راهبردهای علوی برای مبارزه با ولنگاری فرهنگی

آمنه مستقیمی: فرهنگ از مهم‌ترین مؤلفه‌های زندگی بشر است و می‌تواند مسیر او به سوی رشد و تعالی یا انحطاط و زوال را هموار کند؛ زیرا همه زوایای زندگی انسان با فرهنگ پیوندی ژرف دارد، برای همین بزرگان همواره نسبت به آن تاکید داشته و امروز هم رهبر معظم انقلاب درباره فرهنگ دغدغه مندند و حتی جایگاهی فراتر از اقتصاد برای آن قائل هستند، از این رو و به منظور بررسی مؤلفه‌های فرهنگی در آموزه‌های علوی که برای امروز ما نیز کاربرد دارد، با دکتر مصطفی دلشاد تهرانی، عضو هیأت علمی و مدیر گروه نهج البلاغه دانشگاه قرآن و حدیث پردیس دانشگاه تهران و مؤلف آثاری همچون «کاخ تباهی: ریخت شناسی خودکامگی در نهج البلاغه» و «حکومت حکمت: حکومت در نهج البلاغه» گفت و گو کرده‌ایم که مشروح آن تقدیم می‌شود:

 

بنابر تصریح تاریخ، امیرالمؤمنین(علیه السلام) در طول مدت کوتاه حکومت خود بیشتر درگیر جنگ و تنازعات سیاسی بوده اند؛ آیا در این میان به مسأله فرهنگ و اصلاحات فرهنگی نیز توجه داشتند یا خیر؟

در مجموع آموزه‌های امیرالمومنین علی(علیه السلام) توجهی خاص به فرهنگ بویژه در حوزه آموزش و تربیت شده است. به گونه‌ای که آموزش و تربیت را می‌توان محور تلاش‌های ایشان برای رساندن انسان و جامعه به تعالی دانست، بنابراین در نگاه ایشان اقتصاد، سیاست و حکومت را نیز باید به خدمت تربیت درآورد، چنانکه ایشان در برشماری حقوق مردم بر حکومت در خطبه 34 نهج البلاغه از چهار حق مطرح شده، دو حق را آموزش و تربیت عنوان کرده‌اند.

افزون بر این، ایشان اخلاق و تربیت را بسترساز همه پیشرفت‌های اقتصادی و فنی می‌دانند، در غررالحکم از ایشان نقل است که: «کمال سعادت تلاش کردن در صلاح امور همگان و تربیت همه مردمان است.»

بنابر آموزه‌های علوی، حرکت جامعه به سوی اخلاق و تربیت به برنامه منسجم نیاز دارد و متولیان امور، خود باید بیش از همه اهل اخلاق و تربیت باشند؛ ایشان در حکمت 70 نهج البلاغه می‌فرمایند: «هر کس خود را زمامدار و پیشوا قرار دهد، باید پیش از تعلیم دیگران، به تعلیم خود بپردازد و تربیتش بیش از زبان با سیرت و رفتار باشد.»؛ یعنی وقتی متولیان امر، اهل اخلاق و عمل به آنچه دعوت می‌کنند، نباشند، نمی‌توان به صلاح جامعه اندیشید. در روایت است، امیرالمومنین علی(علیه السلام) با همه گرفتاری‌ها و مشغله‌ها حتی به محض فراغت از جنگ به آموزش مردمان می‌پرداختند و حتی در میدان جنگ هم از آموزش و تربیت غفلت نمی‌کردند.

با توجه به تأکید امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به پیشتازی متولیان و کارگزاران در امر اخلاق و تربیت، ایشان چگونه کارگزاران را برای این مهم ترغیب می‌کردند؟

نامه‌های حضرت به کارگزاران گواه این مطلب است؛ برای مثال در نامه 67 نهج البلاغه به قثم بن عباس، کارگزار خود در مکه، فرمان آموزش و تربیت داده‌اند. افزون بر این، امام علی(علیه السلام) آگاهی را محمل آموزش و تربیت می‌دانند؛ یعنی باید عرضه آگاهی و گردش آزاد اطلاعات در جامعه وجود داشته باشد و ایشان اجازه می‌دادند، مردم از همه امور حکومت آگاه باشند. چنانکه در نامه 50 فرمودند: «من همه چیز را به شما می‌گویم، جز اسرار نظامی» و نیز در خطبه 16 نهج البلاغه می‌فرمایند: «به اندازه سرسوزنی چیزی را از شما پنهان ندارم» و در عهدنامه مالک اشتر فرمودند: «باید امورتان برای مردم شفاف باشد و اگر مردم درباره امری دچار مسأله شدند، اطلاعات لازم را مانند صحرا پیش رویشان قرار دهید.» ایشان همچنین در خطبه 51 نهج البلاغه می‌فرمایند: «معاویه است که آگاهی را بر مردم می‌بندد، ما چنین نمی‌کنیم، او گروهی نادان را بسیج کرده و حقیقت امور را از آن‌ها پوشانده تا کورکورانه دنبالش بروند.»

 

ایشان چه راهکاری برای اصلاح فرهنگ از مسیر حفظ سنت‌ها و ارزش‌ها داشتند و آموزه‌هایشان در این باره چه افقی را پیش روی ما می‌گشاید؟

ایشان بر حفظ سنت‌ها و آیین‌های درست و نفی آیین‌های نادرست و توجه به جنبه‌های اخلاقی و معنوی همچون پاسداشت حقوق و کرامت انسان‌ها، راستگویی و پرهیز از دروغ، نفی خیانت و پیمان شکنی و پرهیز از ریختن آبروی دیگران تأکید داشتند؛ زیرا اگر در جامعه‌ای آبروی انسان‌ها و حریم خصوصی ارزش نداشته باشد، فرهنگ اصلاح نمی‌شود. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در عهدنامه مالک هشدار می‌دهند: «مبادا! سنت و آیین شایسته ای را که بزرگان امت به آن رفتار کرده و مردم به وسیله آن‌ها پیوند یافته و شهروندان سامان یافته اند بشکنی، هرگز روشی پدید نیاور که آیین‌های گذشته را ضرر بزند که پاداش نیک برای پایه گذاران بماند و بار سنگین گناه برای تو.»

افزون بر این، امام علی(علیه السلام) برای اصلاح فرهنگی بر خرافه زدایی و دوری از عادت‌های و رفتارهای بیهوده، بی‌ریشه و غیرشرعی تأکید داشتند و می‌فرمودند، خرافات، خردورزی و دینداری را متأثر می‌کند؛ در خطبه 165 نهج البلاغه برخی خرافات رایج عرب مانند نحوه تولیدمثل کلاغ را نفی کرده اند یا در کلام 79 نهج البلاغه در پاسخ به کسی که ساعت حرکت برای جنگ با خوارج را نحس اعلام کرده بود، فرمودند: «پیامبر هم به دانستن چیزی که تو ادعا کردی، ادعا نکرد!»

با توجه به آنکه چاشنی ریاکاری و روحیه تملق از ویروس‌هایی است که فرهنگ را بیمار می‌کند، آیا امام علی(علیه السلام) به این مسأله نیز در اصلاح فرهنگ توجه داشتند؟

بله، ایشان به زدودن فرهنگ ریاکاری، چاپلوسی و ستایشگری اهتمام داشتند و آن را مانع رشد فرهنگی و اخلاقی جامعه می‌دانستند؛ زیرا اگر در جامعه فرهنگ صراحت و صداقت، انتقاد و خیرخواهی و نقد مشفقانه نباشد، آن جامعه رشد نمی‌کند، بنابراین به مالک اشتر نوشتند: «کارگزاران را به گونه‌ای تربیت کن که به هیچ وجه ستایشگری نکنند، و چنان کارگزارانت را بپرور که به ستایش تو نپردازند.»

جالب آنکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم بشدت از این مسأله نهی می‌کردند؛ از مقداد روایت شده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمان دادند: «به چهره ستایشگران خاک بپاشید» (کنایه از طرد کردن آنان)، امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) هم چاپلوسی را ویژگی مؤمنان نمی‌دانستند و از آموزه‌های آن حضرت می‌توان دریافت که جامعه‌ای به سوی اصلاح و بالندگی فرهنگی می‌رود که در آن همه خیرخواه هم باشند، نه آنکه با زشتکاری و بداخلاقی، پرده دری کنند. ایشان در خطبه 216 نهج البلاغه می‌فرمایند: «از حقوق واجب خداوند بر بندگان نصیحت و خیرخواهی با همه توان و همکاری در برپا داشتن حق است»؛ اگر ریاکاری و چاپلوسی جای این را بگیرد، جامعه رشد نمی‌کند.

 

در مسأله دروغ و نداشتن صداقت و پیشبرد اهداف از مسیر فریب و مخفی کاری چطور؟ آیا سیره علوی آموزه ای برای اصلاح این ضدفرهنگ دارد؟

بنابر آموزه‌های علوی، در جامعه‌ای که ریاکاری، دروغ و چندچهرگی هست، اخلاق و تربیت با موانع جدی مواجه می‌شود، ایشان در خطبه 86 نهج البلاغه می‌فرمایند: «بدانید ریا نوعی از شرک است؛ از دروغ کناره بگیرید که کنارزننده ایمان است.» سپس می‌فرمایند: «راستگو بر فراز رستگاری و دروغگو بر لبه پرتگاه قرار دارد.» و نیز در نامه 26 نهج البلاغه می‌فرمایند: «بزرگ‌ترین خیانت، خیانت به مردم است و زشت ترین دغل کاری، ناراستی با زمامداران است.»

افزون بر این، در نگاه امام علی(علیه السلام) جامعه‌ای به سوی تعالی می‌رود که عدالت و عقل را محور قرار دهد، از جمله عوامل تعطیلی عقلانیت، شخصیت زدگی جامعه است؛ یعنی اگر گروهی را با تعصب برگزیدیم، آن گاه هر کار آن‌ها حتی خلاف عدالت را تأیید می‌کنیم؛ در حالی که انسان‌ها هر قدر هم در مسیر حق اوج بگیرند، امکان خطا در آن‌ها هست.

در حکمت 262 نهج البلاغه آمده، حارث بن حوط ـ در حادثه جمل ـ به اميرالمؤمنين(علیه السلام) عرض کرد: آيا از نظر شما من بايد اصحاب جمل را گمراه بدانم؟ حضرت فرمودند: «اى حارث! تو جز پيش پاى خود را نمى‌بينى و از بالا به مسایل نمى‌نگرى و در نتيجه به حيرت افتاده‌اى. تو حق را نشناخته‌اى تا اهلش را بازشناسى، باطل را نيز نمى‌شناسى، تا هر كه را كه به آن رو كرد، بشناسى.»

این یعنی ما هم نباید افراد را معیار حق و باطل قرار دهیم، بلکه باید اشخاص را با معیارهای حق و عدالت بسنجیم.

رهبر معظم انقلاب در دیدار با نمایندگان مجلس دهم به مسأله ولنگاری فرهنگی و آسیب‌های این عرصه اشاره کردند؛ آیا پیاده سازی آموزه‌های فرهنگی امیرالمومنین علی(علیه السلام) در جامعه به رهایی از این وضعیت کمک می‌کند؟

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بنابر آموزه‌های قرآن و تربیت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، مجموعه اصولی را برای حیات طیبه بشری ارایه کرده‌اند که اگر آن‌ها را بشناسیم و پیاده کنیم، آسیب‌ها بویژه در حوزه فرهنگ ناچیز می‌شود؛ اگر همه در حوزه‌های فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اهل مرزبانی، رعایت حریم ها، تقوی، انصاف و پاسداشت حقوق باشیم، آن گاه در هیچ عرصه ای شاهد مرزشکنی و ولنگاری نخواهیم بود؛ زیرا دیگر کسی برای سود بیشتر در معامله غش نمی‌کند یا برای پیروزی، آبروی دیگری را نبرده و حریم خصوصی دیگران را خدشه دار نمی‌کند و حقی را زیر پا نمی‌گذارد.

از این رو نهج البلاغه بسته‌ای تا اندازه‌ای جامع از همه آموزه‌های علوی است که اگر عرضه و عملی شود، بسیاری از مشکلات فرهنگی ما را حل می‌کند.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.