قدس آنلاین/ حامد حسین عسکری
آموزش و پرورش کسل کننده و قدیمی که جذابیت چندانی برای دانشآموزان نداشته و ندارد، باعث شد تا مسأله «تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش» از حدود یک دهه قبل مطرح شود تا نظام تعلیم و تربیت کشورمان پوست بیندازد. حالا یک دهه از مطرح شدن تحول بنیادین آموزش و پرورش و 5 سال از ابلاغ سند آن میگذرد و نوبت ارزیابی است این مسأله است که «قطار آموزش و پرورش امروز به کدام سمت میرود؟»
دکتر «مهدی نوید ادهم» دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش است که در طراحی و تدوین سند تحول آموزش و پرورش نقشی محوری داشته است. وی در گفتگوی مشروح با «قدس»، به تشریح آخرین وضعیت و چالشهای نظام تعلیم و تربیت برای متحول شدن پرداخته و به گوشهای از انتقادات هم پاسخ داده است. او به آینده تحول خوشبین و امیدوار است.
***
* آقای دکتر! دو ماه دیگر که بیاید، 5 سال از ابلاغ سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش میگذرد؛ سندی که قرار بود برنامهای برای تحول در آموزش و پرورش قدیمی و خسته کننده ما ارائه دهد. حالا در آستانه 5سالگی، این سند چه وضعیتی دارد؟ الان رد پای تحول در کدام قسمتهای نظام تعلیم و تربیت دیده میشود؟
** من باورم این است که اگر پذیرفتیم که آموزش و پرورش امروز پاسخگوی نیاز انقلاب و جامعه نیست و جامعه و انقلاب ما به آموزش و پرروش دیگری نیاز دارد که مبتنی بر سند تحول بنیادین باید بازسازی و بازتولید بشود، این کار سترگ و بزرگ به تنهایی از عهده آموزش و پرورش برنمیآید. انجام تحول بنیادین به یک عزم ملی نیاز دارد و همه دستگاهها، ارگانها و نهادها باید به میدان بیایند تا این تحول اتفاق بیفتد؛ همچنان که مقام معظم رهبری پرچم این کار را برافراشتند و بارها و بارها تأکید کردند، دولت، مجلس، جامعه، نهادها و تشکلهای مردمی و خانوادهها همه باید به میدان بیایند، یعنی یک عزم ملی باید شکل بگیرد تا تحول بنیادین اتفاق بیفتد؛ این کاری که شما رسانه ها دارید انجام میدهید یعنی بسترسازی برای شکلگیری عزم ملی، اطلاعرسانی برای ایجاد یک همگرایی ذهنی زیرا همه جامعه باید یک فهم مشترک از سند تحول پیدا کنند و هر کسی به فراخور حال و به سهم خودش ایفای مسؤولیت کند تا نسل آینده بهتر از امروز تربیت شود.
*این فهم مشترک برای تحول در این 5 سال شکل گرفته است؟
** نه! کار بسیار سنگینی است که نیاز به زمان دارد؛ یعنی هم باورها نسبت به آموزش و پرورش نه وزارت آموزش و پرورش، و همچنین به حوزه تعلیم و تربیت باید دگرگون و اصلاح شود و هم عملکردها. تغییر باورها و تغییر رفتارها یک حرکت فرهنگی است و در نتیجه زمانبر است، همچنان که کار آموزش و پرورش یک کار زمانبری است که امروز باید بکاریم و صبوری کنیم و 10 – 15 سال بعد میوه آن را برداشت کنیم، تحولات فرهنگی جامعه هم اینچنین است، نمیشود انتظار داشت رفتار مردم، یک شبه یا یک ساله یا 5 ساله تغییر کند.
مثلاً یکی از حرفهای سند تحول بنیادین این است که نقطه ثقل سرمایهگذاری، تصمیمگیری و برنامهریزی تربیتی را باید در دوره ابتدایی بگذاریم و حتی یافتههای علوم شناختی میگوید دوره ابتدایی هم دیر است، از پیشدبستانی و مهدکودک در سنین اولیه باید سرمایهگذاری کنیم تا محصولش را در دبیرستان و دانشگاه و بعد از آن بتوانیم برداشت کنیم.
این نگاه که دوره ابتدایی و پیشدبستانی مهم است، با همه نگاه های رایج متفاوت است. متاسفانه تصور ما در ایران و بیشتر کشورهای دنیا در طول سالها این بود که کشوری توسعه پیدا میکند که مثلاً دانشگاه توسعه یافتهای داشته باشد؛ یعنی هر چه آنجا سرمایهگذاری کنیم به توسعه کشور کمک کردهایم. این کار را ما انجام دادیم، الان با این مشکل مواجه شده¬ایم که دانشگاهها صندلی خالی دارند، برای این صندلی خالی پول و سرمایه ملی هزینه شده، آن توسعه هم اتفاق نیفتاده است؛ با هزار و یک آسیب اجتماعی و فرهنگی در جامعه. چرا؟ چون نگاه ما اشتباه بود! توسعه دانشگاه و ارتقای کیفیت آن لازم است اما کافی نیست، قبل از دانشگاه و پیش از دانشگاه باید به ابتدایی و پیشدبستانی پرداخته شود که به این پرداخته نشد، همان تعبیری که من در مصاحبههایم به کار میبرم تحت عنوان «کوچک انگاری آموزش و پرورش».
آموزش و پرورش را کوچک دیدیم و روی آن سرمایهگذاری جدی نکردیم و ضرر کردیم، لذا محصولی که از آموزش و پرورش وارد دانشگاه شد، آن چیزی نبود که عزیزان ما در وزارت علوم و دانشگاهها دنبال میکردند. مثلاً گاهی به ما میگویند که این مشکل بدحجابی که در دانشگاه میبینیم ریشهاش در مدارس است یا این مشکل عدم خلاقیت و پرسشگری در دانشگاهها به دوران مدرسه باز میگردد.
* اشاره کردید که همه باید به میدان بیایند تا مسأله «تحول بنیادین» عینیت پیدا کند و قبل از آن هم باید یک فهم مشترک ایجاد شود؛ این مسأله درست است، اما آن بخشی از ماجرا که سهم آموزش و پرورش بوده، چقدر خوب دنبال شده است؟
** ایجاد تحول در سازمان بزرگی مانند آموزش و پرورش سه مرحله را طی میکند که ما در زمان تدوین سرفصلها به این سه گام توجه داشتیم؛ یک گام، طراحی و تدوین سند تحول است که خوشبختانه انجام شده است. حداقل 5 - 6 سال طول کشید تا سند تدوین شد و بعد به تصویب مراجع ذیربط رسید و در سال 90 رونمایی شد. مرحله یا گام دوم، زمینهسازی برای اجرایی شدن سند تحول و فراهم آوردن زیرساختهای آن است و گام سوم هم، اجرای سند تحول و احکام آن است.
ما الان در گام دوم تحول آموزش و پرورش به سر میبریم، به نظر من این دوره هم باید 6 - 7 سال را طی کند. چند اتفاق باید رخ دهد تا ما به مرحله اجرای سند تحول و برنامه های تحولی نزدیک بشویم؛ اول اینکه زیرساختهای فیزیکی درست شود، مثلاً در سند تحول ما گفتهایم همه مدارس به شبکه اینترنت و اینترانت وصل شوند، این یعنی زیرساختهای لازم وجود داشته باشد که همه مدارس شبکه داشته باشند، مثلاً ما الان 106 هزار مدرسه داریم، این طور نیست که یک روزه بشود اینها را اصلاح کرد، هزینه سنگینی نیاز است که مدارسی که مثلاً در دوره ابتدایی 5 کلاسه ساخته شده است بشود 6 کلاسه.
یا مهمتر از این مثالهایی که گفتم «نیروی انسانی» است؛ نیروی انسانی را آماده کردن یا برنامه درسی را تدارک کردن، همه اینها که عناصر زیرساختی تحول¬ آموزش و پرورش هستند، وقتی فراهم شود، اجرای تحول امکانپذیر است.
با توجه به زمانبر بودن این فرایندها، همزمان با این کارها یک اصل دیگر را به کار بردیم تحت عنوان «مهندسی همزمان»؛ گفتیم اگر امکانپذیر است هر جا که توانستیم دو کار را به صورت موازی شکل بدهیم، انجام بدهیم. با اینکه ممکن است زیرساخت هایش هم صددرصد آماده نباشد، اما 60 یا 70 درصد از زیرساختها آماده شد پس کار را کلید بزنیم و شروع کنیم. به همین دلیل از روزی که تغییر ساختار نظام آموزشی یعنی 6 ساله کردن دوره ابتدایی و 6 ساله کردن دوره متوسطه شروع شد، طرح تغییر کتابهای درسی هم شروع شد، اما میدانستیم این کتابهای درسی صد درصد منطبق با سند تحول نیستند، لذا واژهای به کار بردیم تحت عنوان «همسوسازی» کتابهای درسی با مفاد سند تحول و برنامه درسی ملی که این مسأله هم انجام شد.
اگر از این زاویه که برای تحول بسترآفرینی کنیم به موضوع نگاه کنیم من احساس میکنم با وجود فراز و فرودهایی که در تغییر دولتها و وزرا داشتهایم، جریان تحولآفرینی در آموزش و پرورش سیر تکاملی خودش را طی میکند. هر چه زمان می گذرد هم بدنه آموزش و پرورش بخصوص مدیر و معلم بیش از گذشته باور میکنند و به میدان میآیند و هم عناصر بیرونی بیشتر به میدان میآیند. مثلاً قرار است برنامه ششم براساس سند تحول آموزش و پرورش نوشته شود؛ هر چند متأسفانه فقط یک بند راجع به تحول بنیادین آموزش و پرورش در برنامه آمده است، اما همه دارند تلاش میکنند که این را به چند بند افزایش دهند.
* آقای دکتر! قبول دارید که هنوز خانوادهها و فرهنگیان مزه تحول را هم نچشیدهاند و هنوز که هنوز است، دغدغه فرهنگیان و خانوادههای دانشآموزان با مقوله تحول بنیادین فاصله زیادی دارد؟
** بله، اما یادتان باشد که دوران گذار را طی میکنیم. زمانی این لذت را میچشند که ما به مرحله اجرا برسیم. اما همین الان هم به آن شدت که شما میگویید، قبول ندارم اما کلیتش را قبول دارم؛ چون میبینم بعضی از برنامههای تحولی دارد به بار مینشیند.
* مثل کدام برنامه؟
** ببینید، یکی از نقدهای آموزش و پرورش این بود که به شدت حافظهمحور است، اصلاً ذهن خلاق و پرسشگر تربیت نمیکند، همه معلومات و مفروضات است؛ چند اقدام در همین چند سال انجام شد که دارد آرام آرام به بار مینشیند. مثلاً شما در کلاس ششم ابتدایی درس تفکر و پژوهش دارید در حالی که ما در طول 70 - 80 سال تاریخ آموزش و پرورش این درس را نداشتیم.
* به نظر خودتان، آیا همین درس تفکر و پژوهش توانسته است تفکر و خلاقیت را بین بچهها رواج بدهد؟
** قطعاً زمینه اش را فراهم آوردیم.
* اما وقتی نگاه میکنیم بیشتر یکسری کارهای روتین از بچهها میخواهند و بچه ها هم میدهند به بزرگترها و کافینتها و یک جستجویی در اینترنت میکنند و کار تمام میشود!
** نه! شاید شما چهار تا گزارش این گونه داشته باشید که من نفی نمیکنم، اما میتوانید مراجعه کنید به مدارس، آنهم نه در تهران که سطح کشور؛ دلیل اثبات ادعایم مواردی مثل جشنواره جابر بن حیان است که کار خلاقانه دبستانیها را ارائه میکند. بروید ببینید آنجا چه خبر است! امسال آقایان ظریف و صالحی برای مراسم افتتاح جشنواره آمده بودند، برای یک ساعت به ما وقت داده بود، اما وقتی که آمدند چهار ساعت ماندند! چرا؟ دلیلش جذابیت کار بچههاست، یعنی الان بچه ابتدایی آمده در صحنه و کار انجام میدهد. یا نمونه دیگر در همین مقوله تفکر و خلاقیت، این است که 300 پژوهشسرای دانشآموزی داشتیم که الان رسیده به 600 مورد؛ اینها به بچههای دبیرستانی میدان میدهد که پژوهش و تحقیق کنند.
معاون علمی و فناوری رئیس جمهور از یکی از این پژوهش¬سراها بازدید میکند و این ظرفیت را میبیند که 64 تا از این پژوهشسراها به طور اختصاصی به بحث نانو بپردازند. تا دیروز فکر میکردند نانو برای دانشگاه یا دوره دکتری است، اما الان نظام دارد به این میرسد که نانوفناوری و «بیوتکنولوژی» را از دبیرستان شروع کنیم، این خیلی دستاورد بزرگی است. تحول از این سنخ حرفهاست.
* اشاره کردید که شاهرگ تحول آموزش و پرورش، در دست نیروی انسانی است؛ مهمترین مسیر تربیت نیروی انسانی زبده هم دانشگاه فرهنگیان است، به نظر شما آیا دانشگاه فرهنگیان قرار بود به اینجا برسد؟ آیا جایگاه دانشگاه فرهنگیان امروز در پازل تحول خوب دیده شده است؟
** اصل تشکیل دانشگاه فرهنگیان یک گام به جلو و یک گام تحولی است. ما در آموزش و پرورش دانشگاه نداشتیم، فقط مرکز تربیت معلم داشتیم و این جنگ دیرینه آموزش و پرورش و آموزش عالی بود که ما تا حد فوق دیپلم تربیت کنیم و بعد بسپریم به دانشگاه، اما الان تربیت معلم به دانشگاه تبدیل شده است؛ یعنی با هماهنگیهایی که بین وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم به عمل آمد و براساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، این دانشگاه در آموزش و پرورش تشکیل شد، رئیس هیأت امنای آن هم رئیس جمهور یا وزیر آموزش و پرورش¬ است.
* اما آیا قرار بود دانشگاه فرهنگیان 4سال با سرپرست اداره شود؟!
** اینها ضعف های اجرایی کار است.
* خب چرا جلوی این ضعفها گرفته نمی شود؟
** چون دست آموزش و پرورش نیست! اما اصل قضیه یک گام به جلو بوده است، چیزی که ما نداشتیم الان به دست آوردیم. در گام دوم باید بیاییم در محتوای کار، یعنی این دانشگاه باید به گونهای عمل کند که اولاً ورودی نیروهای آموزش و پرورش¬ را سامان بدهد و در گام دوم، نیروهای موجود را توانمند کند، یعنی یک میلیون نیرویی را که داریم از لحاظ کیفی ارتقا ببخشد.
برنامههایی که برای این دانشگاه در همین یکی دو سال اخیر تصویب شد، برای اصلاح و بازنگری در برنامههایی است که 20 سال در تربیت معلم در این کشور وجود داشته است؛ در عین حال مشکلاتی هم داریم، یکی از مشکلات عدم ابلاغ رسمی رئیس دانشگاه است.
* قبول دارید در همین مسأله عدم ابلاغ ریاست دانشگاه فرهنگیان خود آموزش و پرورش¬ مقصر است؟ چون ما شاهد بودیم وزیر سابق فردی را به عنوان سرپرست دانشگاه گذاشت که اصلاً آموزش و پرورشی نبود و همه اعتراض کردند، در این دولت هم وزیر فردی را قرار داد که در عین حال که صاحبنظر است اما قبل از انتخابات در مناظرههای انتخاباتی به صراحت گفته بود که دانشگاه فرهنگیان را قبول ندارد!
** نه، این را قبول ندارم! ممکن است کاستیهایی وجود داشته باشد، اما اولاً صدور حکم رئیس دانشگاه فرهنگیان دست آموزش و پرورش نیست و آموزش و پرورش فقط پیشنهاد دهنده است، ثانیا آن بیانی که سرپرست فعلی دانشگاه فرهنگیان قبل از انتصابش داشت، برخلاف فضاسازیهای رسانهای که این مدت بوده دوباره ببینید و به عمق آن توجه کنید و بعد عملکردشان را هم در این مدت ببینید. ایشان روش تربیت معلم را به آن صورت قبول نداشت، نه اینکه دانشگاه فرهنگیان را قبول نداشته باشد. از جملاتی که بارها من از ایشان شنیدم و در مکتوبات وی هم وجود دارد که دانشگاه فرهنگیان باید بشود دُردانه نظام آموزش عالی کشور؛ یعنی باید نقشی را ایفا کند که به عنوان یک دانشگاه ماموریتگرا بتواند معلمانی در طراز جمهوری اسلامی تربیت کند؛ این مشکل امروز ماست.
* به نظر خودتان واقعاً دانشگاه فرهنگیان در همین جهت حرکت کرده است؟ چون ما هر از چندگاهی میبینیم آموزش و پرورش¬ خبر آزمون استخدامی میدهد و آن را به ماده 28 اساسنامه دانشگاه ربط میدهد که اجازه جذب معلم از بیرون در شرایط استثنایی را داده است، اما انگار این ماده دارد تبدیل به اصل میشود!
** من گفتم یکی از این اقداماتی که برای ساماندهی و ارتقای نیروی انسانی آموزش و پرورش لامز است، همین دانشگاه است. نفس دانشگاه رو به جلو و یک گام تحولی است، اما عوامل دیگری دخیل هستند که یکی از آنها عدم ابلاغ حکم ریاست دانشگاه و دیگری، تصمیماتی است که مراجع دیگر برای ما میگیرند، مگر آموزش و پرورش موافق استخدامهایی است که مجلس برای ما الزام میکند؟
* اما این دو آزمون استخدامی اخیر آموزش و پرورش با الزام مجلس نبود! آموزش و پرورش اعلام کرد که نیاز دارد، جذب کند.
** نخیر! همه اینها مصوبه مجلس است و اگر غیر از این باشد که ما اجازه نداریم. همین الان هم این بحث وجود دارد که ما تعدادی از نیروهای پیشدبستانی را استخدام کنیم؛ هرچقدر هم آموزش و پرورش فریاد میزند که نیاز ندارد و نیازش چیز دیگری است، اما وقتی تبدیل به قانون میشود، چارهای نیست! هرچند نمایندگان هم به دلیل دیدن مصالح دیگری این طور تصمیم میگیرند.
ماده 28 اساسنامه هم که اشاره کردید، اگر روح حاکم بر ورودیهای آموزش و پرورش¬ شود، به خطا رفتن است، اما اگر روح حاکم همانی باشد که در سایر مواد اساسنامه آمده است و تنها در موارد اضطرار ما از ماده 28 استفاده کنیم و با جذب فارغالتحصیلان متعهد و علاقهمند به معلمی از سایر دانشگاهها، ظرفیت دانشگاههای دیگر را هم به خدمت بگیریم، این همان سیاستی است که همه بر آن تأکید میکنند.
* به نظر شما این ماده تبدیل به روح حاکم بر استخدامها نشده است؟
** نه، هنوز نشده است، ولی باید مراقبت کرد. این نقشی است که هیأت امنای دانشگاه فرهنگیان برعهده دارد و باید مراقبت کند و خوشبختانه این کار را هم میکنند، اما اصل بر این است که ما بتوانیم معلمی را تربیت کنیم که واقعاً از نظر تخصص، اعتقاد و مهارتهای معلمی، شایستگیهای لازم را به طور کامل داشته باشد. البته مهارتهای معلمی در طول زمان اتفاق میافتد، هر چه زمان آموزش و تربیت را طولانیتر کنیم، بهتر است؛ با 6 ماه آموزش نمیشود کسی را آماده کرد.
* الان با در نظر گرفتن همه شرایط، به نظر شما در حال حاضر انگیزه معلمان ما نسبت به قبل بیشتر شده یا کمتر شده است؟
** مشکل انگیزه معلمان، مشکل دیرینه آموزش و پرورش و درد قدیمی ماست، یک بخش آن به حقوق و معیشت معلمان مربوط است که من همه مشکل را در اینجا نمیبینم، این تصمیم را آموزش و پرورش نمیتواند بگیرد، باید همه مراجع تخصیصدهنده منابع به کمک بیایند، همچنان که حقوق اساتید محترم دانشگاه را با ادلهای که داشتند افزایش دادند، همان نوع تصمیم را هم برای آموزش و پرورش بگیرند. چرا یک معلم ابتدایی ما باید از یک مربی یا استادیار دانشگاه کمتر دریافت کند؟ چه توجیه علمی و کارشناسی دارد؟ بنابراین درباره معیشت تصمیم را ما نمیگیریم که حقوق معلم چقدر باشد، امیدواریم در دولت و مجلس این توجه وجود داشته باشد، اگر مانند بسیاری از کشورها که حقوق معلم با استادیار دانشگاه برابر باشد، آن زمان شاهد شکوفایی آموزش و پرورش خواهیم بود.
مسأله دیگر در زمینه انگیزه معلمان، منزلت اجتماعی آنهاست که اینجا وضعمان بد نیست؛ یعنی با وجود تمام مشکلات مالی که شرمنده معلمان عزیزمان هم هستیم، اما همین معلمی که با مشکل اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، وقتی میرود سرکلاس واقعاً مسئولانه حاضر میشود. ما کمتر گزارشی داریم که معلم مسؤولیت اجتماعی خودش را سر کلاس خوب ایفا نکرده باشد، آنهم به خاطر اینکه منزلت اجتماعیاش پایین است، خیلی کم وجود دارد. قشر معلمان نه تنها در ایران که در دنیا مسؤولیتپذیر هستند، قشری هستند که وقتی با بچهها روبرو میشوند، مسؤولیت پدری و مادری خودشان را ایفا میکنند، اما قطعاً مشکلات اقتصادی تاثیر منفی دارد.
* آقای دکتر! مسأله فعالیتهای پرورشی الان در کدام قسمت پازل تحول بنیادین قرار دارد؟ یک بار با انحلال معاونت پرورشی روبرو شدیم و یکبار هم با احیای این بخش، فکر میکنید الان بعد از انحلال و احیا، فعالیتهای پرورشی برای بچهها رضایتبخش و جذاب هست یا خیر؟
** تا رسیدن به نقطهای که در سند تحول ترسیم شده است، فاصله داریم؛ با وجود همه زحماتی که همکاران عزیر ما و مربیان پرورشی در سطوح مختلف میکشند و کارهای طاقتفرسایی هم که ما گزارش داریم که آنها انجام میدهند، اما به دلایل مختلف از جمله اقتضائات جدید جامعه، تحولات محیطی که اتفاق افتاده است و رقبای جدی که مقابل کارهای تربیتی مدرسه هست، از جمله فضای مجاری، تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله داریم.
* یعنی معتقدید فضای مجازی رقیب مدرسه شده است؟
** بله، قطعاً رقیب شده است، یعنی بازیها رقیب مربی تربیتی شده است. مربی میخواهد چه کند؟ اگر مربی دو ساعت با بچه حرف میزند، این بازیها چهار ساعت حرف میزنند! با وجود همه این سختیها و البته مشکلات مالی که همکاران پرورشی هم مثل بقیه تیم آموزش و پرورش با آن دست و پنجه نرم میکنند، کار جلو میرود.
در سالهای اخیر متأسفانه به دلیل مشکلات اقتصادی کشور گاهی تا 98 درصد بودجه آموزش و پرورش¬ فقط برای حقوق و مزایا بوده است، لذا برای فعالیتهای پرورشی چیز زیادی وجود نداشته است. اما با همه اینها تلاش میکنند، ولی از نظر من با آن چیزی که در سند وجود دارد، فاصله داریم؛ یکی از ادعاهای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش این است که انشاءالله روزی کل سیستم باید رنگ و بوی تربیتی پیدا کند.
* یکی از مسائلی که در سند تحول پیشبینی شده است، بازنگری خود سند است که ظاهراً بعد از 5 سال باید بازنگری بشود؛ الان مقدمات بازنگری فراهم شده است؟
** هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی و هم در شورای عالی آموزش و پرورش اقداماتی برای بازنگری انجام شده است، اما من شخصاً معتقدم الان زود است وارد فاز بازنگری شویم. باید یک مقداری کار را پیش ببریم، اجرا کنیم و بعد بازگردیم و بازنگری کنیم. اگر الان بحث بازنگری را بیش از حد مطرح کنیم، اجرا را تضعیف میکنیم، یعنی مدیر و معلم ما که میخواهد تصمیم بگیرد و این راهکار را عملیاتی کند، میگوید معلوم نیست چه میشود، پس رهایش کنیم! به همین دلیل من به دوستانی که مسؤول و دست¬اندرکار بودند گفتم حالا که سند تصویب شده و بعد از چند سال بحث کارشناسی به تصویب رسیده است، اجازه بدهیم همین اجرا شود، در عمل قوت و ضعفهایش را ببینیم؛ البته وحی منزل هم نیست و باید اصلاح شود، اما الان که به مرحله اجرای کامل نرسیده، مطرح کردن بحث بازنگری میتواند آسیبزا باشد.
* به آینده تحول آموزش و پرورش خوشبین هستید؟ یا اینکه با چالشهای آن بیشتر از فرصتهاست؟
** اقتضای کار من این است که به آینده نگاه مثبت داشته باشم، اما میدانم که با چالشهایی روبرو هستیم. برخی از این چالشها در وزارت آموزش و پرورش درون سازمانی است و برخی بیرون سازمانی. نقش چالشهای بیرون سازمانی را من پررنگتر میبینم هرچند در درون سیستم هم با چالشهایی روبرو هستیم. مثلاً اگر شرایط اقتصادی کشور به گونهای سامان نیابد که دولت بتواند در آموزش و پرورش سرمایهگذاری جدی کند و اقتصاد این بخش را درست کند، همه کارهای آموزش و پرورش از جمله تحول آن با مشکل روبرو خواهد شد، اما اگر توسعه اقتصادی و پیشرفت شکل بگیرد، دست دولت و مجلس و تخصیصدهندگان منابع باز بشود و در آموزش و پرورش سرمایهگذاری کنند، بسیاری از این مشکلات را میشود مدیریت کرد.
در درون آموزش و پرورش هم ما مشکلاتی داریم که اصلیترین آنها هم بحث نیروی انسانی است؛ چه جذب نیروی انسانی و چه رفت و آمد نیروی انسانی، از شخص وزیر و دولت گرفته تا مدیران کل و معاونان در دولتهای مختلف اگر به سند تحول آموزش و پرورش باور نداشته باشند، کار با مشکل جدی روبرو میشود.
* در واقع میشود گفت مهمترین چالش درونی آموزش و پرورش را مسأله نیروی انسانی میدانید؛
** بله، البته نکته دیگری هم هست که خیلی مهم است؛ اگر نتوانیم فرهنگ تحولخواهی را در جامعه بسط بدهیم و خانوادهها همراهی نکنند، کار تحول در آموزش و پرورش شکست میخورد، حالا بخشی از آن را خود آموزش و پرورش و اولیا و مربیان انجام میدهند و مسأله اطلاعرسانی و فرهنگسازی هم مهم است که رسانهها مخصوصاً رسانه ملی باید به میدان بیایند. انتظاری که ما از رسانه ملی داریم بیش از آن چیزی است که تا الان با ما همراهی کرده است، در برخی پروژه¬های ملی، رسانه ملی تمام قد به میدان آمد و تبیین کرد، کارشناسان مخالف و موافق آمدند و حرف زدند و یک فضای عمومی راجع به آن شکل گرفت، درباره تحول بنیادین آموزش و پرورش هم باید این اتفاق بیفتد، اما تا کنون انجام نشده است.
================
برش:
این که دوره ابتدایی و پیشدبستانی مهم است، با همه نگاه های رایج متفاوت است. متاسفانه تصور ما در ایران و بیشتر کشورهای دنیا در طول سالها این بود که کشوری توسعه پیدا میکند که مثلاً دانشگاه توسعه یافتهای داشته باشد؛ یعنی باید فقط آنجا سرمایهگذاری کنیم اما اکنون با این مشکل مواجه شده¬ایم که دانشگاهها صندلی خالی دارند. برای این صندلی خالی پول و سرمایه ملی هزینه شده و آن توسعه هم اتفاق نیفتاده است
نظر شما