سرگرمی دوران نوجوانی «امیرحسین فردی» - بیش و کم- همین بود، مجله بازی و کتابخوانی، آن هم وقتی پسر بچه ها با توپ های پلاستیکی در کوچه های خاکی، گل کوچیک بازی میکردند. او قد کشید و بهارهای زندگی اش را سپری کرد، اما روح کودکانه اش را همچنان داشت.
67 سال پیش در ماه مهر، ماه عاشقی در روستای «قره تپه» جایی نشسته بر دامنه جنوبی کوه سبلان چشم به جهان گشود؛ در جایی سر سبز در دل طبیعت. در نوجوانی به پایتخت قدم گذاشت و نفسش به هوای ادبیات گره خورد تا آنجا که عمرش را پای نوشتن گذاشت و پیشینه ای طلایی در ادبیات انقلاب اسلامی از خودش به یادگار نهاد.
پاییز سال 90 که قلب «فردی» ساز ناکوک زد، مدتی را درپی حمله قلبی در بیمارستان بستری بود. قلبش از همان زمان با او سخت کنار آمد و پنجم اردیبهشت سال 92 از تپش ایستاد. با رفتن «امیر حسین فردی»، بچه مجلهایهای دهه پنجاه و شصت یتیم شدند. اگر دهه شصتی باشید و اهل مجله، ارزش «کيهان بچهها» را برای بچه های آن دوره میفهمید. مجله ای پر از امید و زندگی و دانایی. مجله ای که محله ای شده بود، برای بچه های اهل دل. محلهاي که باباي آن، اميرحسين فردي بود.
نگاه کودکانه به دنیا
امیرحسین فردی کسی بود که به بچه ها احترام میگذاشت، چون باور داشت که شخصیت کودکان مانند نهال است که هرجور با آن رفتار کنی، به همان شکل «بار» میدهد. آرزو داشت، روزی برسد که کار دنیا، عکس شود، یعنی او به احترام کودک ایستاده در اتوبوس، از روی صندلی اش بلند شود و جایش را به او بدهد تا کودک «آیین کرامت» را یاد بگیرد. حرفهای امیرحسین فردی، شعار نبود، طعم دلچسب حقیقت را داشت. باورش بر این بود که هر قدر به بچهها احترام بگذاريم و دوستشان بداريم، از نظر روحي و شخصيتي، در آينده انسانهاي خوبی ميشوند و احساس ميکنند که در جامعه جايگاه دارند.
او بدون در نظر گرفتن ملاحظات تربیتی، بچهها را از ته دل دوست داشت و همین عشق، در «کیهان بچه ها» پابندش کرد. حتي با سفيد شدن موها و چروک خوردن پيشاني و گوشه چشمهايش، باز هم حس کودکي از او جدا نشد. او به رخدادهای جهان، کودکانه مينگريست و صادقانه مينوشت. او باور داشت، عالم کودکي به عالم هنرمندانه نزديک است، زيرا نگاه کاسبکارانه و از جنس «بده بستان» نیست.
چهره پایدار ادبیات
فردی، چهره ای سختکوش در ادبیات ایران بود. عضویت در حوزه اندیشه و هنر اسلامی (حوزه هنری)، سردبیری و مدیرمسؤولی مجله کیهان بچهها برای 28 سال، راه اندازی و مدیرمسؤولی مجله کیهان علمی، عضویت در انجمن قلم ایران، عضویت در شورای داستان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، عضویت در شورای داستان بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، مسؤولیت جشنواره انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنیپور، مسؤولیت شورای ادبیات داستانی سازمان بسیج مستضعفین و مدیریت کارگاه قصه و رمان حوزه هنری، گوشه ای از کارنامه پربار اجرایی اوست.
از میان آثار مرحوم فردی میتوان به اسماعیل، آشیانه در مه، سیاهچمن، گرگسالی، یک دنیا پروانه و کوچک جنگلی اشاره کرد.
... و اما اسماعیل
فردی، رمان اسماعیل را در سال ۸۶ منتشر کرد. رمانی که زاییده دغدغه های انقلابی اوست.
رمانی است که در جنوب شهر تهران و زیر خط راه آهن شکل میگیرد؛ با قهوهخانهای که از اتفاقات جدانشدنی جنوب شهر است. اسماعیل رمانی است، درباره انقلاب که محوریت آن، شخصیتی است به نام اسماعیل. جوانی محجوب و ساده دل اما حساس نسبت به شرایطی که رژیم پهلوی بر مردم جنوب شهر تحمیل کرده. اسماعیل پسری است با چشمان آبی که پس از دیپلم گرفتن، کارمند بانک میشود. بانکی که گفته میشود، مؤسس و مالک آن از بهایی ها و وابستگان رژیم پهلوی است. اسماعیل در کش و قوس درمی یابد، در جایی که کار میکند، پسند دینش نیست. پس به همه خوشی و آینده و زندگی آرام پشت میکند و از کار دست میکشد. اینها همه در شرایطی است که عاشق هم شده و در دلش غوغایی از یک توفان جوانی به پاست. درست در جايي که خواننده فکر ميکند، زندگي شيرين ميشود، همه چيز به هم ميريزد. سيب سرخ زندگي اسماعيل در چرخ دوّار روزگار، به سمت مسجد میچرخد و به کتابخانهداري و سپس هم ... رمان اسماعیل پر از زندگی است، پر از حس تغییر و شدن.
امیرحسین فردی، نگارش رمان «اسماعیل» را دینی بر گردنش میدانست که ادا کرد. به گفته خودش، قصدش از نوشتن «اسماعيل» اين بود که ميديد، کسي در ادبيات انقلاب اسلامي کار نميکند. بايد حرکتي شروع ميشد که امیرحسین فردی، پیشگام شد. رمانی که به زبان روسی برگردانده شد و در مسکو، منتشر. نسخه انگلیسی اش هم به کتابفروشی های آمریکا راه یافت. امیرحسین فردی با رمان «اسماعیل» نام خودش را برای همیشه جاودانه کرد. روحش شاد.
نظر شما