در ابتدای این مراسم سید محمدحمزه موسوی، قاري مشهدي آیاتی از کلام الله مجید را تلاوت کرد، سپس حجتالاسلام علی عدالتیمجد، دبیر انجمن شعر طلاب خراسان رضوی، با بیان اینکه ما درصدد هستیم در سالهای آینده جایزه ادبی امام خامنهای را داشته باشیم، ابراز داشت: بر اين اساس در صورت موفقيت و حمايت، این جایزه را برای اشعار درباره امام(ره)، انقلاب اسلامی، رهبر معظم انقلاب، شهيدان و شهدای دفاع مقدس در سطح جهان اسلام اعطا کنیم.
وی اضافه کرد: این سرزمین از همان زمان که امام رضا(علیه السلام) به شاعر شیرین سخن، دعبل خزاعی برای شعرش هدیه دادند، به عنوان محیطی برای سرودن اشعار ولایی و ولایت فقیه بنیانگذاری شد.
وی پس از سخنانش، رباعی با موضوع رهبر معظم انقلاب و بیعت با ایشان را در اولین روز سال، حزبالله لبنان، مقابله با آل سعود و ... قرائت کرد.
در ادامه محمود اکبرزاده، اشعاری با موضوع امام رضا(علیه السلام)، حضرت زهرا(علیهاسلام)، رهبر معظم انقلاب، پایداری و حمایت از ایشان و همچنین وحدت خواند و بر لزوم وحدت در بین مسلمانان تأکید کرد.
محمد نیک، غلامرضا شکوهی، حسین اسرافیلی، مصطفی محدثیخراساني نیز در پنجمین شب شعر سپندوار به شعرخوانی پرداختند.
محمد نیک با اشاره به شعرخوانی شعرا در سالن تشریفات آستان قدس رضوی در 30 سال پیش در حضور رهبر معظم انقلاب و حضور خودش در این مراسم، همان شعری را خواند که در آن مراسم در حضور رهبر معظم انقلاب قرائت کرده بود. وی در ادامه گفت: ایشان مصرع آخر را چندبار تکرار کردند و غزل معروفشان که میفرمایند: «هرچند دلبسته دنیا نیم اما، دلبسته یاران خراسانی خویشم» با خط حسین امیرخانی به من هدیه دادند.
نیک با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب به همه شاعران محبت دارند، اما کلمه «یاران خراسانی» اختصاصی است، ابراز داشت: حجتالاسلام والمسلمین محمدیگلپایگانی، رئیس دفتر رهبر معظم انقلاب دو هفته پیش توضیح داده بودند که آقا هر وقت مشهد بودند با پنج یار خراسانیشان جلسات خصوصی شعرخوانی داشتند؛ آقای باقرزاده که جزو این پنج نفر بودند، گفته بودند آقا آن زمان بعد از درگذشت برخی یاران فرموده بودند: «گذشت عمر و به دل یاد دوستان باقیست/ شکست ساغر و آن نشئه همچنان باقیست» تا آنجا که در انتهای شعر فرمودند: «بجز کمال زیاران انجمن ما را/همین بقا و سهی ماند و قهرمان باقیست».
در این مراسم حجتالاسلام بهاالدین عباسی، هوشنگ راد، علیرضا عزیزپور، مجتبی ابوالقاسمی، منیژه رضوان، حجتالاسلام سید حسین سیدی، رضا اسماعیلی، رضا رجبی، مسعود يوسفپور، الهه بیت مختاری، فاطمه طارمی، غلامرضا رضاپور، مجتبی فرزدقی(کیان)، آیتالله سیدحیدر علوینژاد، مفسر قرآن کریم از کشور افغانستان، حجتالاسلام سیدمحمد موسوی تبتی از پاکستان، حجتالاسلام محمدعلی صفریزرافشان، علیرضا حیدری، رضا صادقی، نوید اطاعتی، سید محسن علوی و ... نیز به شعرخوانی پرداختند.
موضوع اشعار خوانده شده در این شب شعر حضرت زهرا(علیهاسلام)، امام
رضا(علیه السلام)، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)، انتظار، رهبر معظم انقلاب، انقلاب اسلامی، بصیرت، بیداری اسلامی، سید حسن نصرالله، حزبالله، ولایتمداری و ... بود.
در پایان مراسم نیز ماهنامه فرهنگی ـ هنری تاک، کتاب سری در 120 حدیث نبوی با مطلع یا علی، مجموعه شعر هدیه عمر و کتاب معجزه باران، به عنوان یکی از معجزات امام رضا(علیه السلام) به شرکتکنندگان اهدا شد.
يادآور ميشود، «کمال» تخلص احمد کمالپور، «سهی» تخلص ربیعالله صاحبکار، «قهرمان» تخلص محمد قهرمان و «بقا» تخلص علی باقرزاده است؛ این افراد شعرای خاص و یاران خراسانی رهبر معظم انقلاب بودند.
شعر بهترین ظرفیت استقبال از حضور رهبری در خراسان است
در حاشیه پنجمین شب شعر«سپندوار» امیرالله شمقدری طی گفتوگویی درخصوص سیر روند برگزاری این شب شعر گفت: در مقایسه با سالهای گذشته، گامهای بلندتری برداشته شده است. حضور شخصیتهای مطرح حوزه شعر و کیفیت بالای اشعار موجب تعالی این شب شعر شده و «سپندوار» فرصتی است که محصول یک سال تفکر و اندیشه سرمایههای فکری و ادبی این مرز و بوم ارایه شود و این امر قابل تقدیر و ستایش است.
وی خاطر نشان کرد: رهبر معظم انقلاب به موضوع شعر وشاعری توجه ویژه دارند و شاعران را بسیار مورد تقدیر و ستایش قرار میدهند. باتوجه به این نکته شعر، ادبیات و هنر بهترین ظرفیت برای استقبال از حضور رهبر معظم انقلاب در خراسان است. سرزمینی که 1000 سال سابقه شعر و شاعری دارد.
وی با اشاره به مکان برگزاری شب شعر گفت: انتخاب مکان بسیار هوشمندانه است.
«بیت والد رهبرمعظم انقلاب» که با شعر و ادبیات، شعر و تفکر انقلابی آمیخته، بهترین مکان برای برگزاری شب شعری با این موضوعات است.
وی در پایان افزود: هنگامی که شاعران کشورهای مختلف از جمله شاعر سوری دریدلحام وارد عرصه شعر و ادب میشود و به ستایش رهبر معظم انقلاب میپردازد، شاعران فارسی زبان وایرانی باید فعالتر و پویاتر در این عرصه حضور پیدا کنند.
باهم چند شعر از اشعار این همایش ادبی را مرور میکنیم:
باران خبر زعشق زبانزد میآورد
نام تو را مداوم و ممتد میآورد
پر میشود به یمن قدوم تو چشمهها
لطفت به شهر برکت بیحد میآورد
وقتی بهار از نفس ات سبز میشود
عطری شبیه بوی محمد میآورد
از راه دور جمعیت بی قرار را
با عشق تو به جانب مشهد میآورد
گم کرده راه جاده ی عصر ظهور را
دست ولایت تو به مقصد میآورد
ای سید عزیز خراسان که پرچم ات
تاریخ را به سمت تو دارد میآورد
امر تو عین واجب و فصل الخطاب ماست
هر کس جز این اراده کند بد میآورد
الهه بیات مختاری
ای که مهر غزل عشق به پیشانی توست
چشم مشهد به طرب باز چراغانی توست
آفتابی تو و از دیدن رویت بی شک
در دل اهل نظر آینه گردانی توست
عشق با دیدن روی تو غزل خیز شده
نفس پنجره روشن به غزلخوانی توست
تا بیایی به دل اهل یقین جان بخشی
چشمها در پی دیدار تو بارانی توست
گرچه دشمن همه جا رخنه نموده ست ولی
بازهم در شب نخجیر تو زندانی توست
به شب شعر دو چشمان تو سوگند هنوز
طبع من منفعل از حالت روحانی توست
به قدمهای تو مشهد شده نورافشانی
که بهار آمده سرگرم گل افشانی توست
از سر مهر اگر دست نوازش بکشی
رهگذر نیز زیاران خراسانی توست
مجتبی ابوالقاسمی رهگذر
آسمان باران خون شد بارها
قصه ی حلاجها بر دارها
بر زبان شکر، خاموشی نشست
کم شد از تقدیرمان بسیارها
نور را از خاطر گلها گرفت
سایه ی سنگین قد دیوارها
آه ای خورشید روشن رحم کن
خون شد از ظلمت شب بیدارها
عرصه بر تنهاییِ ما تنگ شد
بس که رفتند از پیِ هم یارها
فتنه ماند و غفلت همسنگران
پس کجا رفتند آن عمارها؟
راضیه رجایی
پلکی بزن مولا که ایمان جان بگیرد
تا در زمین بارانی از قرآن بگیرد
ای مهر عالمتاب خوبی ! جلوه گر شو
تا عشق در روی زمین سامان بگیرد
پلکی بزن تا دشتها گندم برقصند
بوی طراوت بشکفد ، باران بگیرد
پلکی بزن تا غنچهها شبنم بخندند
باغ از بهار خنده گل جان بگیرد
پلکی بزن تا ریشههای شب بخشکد
تاصبح صادق عمر جاویدان بگیرد
ایمان به فصل سرد هرگز تا توهستی
هرگز مبادا فصل یخبندان بگیرد
از دیو ودد مولا ملولم ! جلوه گر شو
تا زندگی بوی خوش انسان بگیرد
مولا بهار خنده ات را منتشر کن
تا فصل سرما در زمین پایان بگیرد
رضا اسماعیلی
مولا ! سلام ، جز غم دوری ملال نیست
دارم هزار سینه سخن ... کو ؟ مجال نیست
آلوده است آب و هوای جهان عزیز !
آبی درون چشمه ی دنیا زلال نیست
مولا ! دروغ نه ، به خدا یک حقیقت است
« انسان » در این زمانه بجز یک محال نیست
دنیا شده ست انجمن گنده لات ها
جایی در این میانه برای « کمال » نیست
طاعون ظلم ، روح زمین را جویده است
در چشم این زمانه « عدالت » سوال نیست
« دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و من ... »، بی خیال نیست!
در سر هوای وصل تو دارم، همین و بس
چون شیعه ی نگاه تو هستم، محال نیست
روحم قیام کرده به شوق ظهور تو
ای نازنین ! زمان ظهور و وصال نیست؟
رضا اسماعیلی
رسید از باور خورشید مردی
که درقامت شکوه حیدری داشت
به جان خدمتگزار امتش بود
بزرگی که مقام رهبری داشت
بزرگی از تبار پاک احمد
امامی برشده ازمهرمولا
رسید و کاروان را باخودش برد
به سمت روشناییهای فردا
طلوع فجرازبام ولایت
جهان خسته را تاب وتوان داد
صفای باطن آن پیربرنا
زمین را رنگ و بوی آسمان داد
دوباره عطرگلبانگ محمد
به بام قرن درپروازآمد
شکوه و شوکت تاریخ اسلام
به دین پاک احمد باز آمد
امانت را امین آمدعلمدار
اگر این کاروان یار خمینی است
جهان از انفجار نور روشن
جهان امروز بیدار خمینی است
مصطفی محدثی خراسانی
ما سر به پای حضرت آقا نهادهایم
جان را به دست پیر خراسانی دادهایم
مهدی بیاد و خامنه ای اقتدا کند
بهر نماز پشت سرش ایستادهایم
ای امین! ای قوت قلب سپاه انقلاب
ای فقیه با بصیرت، رهبر راه صواب
وصف خورشید امامت، ماه شهر آفتاب
از تو میجوشد سخا و لطف و مهر آفتاب
خامنه ای، سید علی، ای نورعین مرتضی
ای امیر لشکر راه شهید کربلا
نایب مهدی، بهارعشق، روح بت شکن
گوهر بحر ولایت، زینت و فخر چمن
در حریم پاک انوار رضا خوش آمدید
در فضای شهر سبط مصطفی خوش آمدید
منتظر هستم ز انوار تو نورانی شوم
من ز تبت آمدم یار خراسانی شوم
سید سجاد اطهر موسوی تبتی از پاکستان
روی خط چشمهایت گاه مبهم میروم
در مسیر جنگهای نامنظم میروم
من فراری بودم از دست هیاهوهای باد...
پادگان عشق باشد زیر پرچم میروم
سر زدم از گونههای شرقیت بانو نترس!
عصر شد از بام گیسوی تو کم کم میروم
آمدم روی زمین دنبال سیب و گندم ات
ای بهشتی رو بخواهی تا جهنم میروم!
من مسیر بغضها را خوب پیدا میکنم
دانه ی اشکم که تا هر جا بلغزم میروم
در هبوط عشق با مهمان خود تندی نکن
مثل یک حوا بگو من مثل آدم میروم!
رضا رجبی رجا
نذر حضرت زهرا(علیهاسلام)
نشسته غصه در جان مدینه
زدرد و زخم پنهان مدینه
جهان درماتم زهرای اطهر
گذارد سر به دامان مدینه
علیرضا حیدری
او بهجت قلب حضرت طاها بود
او سنگ صبورحضرت مولا بود
آن زخم کبود تا دم جان دادن
در صورت ماه فاطمه پیدا بود
علیرضا حیدری
در سوگ آیت الله واعظ طبسی
درون سینه ام داغی سپردند
گلویم را به اندوهی فشردند
خودم دیدم که جان عالمی را
به روی شانه این شهربردند
فراقت را کسی باور نمی کرد
دمی بی یاد تو دل سر نمی کرد
چه میشد ای بهار مهربانی
خزان باغ تورا پرپر نمی کرد
غلامرضا غلامپور
آقا سلام حال دل ماست اینچنین
از پشت شیشه دیدن رویت. فقط همین!
ما شاعران بی کس از یاد رفتهایم
در انتظار روی تو هر روز هفتهایم
چندیست حال قافیه هامان ردیف نیست
دیگر غزل برای غم ما حریف نیست
از بس که در میان غزلها قدم زدند
حال تمام قافیهها را به هم زدند
باری غزل به سکته ی سوم رسیده است
میراث نیش بوده به کژدم رسیده است
غیر از لبت دوای تب انجماد نیست
طرحی شبیه چشم شما ابر و باد نیست
از مثنوی دو چشم شما معنویتر است
شعر سپید موی تو از ما قویتر است
ما را نژاد روشن چشمت طریقت است
درویش من تو حجت مایی حقیقت است
هر روز سهم میکده کم میشود هنوز
دارد به حق شعر ستم میشود هنوز
جان را به بوسههای تو پیوند میزنیم
ما با اذان صبح تو لبخند میزنیم
پیغمبر آن شک زده در غار گم شدند
در استکان آخر اشعار گم شدند
بازیگران فتنه به تهدید دلخوشند
خفاشها به رفتن خورشید دلخوشند
شعری بخوان ز دفتر باران که سوختیم
جان برادر از تو چه پنهان که سوختیم
ما شاعریم و عاقبت از دست میرویم
یک جرعه مینخورده ولی مست میرویم
رضا رجبی رجا
نظر شما