قدس آنلاین/ صباکریمی: محمد تاجیک از عکاسان بنام در حوزه ملی و بین‌المللی است که به تازگی بخشی از آثارش را تحت عنوان مجموعه «روایت سفر سوریه» رونمایی کرده است.

زندگی در سوریــه جریان دارد

این کتاب حاصل حضور 4 ماهه تاجیک در تابستان 1392 در سوریه است که با بیش از 200 قطعه عکس، جریان زندگی مردم را  در خلال جنگ به تصویر کشیده است. این کتاب در قطع خشتی و در 256 صفحه توسط نشر نارگل راهی بازار نشر شده و نخستین کتاب عکس در جهان با موضوع سوریه و مردمش در خلال جنگ است که «جان گراروپ» یکی از مطرح‌ترین اساتید عکاسی خبری جهان برای آن مقدمه‌ای نوشته است. او در این گفت و گو، از تجریبات این سفر می‌گوید که آن را در ادامه می‌خوانید:

 مقدمات سفر به سوریه چگونه شکل گرفت؟ آیا عزیمت شما به صورت خودجوش بود یا از سوی ارگان یا نهادی به این پروژه دعوت شدید؟
من هرجا وقایع طبیعی مانند سیل، زلزله و یا جنگ و بمباران باشد،در آنجا حضور پیدا می‌کنم. سفر به سوریه هم از طریق سردار شهید همدانی هماهنگ شد. در این سفر حدود 120 روز در سوریه بودم. در این مدت هم که من آنجا بودم همه‌جا نیروهای مدافع حرم، ارتش سوریه و البته نیروهایی که بعدها در کسوت داعش شکل گرفتند، وجود داشتند و دیده می‌شدند. با توجه به چنین مشکلات و سختی‌هایی که وجود داشت من به عنوان یک توریست، یک برداشت کلی از جنگ و زندگی و شیوه زندگی مردم سوریه را به تصویر کشیدم و هدف اصلی‌ام هم رسیدن به یک نگاه کلی از زندگی عادی مردم بود. این زندگی فقط شامل جنگ نمی‌شد و برگرفته از یک فضای کلی شهری، ترافیک، رستوران‌ها، خیابان‌ها، اماکن زیارتی و تفرجگاه‌های آنان بود. در واقع دنبال این بودم که وقتی مردم عادی این کتاب را ورق می‌زنند، ببینند که سوریه و زندگی مردم آن به چه شکل است؟ بنابراین عکس‌ها یک استعاره توریستی از زندگی روزمره است و این که در کنار جنگ زندگی مردم عادی هم سر جای خود است.

 چگونه سوریه را با تمام زوایایش به مخاطبانتان معرفی می‌کنید؟
تصور مردم ایران از فضای داخلی سوریه بسیار متفاوت و دور از واقعیت است. آنجا علیرغم این که جنگ، درگیری و خونریزی هست اما زندگی روزمره هم در جریان است. جنگ آنها هیچ شباهتی به جنگ ایران و عراق ندارد. دوران دفاع مقدس ما جنگ بر سر ایدئولوژی بود. در سوریه دوست و دشمن شبیه یکدیگر هستند و در واقع خط و مرزی میان دو گروه نیست. حتی ممکن است حمله از پشت یا از کنار دست اتفاق بیفتد و لزوماً جنگ نزاع از مقابل و روبه‌رو نیست. از سویی دیگر آنها نگاه ایدئولوژیک به جنگ ندارند بلکه از ملیت خود دفاع می‌کنند و در کل تفاوت‌های بسیاری با جنگ ایران و عراق دارد. در کنار این‌ها یکی از اهداف من این بود که تلاش مدافعین حرم را در شکل‌گیری و ایجاد امنیت و آرامش تصویر کنم و در واقع این اولین پروژه ای است که با این محوریت تولید شده است.

 کتاب «روایت سفر سوریه» اولین و تنهاترین اثر در خصوص شهدای مدافع حرم و البته سوریه است، آیا با آنها ارتباط نزدیکی هم داشتید؟
مجموعه فعالیت چهار ماهه من با حدود 30 درصد از ظرفیت‌های عکاسی تبدیل به این کتاب شد. ضمن این که این کتاب یک مجموعه پنج جلدی است که جلدهای بعدی آن را هم منتشر خواهم کرد و هر کدام برای خودش یک داستان دارد. اتفاقاً در جلد دوم این کتاب به زندگی یکی از همین مدافعین حرم می‌پردازم.
در همین سفرم با محمودرضا بیضایی، یکی از همین جوانان که یکی از معروف‌ترین مدافعین حرم بود، آشنا شدم. زمانی که متوجه شد من عکاس هستم از فعالیتم ممانعت کرد و اجازه عکاسی نمی‌داد اما پس از مدتی توانستم با او ارتباط برقرار کنم و حدود 38 روز با این مدافع حرم زندگی کردم و از زندگی و کارش عکاسی کردم حتی زمانی هم که به تهران برگشتیم به عکاسی از او ادامه دادم و زمانی که در سوریه شهید شد خود من دفنش کردم. این داستان سوژه جلد دوم کتابم را شکل داد.

 گویا شما در این سفر به خانه کشته‌شدگان جبهه‌النصره هم رفتید، از این اتفاق بگویید و اینکه آیا از قبل می‌دانستید که کجا می‌روید؟
روزی از محلی برمی‌گشتم و با راننده تاکسی همصحبت شدم. راننده تا فهمید من عکاس هستم و روی خانواده شهدا کار می‌کنم به خانواده خودش اشاره کرد که برادرش کشته شده و مرا به خانه آنها برد. مدتی را با آنها گذراندم و جمعی صمیمی‌ بودند و مرا به مراسم عزاداری برادرشان که فردای آن روز برگزار می‌شد دعوت کردند و من هم از آن مراسم عکاسی کردم. از آنها خواستم مرا سر مزار فرزندشان ببرند که گفتند جبهه‌النصره به خانواده‌ها جنازه تحویل نمی‌دهد. من نمی‌دانستم که آنها خانواده وابسته به یکی از کشته‌شدگان جبهه‌النصره هستند آنها وقتی متوجه تعجب من شدند به من اطمینان دادند که خطری مرا تهدید نخواهد کرد.

 تأثیرگذاری عکاسی از یک رویدادی همچون جنگ را در مقابل سینما چگونه می‌بینید؟ چون تاکنون آنچنان فعالیتی در خصوص شهدای حرم و جنگ سوریه انجام نشده است.
بله. در واقع این پروژه عکاسی اولین کار در این حوزه است. به نظرم اینکه فکر کنیم فیلم جای عکاسی یا هر هنر دیگری را گرفته نگاه درستی نیست، همه دستگاه‌های هنر رسانه و ابزار هستند و مهم حرفی است که زده می‌شود. واقعاً تفاوتی میان ابزار نیست. باید ببینیم یک سناریو و ایده چه حرفی برای گفتن دارد. واقعیت این است که همه ما در یک چیز اشتراک داریم و آن هم قصه است. اگر قصه‌پردازی و روایت‌گری نکنیم، اثر ماندگار نخواهد شد بنابراین ابزارهای هنری در این میان تعیین‌کننده نیستند.

 بتازگی کتاب رونمایی شده است، استقبال از آن چگونه بود؟
متأسفانه من از میزان استقبال از این کتاب راضی نیستم و با توجه به آنچه پیش از نشر این کتاب در فضای مجازی دیده بودم انتظار داشتم در پنج روز اول هزار جلد به فروش برسد. البته این اتفاق و این عدم آگاهی به رویکرد مردم برمی‌گردد که به نظرم نسبت به مقوله سوریه جدی نیست. نباید فراموش کنیم که نسل جدید به موضوع جنگ تمایلی ندارد و با آن آشنا نیست و این وظیفه ما و رسانه‌هاست که سطحی از آگاهی را در جامعه ایجاد کنیم.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.