قدس آنلاین / رقیه توسلی ‌: خورشید دوباره از شرقِ قلبم بالا آمد وقتی چادر گلدارم را شستم و کیفم را با کتاب دعا و مُهر کربلا پُر کردم. وقتی یکبار دیگر چشم هایم را با " بسم الله و آمنت بالله و توکلتَ علی الله... " باز کردم و پشت سرم درب خانه را بستم.

آفتاب عالمتاب باز در من طلوع کرده است

وقتی عطر یاس جانمازم، کوی و برزن را پُر کرد و نشانی خانه شما را دوباره یاد همه انداخت. تا بیایند و روزهای خوب و ناخوب شان را، چند مُشت جمله کنند در بارگاه امام رئوف شان.

آقاجان! شادِ شادم و زیارتنامه خوان باز به نقل قول خودم آمده ام. هوس عاشقی و اشک دارم. آمده ام باز قطره های شوق را در صحن شما رها کنم تا خوشبخت شوند. تا کبوتر دلم پَر باز کند و تا گنبد طلایی تان، صلوات های سبزم را بالا ببرد. ببرد تا آسمان هفتم.

چه زائرانه آفتاب عالمتاب باز در من طلوع کرده و چادر گلدارم را رسانده است به عطر زیارت.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.