قدس آنلاین / رقیه توسلی : دیروز با انتشار خبر نقض آتش بس، لبی نبود که آیة الکرسی نخوانده باشد و زبانی، حضرت زینب (س) را. عکس های شهادت مدافعان حرم که پی درپی در گروه ها نشست، دیگر نگاهی نبود که از حومه جنوبی حلب چشم بردارد.

بابا از سوریه برمی گردد...؟

مازندران چشم و دلش ابری شد اگرچه "فاطمه و حسن و مهدی" معنای محاصره و خیانت را ندانند اما می دانند بابا، مدافع حرم است. آنها لابه لای حرف بزرگترها " خان طومان " را هم شنیده اند، اشک های مادر و مددخواهی هایش را.

آخر 10 سالگی خیلی زود است برای بغض کردن و بزرگ شدن... 7 سالگی و 5 سالگی خیلی زود است برای مرد شدن... آن هم برای کودکانی که معنای لبخند عاشقانه پدر و پشت و پناه بودنش را بهتر از هر چیز دیگری در دنیا فهمیده اند.

دیروز سیزده بابای مازندرانی با مِهر و یقین و دلتنگی، رختِ رزم و شهادت پوشیدند و کودکان کوچک شان را سپردند دستِ حضرت زینب. خیلی از باباها رفتند به سفر و خیلی از مادرها، سرخی چشم شان را با زیارت عاشورا قسمت کردند.

دیروز و دیروزهای مازندران در خان طومان گذشت. در شهرکی که تمام "بلباسی ها" و تمام پدرها آنجا به پاسداری از عشق شهید شدند.

حالا دو روزی می شود که حسن ها و مهدی ها چشم دوخته اند به اشک ها و آدم ها و نمی دانند آیا بپرسند بابا فردا از سوریه برمی گردد...؟

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.