قدس آنلاین- صدیقه رضوانی نیا: اسم «سعید عاکف» با کتاب «خاک های نرم کوشک» گره خورده است؛ کتابی که مقام معظم رهبری از آن تجلیل کردند و یکی از پر مخاطب ترین آثار دفاع مقدس بدل شده است. عاکف به صریح بودن مشهور است. ته مایه همه کتاب های این نویسنده دفاع مقدس عشق رزمندگان به ائمه و امام هشتم و توسل به اهل بیت(س) است؛ و این، ماجرایی است که هنوز هم ادامه دارد...

پشتیبانی وجود مقدس امام رضا(ع) از رزمندگان مقاومت، انکارناپذیر است

ته مایه همه آثار شما ارتباط قلبی رزمنده ها و خانواده های آنها با ائمه و امام رضا(ع) و مشهد است. امام رضا(ع)  چه جایگاهی در دفاع مقدس 8 ساله ما و در ادبیات ما خصوصا ادبیات دفاع مقدس دارد؟

بگذارید همین اول نکته ای را روشن کنم. جنگ ما 8 ساله نبود. قبل آغاز جنگ غائله کردستان شروع شد. این جنگ تمام عیار، دو سال قبل از تجاوز رسمی عراق به خاک ایران شروع شد؛ پس دفاع مقدس ما ده ساله بود.

اما درپاسخ پرسشتان، من اگر بخواهم عصاره همه تحقیقاتم و هزاران ساعت مصاحبه و اسناد و... را که از دفاع مقدس خودمان و یا وقایعی که اخیرا در کشورهای دیگر وجود دارد، بشما بگویم، باید به این نکته تاکید کنم که هم در جنگ خودمان و هم در وقایع اخیر در سوریه، عراق و... چیزی که خیلی برایم عجیب استو آن را به عنوان یک محقق به شما می گویم و نه به آدم یک بی اطلاع، این است که وجود مقدس امام رضا(ع) و خراسان و ارتباط با مشهد در همه این وقایع، تعیین کننده است. امام هشتم(ع) همواره محور و کلید گشایش بسیاری از مشکلات بوده. شاید خیلی ها این را ندانند که اولین گروه هایی که به جبهه اعزام شدند که من در بخشی از کتاب «خاطرات شگفت» به آن پرداخته ام، به اسم فرستادگان امام رضا(ع) خراسانی بودند و این افراد کارهای کلیدی و زیر بنایی  انجام دادند. یکی از این افراد شهید «سید علی حسینی» است. یک زمانی این را به گروهی از محققان جنگ گفتم. اول واکنش نشان دادند اما بعد که خودشان تحقیق کردند آن را تایید کردند. سید علی حسینی نقش بی بدیلی در جنگ داشت اما چون جلوی تلویزیون نمی آمد و چیزی نمی گفت کسی از نقش او با خبر نیست.

نه تنها در جریان جنگ با عراق که همین الان در سوریه و عراق و... هم همین طور است. نقش وجود مقدس امام رضا(ع) یا مدیریت و پشتیبانی ایشان از رزمندگان مقاومت، انکار ناپذیر است. جالب است بدانید همین حالا کلیدی ترین نیروهای ما در سوریه یا اهل مشهد هستند، یا به نوعی از مشهد اعزام شدند، مانند تیپ فاطمیون.

که فرمانده شان هم آقای توسلی بودند...

بله، ابوحامد توسلی رحمت الله علیه.

در کتاب «خاطرات شگفت» به شرح خاطرات هشت شهید پرداخته اید. چرا هشت؟

راستش ما خودمان هم نمی خواستیم هشت نفر بشوند، ما ده نفر را در نظر گرفتیم. جالب است که این ها تحت عنوان فرستادگان امام رضا(ع)، خودشان، خود به خود در نهایت هشت نفر شدند. همین که هشت شهید شد، برایم خیلی جالب بود. من حواسم نبود، کتاب رفت و چاپ شد. من ناراحت بودم که ای کاش شهید نهم هم خاطراتش می آمد حداقل ما نه نفر را کار میکردیم. در نمایشگاه کتاب تهران، که اولین بار کتاب رونمایی شد، یکدفعه متوجه شدم، که هشت شهید هستند و این ها هم فرستادگان امام رضا(ع) بودند.

چرا اسم کتاب را همین عنوان «فرستادگان امام رضا(ع)» نگذاشتید؟

بنا به دلایلی که قصه ها و جریانات دیگر بود، نشد این اسم را بگذارم. البته می گفتند بنویسیم فرستادگان رضا(ع) که من گفتم نه بی ادبی است. من هیچ گاه دوست ندارم اهل بیت را به اسم کوچک صدا بزنم.

کتاب مستقیما به حضرت رضا(ع) پرداخته است؟

نه ولی مرتبط است. اینکه اینها از مشهد رفتند به نظر من مرتبط است. اینکه تعدادشان به عدد هشت رسد، نکته است. یکسری نکته های دیگر هم در کتاب اشاره شده که مربوط به وجود مقدس امام رضا(ع) است. این نشان می دهد که حضرت نسبت به این نیروها مدیریت داشته اند و دارند. در مورد سوریه هم، من خیلی به نکات جالبی برخورده ام که چگونه وجود مقدس امام رضا علیه السلام، قضایا را در آنجا پشتیبانی می کنند و عنایاتی که ایشان دارند خیلی قابل توجه است.

امام(ره) در یکی از سخنرانی هایشان می گویند، همه نیروها، همه قدرت ها، هر جا که هستند محتاج توجه خاص حضرت رضا علیه السلام می باشند. پشت هر کلام و هر حرکت امام(ره)، معرفت و شناخت و بصیرت بود. قطعا خودشان این آگاهی را داشتند که می گفتند همه نیروها. همه محتاج توجهات خاص حضرت رضا علیه السلام هستند. این یک امر محوری و معنوی است. از یک طرف بسیار ساده و از طرف دیگر بسیار پیچیده است. متاسفانه این موضوع هنوز کشف نشده کسی روی آن کار نکرده است؛ عنایاتی که حضرت به رزمندگان داشتند و دارند، چه عنایات آشکار، چه عنایات در پس پرده که می توان جستجو کرد. آستان قدس رضوی هم به آن نپرداخته است. متاسفانه کس دیگری هم در ادبیات دفاع مقدس سراغ این موضوع نرفته است.

به عنوان کسی که جنگ را درک نکرده ام، می خواهم روشن تر بدانم، این عنایات شامل یه طیف از اتفاقات شده و می شود.

من یک مورد را عرض کنم که برای خودم اتفاق افتاد. ما حرکتی را شروع کردیم که نمی خواهم جزییات آن را بگویم، شاید گفتن آن صلاح نباشد اما این حرکت منشا خیرات زیادی در جنگ سوریه شد. سر آن ماجرا یادم هست من برای زیارت حرم مطهر رفته بودم، فردی را دیدم و و آن اتفاقات در ادامه رقم خورد. اینکه شما کسی را سال ها ندیده اید، بعد در حرم رضوی او را می بینید و بحث سوریه مطرح می شود و کلید می خورد و قضایایی در پی آن پیش می آید که عنایت امام رضا(ع) است. قطعا این عنایت است و نمی توان به آن اتفاق گفت.

خود قصه سوریه؛ اینکه چرا ما در سوریه حضور مستشاری داریم و اگر نبودیم الان چه اتفاقاتی به ما تحمیل می شد، خودش بحثی است که باید به آن پرداخته شود. حتی رزمنده هایی که ایرانی نیستند، ماجراهایی دیده اند و تجربه کرده اند. ماجرای آن دو شهید لبنانی و عنایت حضرت رضا(ع) به آنها که خیلی مشهور است.

ماجرای دو شهید لبنانی؟

ماجرا مال دو سال پیش است. دو برادر از بچه های حزب الله در سوریه می جنگیدند. این ها قبل از شهادت، شهادت خودشان را پیش بینی کرده بودند. می گفتند که نشانه تایید راه و مسیر ما این است که هدیه ای از جانب امام رضا(ع) برای ما می آید. اتفاقا وقتی این ها شهید می شوند و پیکرشان را برای تشییع به لبنان می برند، چند نفر از خادمان امام رضا(ع) در همان مقطع که گویا ایام میلاد حضرت هم بوده به آن جا می روند به همراه پرچم امام رضا(ع) و پیکر شهدا را با این پرچم متبرک می کنند.

همان کاروان های زیر سایه خورشید؟

بله. ماجرای این دو برادر خیلی در لبنان صدا کرد. من خودم به لبنان که رفته بودم مدام این ماجرا را می شنیدم. یک خانم که استاد دانشگاه بود با گریه برای من این اتفاق را تعریف کرد.

بگذارید یادی کنم از شهید مهدی صبوری رحمه الله علیه. ایشان وجود مقدس امام رضا(ع) را در عملیات ثامن الائمه که شکست حصر آبادان بود، زیارت کرد. امثال این قضایا که بسیار اتفاق افتاده است.

من بدون شک می گویم، حضور و عنایت امام رضا(ع) بیشترین تاثیر را در جنگ ما داشت و همین الان هم دارد. گاهی سپاه، ارتش، سپاه قدس و.. می گویند ما در جنگ این کارها را کرده ایم، من همیشه به آنها می گویم که شما همه هیچکاره اید. همه ما عامل هستیم و کس دیگری هست که دارد تاثیر می گذارد.

در «خان طومان» سوریه، تا زمان خیانت نهایی، دو سه بار تا مرز سقوط پیش رفت اما عنایاتی که اتفاق می افتاد، مانع سقوط شد. مثلا در یکی از همین ماجراها، ده نیروی ما در مقابل یک گردان پیروز شدند و نه تنها توانستند آن ها را عقب برانند بلکه توانستند تلفات چشمگیر به آنها وارد کنند.

عملیات والفجر 8 است که خراسانی ها خیلی در آن نقش داشتند و حتی وقتی شهر فاو را تسخیر کردند و پرچم حرم حضرت رضا(ع) را بر فراز گنبد مسجد آن نصب کردند، خودش بحث پیچیده ای دارد. من ترجیح می دهم فعلا راجع به آن صحبت نکنم... به نظرم قبل از عملیات والفجر 8، در عملیات ثامن الائمه که طلسم حصر آبادان شکسته شد که خراسانی ها هم این کار را کردند یک معجزه اتفاق افتاد. جالب است در آن عملیات ما خراسانی ها هم شهید داشتیم. می دانید چندتا؟ هشت شهید... با عنایت امام رضا(ع) بود که حصر آبادن شکسته شد.

چیزی شبیه معجزه...

نه شبیه معجزه، اصلا خود معجزه اتفاق افتاد. من با  بازماندگان آن عملیات مصاحبه کردم، می گفتند که ما در آن عملیات عنایت امام رضا(ع) را به چشم دیدیم و شهید مهدی صبوری وجود مقدس حضرت را زیارت کرد...

شبیه این ماجراها را مگر ما در سوریه و عراق نداریم. لعنت به همه آن هایی که مانع بررسی و رسیدن این اخبار عجیب به مردم شده اند. شما در همین سوریه، اگر کسی بخواهد واقعا بررسی کند و دل جریانات را بکاود که چه خبر است،  خدا می داند چقدر می توان مطلب درآورد. خاطرم هست که پنج سال پیش که از سوریه برگشتم، گفتم جنگ احزاب انقلاب اسلامی شروع شده. بعضی از دوستان به سخره گرفتند. جالب است که مقام معظم رهبری دو سه ماه پیش این لفظ را به کار گرفتند.

چرا جنگ احزاب؟

چون در جنگ احزاب در صدر اسلام، همه دنیای استکبار علیه اسلام بسیج شد. در این جنگ هم تمام دنیای کفر بسیج شده اند از 90 کشور اسیر گرفته اند. این یک جنگ ساده نیست. بعضی از ساده لوحان در ایران می گفتند که این یک جنگ ساده است و دو سه ماهه تمام می شود من همان زمان گفتم این حربه تمام شدنی نیست. یقین داشته باشید تا سه چهار سال دیگر و حتی اگر بخواهد به همین نحو ادامه پیدا کند تا سی، چهل سال دیگر این جنگ  تمام نمی شود. من حتی خودم می گویم این جنگ به ظهور امام زمان(عج) ختم می شود. کسی غیر از حضرت نمی تواند این غائله را جمع کند.

من آن زمان گفتم جنگ احزاب شروع شده و همه دنیای کفر جمع شده اند تا همین باقی مانده ای که از تشیع مانده را نابود کنند. الحمد الله که  این اتفاق تا الان نیافتاده. من آن زمان به دوستان گفتم، بیایید خندق بزنید. بیایید و شروع به کار کنید. متاسفانه، مثل همه کارهای دیگر که مسؤولان ما همیشه در خواب خرگوشی مستانه می مانند و آخر از همه بیدار می شوند... این هم از همان قصه ها بود که متاسفانه به سخره گرفتند و جدی نگرفتند و وقتی 90 درصد سوریه از دست رفت، تازه به فکر افتادند. حالا داریم یک درصد، یک درصد خاک پس می گیریم تا الان سی چهل درصد سوریه را توانسته ایم بگیریم و بقیه دست آن هاست.

طبیعتا اگر ما در سوریه شکست می خوردیم، کمر جبهه مقاومت شکسته می شد و ما نمی توانستیم از حزب الله لبنان پشتیبانی کنیم، عراق هم مانند یک بشکه باروت منتظر یک جرقه بود تا روی هوا برود و بلافاصله ما در ایران درگیر می شدیم و آن ها اعتقادشان این بود که اگر بتوانند این خط را بشکنند، می توانستند با حلقه ای که دور ایران تشکیل داده اند، از ترکیه و ارمنستان و افغانستان و عراق، که نیروهایشان در آن حضور دارند، حتی اگر به این ختم شود که تمام مردم ایران را بکشند، غائله شیعه و انقلاب اسلامی را برای همیشه جمع کنند...

اگر بخواهیم به جنگ سوریه بپردازیم به نکته های عجیبی می رسیم.

اسم کتابتان درباره سوریه چیست؟

«شام برفی». البته کتاب را آقای محمودی نورآبادی نوشته و شرح خاطرات اسرای ما در آنجاست و من مقدمه نوشته ام و بازنگری کرده ام. این، اولین کاری بود که در رابطه با سوریه انجام شد و بعد خودش موتور محرکه ای شد که بقیه به دنبال این موضوع بروند. آن زمان کسی آمده بود که  ما را متقاعد کند که مصلحت نیست این کتاب چاپ شود و ما نباید بگوییم که در سوریه حضور داریم. من به او گفتم شما هر وقت احساس کردید که من دارم کار خلافی مرتکب می شوم بیایید و مرا دستگیر کنید. ولی من هرجا بروم می گویم که ما در سوریه حضور داریم. الحمدالله کتاب جواب داد و منشا اتفاقات جالب توجهی شد. در این کتاب هم بارها به این توسلات معنوی به ائمه اشاره شده.

اگر یک نفر یا یک جریان پیدا شود این تابویی که درست کرده اند را بشکند. این نکته ها و این بحث ها کلیدی است. هم در جنگ خودمان و هم، مثلا در جریان سوریه. در سوریه اولین پیروزهایی که بدست آمد عنایاتی بود که از سوی ائمه شد که تابوی شکست ناپذیری تکفیری ها شکست. آنها اینطور جا انداخته بودند که شکست ناپذیرند. دائم بیانه می دادند. چهار تا انسان مظلوم را تیکه پاره می کردند، دختر بچه و پسربچه پیرمرد و پیرزن را تیکه پاره می کردند فیلم می گرفتند و فکر می کردند خبری هست. در ابتدا هم وحشتناک شیعیان سوریه را نابود کردند. در یک روستا فقط 1500 شیعه را شهید کردند که  اولین کسی که عکس های آن را منتشر کرد ما بودیم. دختر یک سید روحانی را با زنجیر جلوی منزل بسته  بودند و جلوی او سر برادر نه ساله اش را بریدند. من اسنادی دارم از جنایات علیه شیعیان سوریه که شما نمی توانید حتی آن ببینید...

پیروزهایی که بدست آمده معجزات و عنایاتی است که از سوی ائمه شده است.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.