قدس آنلاین- فاطمه زارعی :خبر این بود: " بر اساس یک طرح جامع مطالعاتی که در دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی تهیه شده است، برخی از کشورهای همسایه با سرمایه گذاری های کلان در حال دوپینگ علمی به منظور افزایش سرعت رشد علمی خود هستند."

دیگر استادان پروازی فقط یکبار پرواز می کنند!

در نظام آموزش عالی کشورمان رسم است استاد تربیت شده و سپس به کشورهای همسایه و اروپا و آمریکا تزریق شود. واقعیتی که سال هاست در پهنه لایتناهی چالش های آموزشی کشورمان چمباتمبه زده و دیگر مثل یک ویروس مسری حتی در دانشگاه های کوچک و نوپا هم پخش شده است.

حقوق های اغوا کننده در انتظار استادان ایرانی

این خبر را محمدرضا مخبر دزفولی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در روزهای گذشته اعلام کرده و گفته است: جذب استادان نخبه کشورمان در دستور کار قرار گرفته و با پیشنهادهای اغواکننده مالی شماری از این افراد هم جذب کشورهای هدف شده اند. یکی از اعضای هیات علمی دانشگاه تهران با حقوق ماهیانه بیش از ۵۰ میلیون تومان به یکی از این کشورها مهاجرت کرده است.

سفر بی بازگشت

هضم این معما چندان هم سخت نیست، وقتی شرایط و امکانات حتی برای تازه کار ترین استادان مان در کشور مهیا نمی شود آن ها چاره ای جز مهاجرت حتی به کشورهای همسایه ندارند. این روزها باب شده استادان و دانشجویان ما بیشتر به کشوری مثل ترکیه برای تدریس و تحصیل، سفر بی بازگشت می کنند. این در حالی است که آن ها از موتور توسعه ای که ما با دستان خود ساخته ایم برای پیشرفت بیشتر کشور خودشان بهره می برند و ما می مانیم و دانشگاهی بدون استاد که در بیشتر موارد جایگزینی برای این نخبگان هم وجود ندارد. اما چرا؟

چراغی که برای همسایه روشن اس و برای ما خاموش

پاسخ دادن به این پرسش ساده است؛ چرا که همه جوابی برای آن دارند. خروج استادان از کشور به بهانه تدریس در دیگر دانشگاه ها هر چند می تواند افتخاری علمی برای ایران محسوب شود اما چراغی که به منزل رواست به مسجد حرام است!

حقوق مکفی بدهید، استادان می مانند

دکتر انوشیروان رحمانی؛ استاد تمام دانشگاه خوارزمی با پایه علمی 26 در گفت و گو با خبرنگار ما به بررسی چرایی خروج استادان از کشور و جذب آنان توسط دیگر کشورها می پردازد و می گوید: انگیزه اصلی بحث مالی و رفاهی است. حقوقی که به استادان ما پرداخت می شود کفاف زندگی آن ها را نمی دهد. وقتی استاد دانشگاهی می بیند 30 سال درس خوانده و تلاش کرده و 30 سال هم در حال خدمت به دانشجویان و دانشگاه است و به بالاترین پایه علمی دست یافته اما حقوقش کمتر از یک کارمند لیسانس است برای او مایه شرمساری است.

او می افزاید: حقوق ماهانه من به عنوان یک استاد تمام با پایه علمی 26، شش میلیون تومان است و جوابگوی یک زندگی خانوادگی نیست. وقتی در کشور برخی افراد خیلی ساده به حقوق های کلان دست می یابند، بنابراین انتظاری نباید داشت که استادان گله مند نباشند. بازنگری در حقوق استادان می تواند انگیزه شان را برای ماندن بیشتر کند. با توجه به اینکه استقلال دانشگاه ها هیات امنایی شده اما این توجه رنگ باخته است. بنابراین مهاجرت استادان به کشورهای همسایه افزایش می می یابد.

ایران چیزی کم از کشورهای همسایه ندارد

تفکیک دو موضوع در این زمینه قابل توجه است. یک زمانی است که کشورهای دارای دانشگاه های برتر و دارای رنکینگ بالا دست به جذب استادان ما می زنند. اما حالا صحبت از جذب استادان ما در کشورهای همسایه است، کشورهایی که می دانیم ایران حتی از آن ها در زمینه های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی علمی بالاتر است. ایران از نظر مسایل مالی چیزی کمتر از این کشورها ندارد؛ بلکه در شرایط بهتری از نظر منطقه ای نیز به سر می برد، اما چه می شود که استادان نخبه ما در قبال دریافت ماهانه 50 میلیون تومان یا حتی بیشتر، رخت سفر برمی بندند و عطای دانشگاهی چون تهران را به لقایش می بخشند؟

استادی با هزار سودا

دکتر شهریار کابلی؛ استاد تمام رشته مهندسی برق قدرت نیز در گفت و گوی خود با خبرنگار ما می گوید: مساله از چند بعد مهم است و نخست به مساله معیشت می پردازیم. وقتی استاد می بیند با حقوقی که دریافت می کند نمی تواند یک زندگی قابل قبول و در شأن داشته باشد، حال خوشی ندارد. حقوق یک هیات علمی در بدو استخدام از حقوق یک مهندس کمتر است. در ابعاد دیگر علاوه بر مساله حقوق، امکانات و تجهیزات برای شغل و زندگی مهم است. داشتن آزمایشگاه و شرایط تحقیق مناسب برای استاد نباید یک آرزوی محال باشد و بر عکس استاد باید فکر کند با این امکانات از عمر خود به شکل مفیدی استفاده می کند. اگر کمی دقت کنید، در کشور وقت استادان صرف اموری می شود که واقعاً وظیفه آن ها نیست.

دکتر کابلی در این باره به راه اندازی آزمایشگاه خود در دانشگاه شریف اشاره کرده و می گوید: هر چند دانشگاه لطف خیلی بزرگی به من کرد که این محل را در دانشگاه به آزمایشگاهم اختصاص داد اما سه ماه تابستان را درگیر راه اندازی بودم و حتی دیوارچینی آزمایشگاه را خودم انجام دادم و از همکاری دانشگاه با این آزمایشگاه کاملاً قطع امید کردم. برای من درس عبرتی شد که برای انجام کارهای مربوط به آزمایشگاه دیگر سراغ دانشگاه نروم هر چند تاکید می کنم اختصاص این ساختمان به آزمایشگاه من کار بزرگی بود. حالا تصورش را بکنید که یک استاد در راه تحقیق و پژوهش چه سختی هایی تحمل می کند. اینجاست که ابعاد ملی و عرق به کشور رنگ می بازد و استاد وقتش را مجبور است با مسایلی بگذارند که اصلاً وظیفه اش نیست. بنابراین وقتی حس می کند برای کشورش مفید نیست تصمیم به رفتن می گیرد که مفید واقع شود.

مسایل شخصی، دلیل مهاجرت استادان

خبرنگار ما در تماس های تلفنی مکرر با معاونان و مشاوران وزیر علوم کوشید تا بتواند پاسخی برای این پرسش بیابد اما امکان پاسخ هیچ یک از مسوولان فراهم نشد.

اما احمد معتمدی رئیس دانشگاه صنعتی امیرکبیر به خبرنگار ما توضیحاتی در خصوص دلایل خروج استادان از کشور داد. وی یکی از این موارد را مسایل شخصی و خانوادگی استادان عنوان کرد.

معتمدی در این باره به خبرنگار ما می گوید: در اینکه دانشگاه های مختلف دنیا خواهان استادان ما هستند، تردیدی نیست. در دانشگاه صنعتی امیرکبیر سراغ ندارم استادی را که به دانشگاه هایی نظیر ترکیه برود که اگر هم چنین موردی وجود داشته باشد خیلی اندک است. در هر سال بین 20 تا 30 استاد را جذب می کنیم که شاید یکی از آن ها بنا به دلایل شخصی و خانوادگی است که با مرخصی و فرصت های مطالعاتی از کشور خارج می شود.

رئیس دانشگاه صنعتی امیرکبیر تاکید می کند که خروج استادان از کشور و جذب آن ها در دانشگاه های همسایه اصلاً عمومیت ندارد و جذب ما خیلی بیشتر از مهاجرت است.

معتمدی تاکید می کند: استادان و محققان ایرانی بازار خوبی در کشورهای توسعه یافته دارند بنابراین خیلی راحت آن ها را با امتیازاتی جذب می کنند. راهکار این است که ما در ایران بیشتر برای ماندگاری استادان از نظر مالی و تجهیزات تلاش کنیم و زمینه رشد پروژه ها به نتیجه رسیدن تحقیقات شان فراهم شود. توجه به استادان جوانتر که در شروع کار حقوق پایینی دارند و حتی امکان پرداخت اجاره خانه را ندارند باید در پنج شش سال ابتدایی همکاری شان، بیشتر حمایت کرد.

عزم جزمی باید!

اما در این زمینه چه باید کرد؟ دانشگاه های کشور باید همسرایی کنند تا عزم ملی برای بقای استادان در کلاس های درس ایجاد شود. مگر نه اینکه همین استادان پشت همین میزها و روی همین صندلی ها و در همین کلاس ها درس خوانده اند و حالا نخبه شده اند؟ آن ها قصد ماندن دارند اما متاسفانه نمی توانند. در شرایطی که کشورمان باید پیشرفت خود را بر اساس افقی ترسیم کند که استاد دانشگاه در تبیین آن موثر است، آب به آسیاب کشورهای همسایه و حتی بسیار ضعیف ریخته می شود و به قولی دو دستی استادان مان را تقدیم آن ها می کنیم.

حقوق ماهیانه 1000 دلار برای یک استاد در داخل کشور حتی برابر با حقوق هفتگی استادان کشورهای خارجی هم نیست. بر خلاف وزارت بهداشت که دست به افزایش دستمزد و حقوق استادان خود زد اما به گفته برخی استادان، وزارت علوم هنوز در این زمینه هیچ تصمیمی نگرفته است.

به نظر می رسد این وزارتخانه هم از خداحافظی استادان با دانشگاه های داخل رضایت دارد؛ در حالیکه شورای عالی انقلاب فرهنگی مترصد آن است تا با بسیج کردن دانشگاه ها، این اتفاق تلخ را به سمت دیگری بکشاند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.