حجت الاسلام مسعود آذربایجانی

حوزه علمیه و مواجهه با  علوم انسانی مدرن

 
درباره حوزه علمیه و مواجهه با علوم انسانی مدرن باید دو نکته را توضیح داد. یکی اینکه باید مرادمان از علوم انسانی را روشن کنیم. وقتی علوم انسانی را به‌معنای علوم اجتماعی (social sciences) می‌دانیم، مواردی مانند روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، تعلیم‌وتربیت، حقوق، علوم سیاسی و اقتصاد از مصادیق بارز آن خواهد شد، اما وقتی معنایش را از جمله این تعریف در نظر بگیریم که در دیدگاه‌های کسانی مانند دیلتای هم مطرح شده است، آن‌وقت علومی مانند علوم نقلی (تاریخ و علوم ادبی) یا علوم عقلی (فلسفه و الهیات) را هم جزو علوم انسانی به‌شمار می‌آوریم. اگر پاسخ این پرسش را روشن کنیم، پاسخ ما روشن‌تر خواهد بود.
دوم اینکه مواجهه به چه معناست؟ یک‌وقت می‌گوییم مواجهه به این معناست که حوزه در فلان نقطه ورود جدی داشته است؛ یعنی خودش ابداعات و تولید دارد یا اینکه نه، ترجمه، مطالعه و آموزش را هم مصداق مواجهه بدانیم.
با این مقدمه، اگر تعریف علوم انسانی را به‌معنای اعم بگیریم و مواجهه را هم حداقلی معنا کنیم، می‌توانیم بگوییم از آغاز تاریخ ترجمه که در قرن دوم و سوم بوده است، حوزه یا علمای حوزه با علوم انسانی مواجهه داشته‌اند. در این زمینه، مشاهده می‌کنیم که در بعضی از کتاب‌ها، مباحث یونانی‌ها، ایرانی‌ها یا رومی‌ها مطرح می‌شده است.
اما اگر در هر دو مورد، نگاهمان را اخص در نظر بگیریم، عمدتاً از دورۀ مشروطه به این‌طرف که تقریباً کمی از منابع غربی در این بحث‌ها ترجمه شده است، علمای ما هم مواجهه‌هایی با این موضوعات داشته‌اند. شاید بحث‌هایی مانند بحث‌های نظریۀ تکامل داروین بود که توسط بعضی از علما مطرح شد و در این زمینه مقوله‌هایی مانند انسان‌شناسی، اقتصاد و روان‌شناسی به‌صورت کمرنگ مورد توجه علما قرار گرفت. البته در این مقطع، عمدتاً یک نگاه انتقادی حاکم است و شاید بتوان این مباحث را تمهیدی و مقدماتی دانست، ولی در دهۀ چهل و پیش از انقلاب، ما در این زمینه نگاه جدی‌تری داشتیم. کتاب‌هایی در این بحث تولید می‌شود که یکی از مصادیق خوبش کتاب «اقتصادنا»، نوشتۀ شهید سید محمد باقر صدر است. یا کتابی که شهید مطهری در زمینۀ مباحث اقتصادی دارند. البته دیگران را هم می‌بینیم که در دهۀ چهل به مرحلۀ تولید و نوآوری گام می‌گذارند، اما مواجهۀ اول خیلی محدود است؛ هم از جهت کمیت و تعداد آثار و هم از نظر قلمروهای اثر.
مواجهۀ بعدی البته پس از انقلاب اتفاق می‌افتد؛ بویژه از دهۀ شصت و با انقلاب فرهنگی که به تشکیل دفتر همکاری حوزه و دانشگاه منجر شد.
می‌توان این مقطع را یک مواجهۀ جدی و نظام‌مند دانست که کار مشترکی میان حوزویان و دانشگاهیان به وجود می‌آید. من نام این را مرحلۀ دوم مواجهه می‌گذارم که هم در تنوع شاخه‌های علوم انسانی وسعت پیدا می‌کند و در آن روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، مدیریت، اقتصاد و علوم سیاسی، تقریباً همۀ این رشته‌ها محل بحث قرار می‌گیرد و هم اینکه یک مشارکت جدی میان حوزه و دانشگاه است.
ضمن اینکه مباحث صرفاً انتقادی نیست، بلکه در تولید و نوآوری هم تلاش می‌شود. بنابراین در دهۀ شصت، شاهد تولیداتی در این زمینه هستیم.
از این مرحله که بگذریم، مرحلۀ بعدی را در دهۀ هفتاد می‌دانم که از اوایل دهۀ هفتاد و بخصوص نیمۀ دوم آن، مواجهۀ جدی‌تری را در نوآوری و تولید علوم انسانی شاهدیم. مرحلۀ دوم این‌طور بود که کار مشترک و مشارکت بین حوزه و دانشگاه شکل گرفت، ولی در مرحلۀ سوم، حوزویان وارد رشته‌های دانشگاهی شدند، آموزش‌های تخصصی در حد ارشد یا دکتری دیدند و صاحب‌نظر شدند و خودشان تولید و نوآوری کردند. این قضیه نقطۀ عطف خیلی مهمی است که تقریباً در نیمۀ دوم دهۀ هفتاد و بخصوص اواخر آن دهه، یعنی حدود سال هشتاد، با تولید نسبتاً قابل توجهی از منابع علوم انسانی مواجه می‌شویم.
 مراکزی در این زمینه فعال بودند، مانند پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، دانشگاه امام صادق و بعضی مراکز دیگر. حتی افرادی به‌صورت فردی این حرکت را ادامه می‌دهند و در بیشتر رشته‌های علوم انسانی می‌بینیم منابع و متن درسی در زمینۀ نگاه‌های جدید و نگاه‌های دینی و حوزوی به وجود می‌آید.

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.