۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۰
کد خبر: 380649

رقیه توسلی

خاتون، باز دلتنگ است...

  روزهای گسِ دوری را با قاب عکس طلایتان قسمت می کنم. دست می کشم چندبار روی شیشه دلتنگی تا صدای خش دارم بیاید تا حرم. هرروز زائر شمایم با همین دانه دانه اشک هایی که بند نمی آیند.

چای که دم می کنم، جارو که می کشم، نماز که می خوانم و به مزرعه که می روم؛ همه جا سلام تان می دهم. همه جا، چشم باز و بسته می کنم و گوشه ی چارقدم را می کشم روی صورتم تا کسی نفهمد خاتون، باز دلتنگ است...

یا ضامن آهو! به هوایِ زیارت، صبح ها زودتر برای نماز بیدار می شوم تا دعایِ پای بوسی ام را در دل تاریک و روشن بخوانم. تا یکبار دیگر هم شده، طواف ضریح تان را قسمتم کنید.

بار و بقچه ام را از آخرین باری که برگشته ام، بسته ام... آنقدر نام شما را بر زبان دارم که با هر تقّه ی دری، می گویم: یک "یا امام رضا" بگویید، آمده ام...

سالهاست که به این قاب عکس پناه می برم و در روزهای غربت، نام تان را تکرار می کنم و تیمار می شوم آقاجان.

پس شما که در همه حال می شنوید و می بینید، شما که می دانید عطردانم چند وقتی ست رایحه توس نمی دهد، زیر بلیطِ آمدنم را مُهر کنید تا خاتون به حج بیاید.

تا قاب عکس اش را بگذارد رویِ طاقچه و پنجه در پنجره ی فولاد بیاندازد و دورِ حرم سبزِ عشقِ شما، اشک شوق بریزد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.