داستان تخریب بناهای تاریخی در سراسر کشور، اکنون به روایتی تکراری بدل شده که حتی مسؤولان نیز رغبتی برای شنیدنش ندارند، چنانکه وقتی بولدزرها، سینه دیوارهای خانه صابر را در شیراز شکافتند، صدایی از کسی شنیده نشد، درست همانند داستان خانه دارویی گرگان و خانه لاری در یزد که دیگر در خاطر کسی نخواهد ماند.
شهرداریها مهربان نیستند
در گرماگرم سوداگریهای عرصه ساخت و ساز، بسیاری از آثار تاریخی کشور روبه تخریب رفته است، چنانکه سیاستگذاران کشور تصمیم گرفتند در سند ششم توسعه مسؤولیت حفاظت از بناهای تاریخی و فرهنگی را به شهرداریها واگذارکنند، اما آیا این اندیشه کارآمد خواهد بود؟
دکتر حسن کریمیان، استاد باستان شناسی دانشگاه تهران در پاسخ میگوید: همزمان با طرح پیشنویس برنامه ششم توسعه وتبصره 36 آن، واکنشهایی از سوی کارشناسان و صاحب نظران عرصههای مرمت و حفاظت میراث فرهنگی، باستان شناسان و تشکلهای مردم نهاد این حوزه ابراز شد، واکنشهایی که به دور از واقعیتهای موجود نبود، چراکه در حال حاضر و با توجه به شرایط موجود، این واگذاری اقدامی غیرکارشناسانه و غیرضروری محسوب شده ومنجر به تخریب آثار فرهنگی و بناهای تاریخی میشود، زیرا نوع تفکر حاکم بر شهرداریها نسبت به مواریث فرهنگی به زیان این آثارخواهد بود . در سالهای گذشته نیز شاهد نامهربانیهای زیادی از جانب برخی شهرداران شهرهای دارای بافت تاریخی بوده ایم، مواردی که همان زمان از سوی انجمنهای حوزه میراث فرهنگی و استادان همین عرصه مورد انتقاد قرار گرفت.
تجربیات سودمند
با نگاهی به کشورهایی که سابقه کهن مدنیت دارند میتوان دریافت بسیاری ازاین مناطق هنوزهم نان همین پیشینه تاریخی را میخورند وبرای دوام این رویه، در حفاظت از آثارملی وفرهنگی خود کوتاهی نمی کنند. کشورهای اروپایی همانند پرتغال و هلند نمونههای روشنی ازاین رویه هوشمندانه به شمار میآیند.
دکتر کریمیان، استاد دانشگاه در این باره معتقداست: براساس تجربیات کشورهای دیگری که دارای بافتهای تاریخی هستند، مسؤولیت حفاظت از این بافتها برعهده شهرداری هاست، چنانکه درانگلستان و در شهرهایی همانند یورگ ولندن که دارای بافتهای تاریخی هستند، شهرداران مسؤولیت این امر را برعهده دارند، اما در شهرداری این شهرها زیرساختهایی به وجود آمده و نحوه عملکرد و تفکر حاکم بر آنها متفاوت است. از این رو شاهدیم در ساختار اداری و اجرایی شهرداری این گونه شهرها، کارشناسان خبره ای در حوزه میراث فرهنگی فعال هستند. همچنین شهرداریها ضمن جلب حمایت مراکز دانشگاهی، به اجرای برنامههای مرمت و حفاظت از مواریث فرهنگی وتاریخی میپردازند. این در حالی است که به نظر میرسد در شهرداریهای کشورمان زیرساختهای فکری و اداری برای صیانت از بافتهای کهن شهرها به وجود نیامده است. چنانکه در برنامههای خود در جهت ساماندهی شهرها درنگاه به بافتهای تاریخی شهر از واژه مفسده آمیز «بافت فرسوده» استفاده میکنند که به دنبال تذکرات مختلف صاحبنظران ، وزارت مسکن و شهرسازی در برابر به کارگیری این عبارت واکنش نشان داده و آن را ممنوع کرد.
مشوق برای مالکان بافتهای تاریخی
کریمیان ادامه میدهد: در سیاستهای تشویقی شهرداری در سالهای اخیر مشاهده میکنیم که به مالکان خانههایی که در بافت تاریخی قرار دارند، مشوقهایی داده میشود تا با تخریب و بازسازی منزل خود تا دوطبقه از پرداخت عوارض معاف باشند. در حالی که شایسته است شهرداریها با هماهنگی سازمان میراث فرهنگی و دانشگاهها نسبت به شناسایی تمامی عناصر و اجزای معماری در بافتهای تاریخی، مستندسازی و تعیین اولویتهای حفاظتی واحدها اقدام کنند. براستی با توجه به این مسایل آیا میتوان نسبت به حفاظت مواریث فرهنگی و تاریخی از سوی این دستگاه امید داشت؟
روند مخرب خصوصی سازی
چند سالی است که شاهد واگذاری بناهای تاریخی به بخش خصوصی هستیم که از سوی صندوق احیا و بهرهبرداری از اماکن تاریخی و فرهنگی انجام میگیرد، چنانکه دریکی از تازه ترین موارد خبرهایی از واگذاری 10 بنای تاریخی استان مرکزی شنیده شد. آیااین روند میتواند این بناها را از تخریب محافظت کند؟
دکترکریمیان در پاسخ میگوید: متولیان میراث فرهنگی نیز در مواردی مدعی هستند که با واگذاری مواریث تاریخی و فرهنگی میتوانند درزمینه حفاظت ازاین سرمایههای معنوی اقدام کنند. این امرنیز جای بحث دارد، زیرا به طورکلی هرگونه حرکت به سوی خصوصی سازی در حوزه مرمت، حفاظت و مطالعات مرتبط با مواریث فرهنگی مشکل آفرین است.
وی با اشاره به وضعیت بناهایی که درتملک میراث فرهنگی قراردارد، میافزاید: با وجود آنکه این سازمان با ضعفها وکاستی هایی در زمینه حفاظت از بافتهای کهن مواجه است، اما باید پذیرفت که میراث فرهنگی تنها مرجع انجام این امور است و درحال حاضر از کارشناسان زبده ای در این زمینه بهره میبرد. به این ترتیب اگر این کارشناسان کارهای چشمگیر و مؤثری انجام ندهند، به طور قطع خرابکاری نیز نمی کنند.
ضرورت تشکیل یک شورا
با توجه به آنچه بیان شد، این پرسش مطرح میشود که برای صیانت از بناهای تاریخی چه باید کرد؟
استاد باستان شناسی دانشگاه تهران میگوید: بارها در نشستها ، مقالات و رسانههای گوناگون تأکید کردهام که برای صیانت از مواریث فرهنگی وتاریخی موجود باید شورایی با عنوان «شورای عالی حفاظت از مواریث فرهنگی»در نهاد ریاست جمهوری تشکیل شود که مرکب از سازمان میراث فرهنگی ، وزارت مسکن وشهرسازی، سازمان اوقاف وامور خیریه ، تعدادی از شهرداریهای دارای بافت تاریخی و برخی فعالان حوزه میراث فرهنگی باشد، چراکه درحال حاضر این دستگاهها دچار پراکندگی هستند و تعامل سازنده وهمگونی با یکدیگر ندارند، بنابراین با تشکیل این شورا، اقدامهای موازی، پراکنده و گاه مخرب، سامان یافته و با رویهای علمی انجام میشود.
حافظه تاریخی ما در دست کیست؟
دکتر کریمیان تأکید میکند: چند سال پیش در کنفرانس بین المللی «تحول شهر در ایران» (Urban change in Iran) که درلندن برگزار شد (و بنده نیز عضو کمیته علمی آن بودم) صاحبنظران تأکید داشتند که بافتهای کهن شهرها حافظه تاریخی آنها هستند و از آنجایی که هر گونه لطمه بر این حافظه به بیهویتی شهر منجر خواهد شد، بر صیانت از آنها تأکید فراوان شد.
حال چگونه درکشورما کارشناسان محترم سازمان برنامه و بودجه و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی انتظاردارند این بافتهای فرهنگی به دستگاههایی واگذار شود که فاقد زیرساختها و کارشناسان و متخصصان آگاه هستند؟ آیا واقعاً عقلانی است که حافظه تاریخی شهرهای کهن کشورمان را در معرض چنین خطری قرار دهیم؟
نظر شما