قدس آنلاین/ مجید تربت زاده : «حزب الله» مثل همیشه به سرزمین های اشغالی نفوذ و با کشتن ۳ سرباز اسرائیلی ۲ سرباز دیگر را اسیر کرده بود. اسرائیلی ها برای تلافی حمله کرده بودند اما ۵ کشته و چند مجروح دیگر روی دستشان مانده بود. همین ماجرا برای شان بهانه خوبی شد تا راهبردی آمریکایی – اسرائیلی را که از مدتها پیش آماده کرده بودند به اجرا بگذارند.

سیّدِ شهیدان «مقاومت»

حمله گسترده زمین و هوایی با هدف، نابود کردن همه زیر ساختهای مادی و معنوی مردم لبنان. آمده بودند تا اگر شد بکوبند، بسوزانند و بکشند. در این حمله باید حزب الله محو می شد تا معادله های سیاسی نظامی منطقه از ریشه تغییر کند و موازنه به نفع اسرائیل بر هم بخورد. اما پس از 33 روز مقاومت شجاعانه حزب الله ، این «محور مقاومت» بود که موفق شد معادله جدیدی به نان «دکترین مقاومت» را در منطقه شکل دهد تا صهیونیستها با تلفات باور نکردنی و خفت و خواری عقب نشیتی کنند.  

حالا دهمین سالگرد پیروزی مقاومت در جنگ 33 روزه را بهانه می کنیم برای حرف زدن از «سید عباس موسوی» یکی از بنیانگذاران حزب الله لبنان.

 چریک نوجوان

سال 1952 جایی اطراف «بعلبک» لبنان به دنیا آمد. زودتر از آموزش های دینی و درس طلبگی از همان نوجوانی در کنار مبارزان فلسطینی آموزش های نظامی را دید و با جنگ و جهاد آشنا شد. پدر و مادر یک روز هر چه به انتظار«سید عباس» می نشینند ، پسرشان به خانه بر نمی گردد. نگرانی از غیبتش که بیشتر می شود می افتند به پرس و جو و ردش را در سوریه می زنند! پدر وقتی خودش را به سوریه و اردوگاه آموزشی می رساند ، سید عباس دارد دوران نقاهت را می گذراند. در حین آموزش در کنار مبارزان از ارتفاع سقوط کرده و پایش بدجور  شکسته است. خدا می داند چند روز و چقدر پیش «سید عباس» و مسؤول اردوگاه التماس می کنند تا راضی به بازگشت به لبنان می شود.

 امام موسی صدر

در باره «امام موسی صدر» خیلی شنیده است. پاپیچ پدر می شود که الّا و بِلّا باید امام موسی صدر را ببینم! اصرارهایش سبب می شود آقای معمار که تخصصش ساختن برج و مناره برای مساجد است ، دست «سیدعباس» را بگیرد و به «صور» نزد امام موسی صدر ببرد. هرد و سخت شیفته هم می شوند و سید عباس 2 سال را نزد او می ماند و درس حوزوی می خواند و برای مبارزه آموزش می بیند. 2 سال بعد امام موسی صدر او را با نامه ای راهی نجف می کند تا نزد آیت الله محمد باقر صدر درس هایش را دنبال کند. البته پیش از سفر و در مراسمی به وسیله امام موسی صدر عمامه گذاری کرده است.

 آشنایی با سید حسن

حکایت نجف و آیت الله محمد باقر صدر نیز درست مانند ماجرای «صور» و اما موسی صدر می شود و «سید عباس» و آیت الله صدر در کنار رابطه استاد و شاگردی سخت به روحیات یکدیگر علاقمند می شوند.چندی بعد «سیدحسن نصرالله» نیز با نامه ای از امام موسی صدر به نجف می آید. ملاقات آیت الله محمد باقر صدر چندان آسان و شدنی نیست تا اینکه به او می گویند : کسی که تو می خواهی با او ملاقات کنی بشدت تحت مراقبت است . فقط یک نفر می تواند تو را به دیدنش ببرد ، سید عباس موسوی. همین می شود بهانه آشنایی دو هموطن با هم. پس از زیارت به دیدار آیت الله سید محمد باقر صدر می روند. آیت الله وقتی نامه امام موسی صدر را می بیند، مقداری پول به سید عباس می دهد و می گوید: برایش عمامه و لباس روحانیت تهیه کن... از امروز شما می شوید استاد درس های سید حسن نصرالله...حالا هر دو روحانی جوان لبنانی، نه تنها شاگرد علوم دینی، بلکه شاگرد فکری و سیاسی آیت الله به حساب می آیند.

 خستگی ناپذیر

تنها به حوزه و درس خواندن بسنده نمی کرد. در نجف علاوه بر فعالیت های فرهنگی و تبلیغاتی در کلاسهای آموزش زبانهای انگلیسی و فرانسه فعال بود و با اینکه ازدواج کرده بود و تشکیل زندگی داده بود برای تبلیغ یکسره میان نجف و بعلبک در لبنان رفت و آمد می کرد. دوره هایی را که طلبه های دیگر 15 ساله می گذرانند در طی 5 سال تمام کرده بود . حدود 9 سال را به این شکل گذراند اما دستگاه امنیتی عراق مدتی بود که به او و فعالیتهایش مشکوک شده بود. وقتی مأموران به خانه اش در نجف ریختند و همه چیز را زیر و رو کردند ، خودش در لبنان بود. دیگر به عراق بازنگشت، در لبنان ماند و حوزه علمیه «امام المنتظر(عج)» را در منطقه بعلبک تأسیس کرد. نیاز نسل جوان و شیعیان لبنان به احیای شعائر اسلامی را درک کرده بود و با تلاش های خستگی ناپذیرش توانست تحرک، شور و نشاط اجتماعی – سیاسی را در میان مردم آن منطقه ایجاد کند.

 سید عباس و ایران

همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی که دیگر نتوانست به عراق برگردد، از لبنان به ایران و دیدار امام «ره» آمد. همین حالا هم حتی اگر در منابع غیر ایرانی جست و جو کنید نام «سید عباس موسوی» را در فهرست پیروان امام«ره» پیدا می کنید. پس گزاف نگفته ایم اگر بنویسیم او از ثمره ها و نتایج «تفکر انقلاب اسلامی» بود که بسرعت در خارج از مرزهای ایران خود را به دنیا نشان داد. با سفارش امام«ره» و رهنمود های ایشان به لبنان برگشته بود و خط امام را در آنجا دنبال می کرد. سفارش استادش آیت الله سید محمد باقر صدر را که گفته بود:«باید در امام خمینی«ره» ذوب شوید» هرگز فراموش نکرده بود و برای همین با الهام از اندیشه های امام «ره» به شکل گیری حزب الله در لبنان کمک کرد. جریان«مقاومت» تا پیش از دهه 1980 در لبنان به صورت پراکنده و در قالب گروههای مختلف فعالیت می کرد اما از این دهه به بعد با ورود شخصیت هایی همچون علامه فضل الله، شیخ راغب حرب ، سید عباس موسوی ف سید حسن نصرالله و ... به صحنه و با الهام از انقلاب اسلامی ایران  آرام آرام «حزب الله» پدیدار شد.

 مرسدس دومی

چند ماهی از کنار رفتن «صبحی الطفیلی» نخستین دبیرکل حزب الله می گذشت و سید عباس موسوی دبیر کلی را به عهده داشت. صهیونیست ها از قدرت گرفتن یکباره «حزب الله» به وحشت افتاده بودند. طرح ربودن «سید عباس» مدتها بود که دنبال می  شد اما به شکست می انجامید. سرگردان بودند، برای همین وقتی خبر رسید در آخرین عملیات حزب الله چند سرباز اسرائیلی هلاک شده اند، دستور حمله به کاروان «سید خودروهای «سید عباس» و همراهانش صادر شد. «اسحاق شامیر» مخالف بود اما وقتی خبر منشی اش گفت دستور رسیده کاری انجام دهید...یک دقیقه معطل ماند و بعد گفت : او را بکشید! خلبان هلی کوپتر اعلام کرد دقیقاً نمی داند خودرو «سید عباس» کدام است...دستور رسید :همه را بکشید...همه را بکشید... موشکها شلیک شدند ...خودروها یکی پس از دیگری منهدم شدند...سید عباس موسوی، همسرش و فرزندش یاسر در مرسدس بنز دومی بودند...

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.