این روند، موضعگیریهای مخالف و تندی از طرف امام خمینی(ره)، رهبر انقلاب اسلامی را موجب شده بود، به طوری که در پیام خود به مناسبت روز 13 آبان که سالروز کشتار دانش آموزان و دانشجویان در سال 57 در دانشگاه تهران بود، فرمودند: «بر دانشآموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام حملات خود را علیه آمریکا و اسراییل گسترش داده و آمریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار کنند...»(1) ولی در عین حال برخی از اعضای دولت موقت نظری متفاوت داشتند و به طور غیرعلنی با مقامات و مسؤولین آمریکایی مذاکراتی انجام میدادند؛ از جمله دیداری که مهندس مهدی بازرگان، رئیس دولت موقت با برژینسکی، مشاور عالی امنیت ملی کاخ سفید ترتیب داد و این اقدام با انتقادات شدید دانشجویان مواجه شد. از آنجا که دولت موقت دانشجویان را در موقعیتی نمیدانست که نسبت به عملکرد این دولت اظهار نظر کنند، از این رو حاضر به پاسخگویی در مقابل اعتراضات دانشجویان نیز نبود.
به این ترتیب روابط متقابل بین دانشجویان و دولت موقت پیش از تسخیر سفارت آمریکا نیز چندان دوستانه و با احترام متقابل نبود و زمانی که سفارت به تصرف دانشجویان پیرو خط امام درآمد از اولین کسانی که با این اقدام مخالفت کرده و در مقابل آنان موضع گرفتند، اعضای دولت موقت بودند زیرا این کار را موجب تضعیف دولت و اخلالی در مذاکرات خود با آمریکاییان میدانستند.
مذاکراتی که نه از موضع قدرت و حق خواهی، بلکه به صورت معامله انجام میشد به این معنی که در قبال آنچه که جزو حقوق حقه دولت ایران محسوب میشد، منافعی را نیز برای دولت آمریکا در نظر بگیرند و این برخلاف موضعی بود که امام خمینی(ره) و به تبع ایشان، ملت ایران در مقابل آمریکا داشتند و حاضر نبودند در مقابل دریافت آنچه که حق ملت ایران بود و توسط این کشور به غارت و تصاحب رفته بود، معامله کنند.
با عنایت به همین رویکرد استوار بود که امام خمینی(ره)از همان ساعات اولیه که خبر این حرکت دانشجویی و مردمی را دریافت کردند با قدردانی از دانشجویان، با اقتدار از آنان حمایت کردند و این حرکت را همسو با سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران دانستند و فرمودند: «جای بسیار خوبی را گرفتهاید، محکم نگهدارید.»(2) حاج احمد خمینی نیز در تحلیل خود از این اقدام دانشجویان اظهار داشتند که: «از مهم ترین دستاوردهای داخلی و خارجی انقلاب دوم {تسخیر سفارت آمریکا}، شکست ابهت دیرینه قدرت افسانه ای آمریکا بود. حقیقت این است که بعد از جنگ ویتنام، آمریکا در هیچ صحنه ای به اندازه این اقدام انقلابی فرزندان امام، به رسوایی و ضعف و زبونی کشیده نشد.
اعترافات مسؤولان آمریکا بهترین گواه بر این مدعاست. این اقدام باعث رسوایی چهره و اهداف لیبرالها شد و انقلاب اسلامی که میرفت به دست آنان مسخ شود و زمینه حضور دوباره آمریکا در ایران فراهم آید، نجات یافت و حاکمیت جناح انقلابی و پیرو خط امام، در کشور تقویت شد.»
دولت موقت که با این گونه سیاستهای انقلابی موافق نبود، برای اینکه کشور را در این شرایط مستأصل کند و امام و ملت را با سیاستهای خارجی خود در آزاد کردن اعضای سفارت همراه کند، استعفا داد، ولی بر خلاف انتظار ایشان، امام خمینی(ره) با این استعفا موافقت کرد و اداره امور را به دست شورای انقلاب سپرد و با این تصمیم به قول یادگار امام، کشور از دست لیبرالها خارج شد و با ایجاد حس وحدت ملی و انقلابی، سکوی پرشی برای قدرت انقلاب اسلامی فراهم شد.
استعفای زود هنگام ابوالحسن بنی صدر از سمت سرپرستی وزارت خارجه که پس از کناره گیری دولت موقت روی کار آمده بود؛ صادق قطب زاده را رهبر سیاست خارجی کرد که سیاستهای متعادل تری نسبت به تسخیر سفارت آمریکا در نظر داشت. قطبزاده با سیاست یکی به نعل و یکی به میخ سعی کرد تا ضمن ترغیب دانشجویان به آزاد کردن اعضای سفارت، آمریکا را نیز در جهت تأمین مطالبات ایران در بازپس دادن شاه و اموال بلوکه شده و خارج شده از ایران، تشویق کند. بنا به نظر قطبزاده: «نمیتوان تا ابد گروگانها را نگه داشت و آمریکا به عنوان سرزمین آزاد، نه میتواند تسلیم تحقیر واگذاری مردی بیمار به رژیم جمهوری اسلامی ایران بشود و نه از به خطر انداختن ۵۰ یا ۶۰ شهروندش برای نگه داشتن این مرد بیمار راضی است».
دکترمحمد بهشتی، نایب رئیس مجلس خبرگان نیز حمایت این نهاد را از عملکرد انقلابی دانشجویان اعلام کرد و آن را واکنشی مناسب در برابر اقدام آمریکا دانست و پناه دادن آمریکا به شاه ایران را توهینی به ملت ایران عنوان کرد. موج حمایتهای مردمی و سازمانی نسبت به عملکرد دانشجویان، سراسر کشور را فرا گرفت و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده میشد.
در این بین بیش از همه، دولت موقت و همفکران لیبرال آنها ساده لوحانه و خوشبینانه به روابط با آمریکا میاندیشیدند و سعی داشتند تا خدشهای به غرور و هیبت این قدرت جهانی وارد نکنند. به همین دلیل بود که عمق ایمان دانشجویانی را که با دست خالی، سفارت بزرگترین و قدرتمندترین کشور جهان را به تسلط خود درآورده بودند، درک نمیکردند و در مخیله آنها نمیگنجید که بتوان تنها با تکیه بر ایمان و باور قلبی، حقوق خود را مطالبه کرد.
اگرچه آمریکا از همان زمان تا کنون ثابت کرده است که دولتی غیرقابل اعتماد است و نمیتوان به وعدههای دروغین آن دل خوش کرد و ایستادگی در مقابل زورگوییهای آمریکا تنها راه حل ممکن در مناسبات با آنهاست.
در شورای انقلاب نیز دو گروه موافق و مخالف نسبت به دانشجویان وجود داشت؛ بیشتر مخالفین همان حامیان لیبرالسیم چون قطب زاده، ابوالحسن بنیصدر و مهندس بازرگان بودند که سعی داشتند برای جلب رضایت آمریکاییان تسخیر کنندگان سفارت را از اعضای مجاهدین خلق و وابسته به حزب توده معرفی کنند؛ اما اکثر اعضای شورای انقلاب از جمله آیتالله خامنهای از حامیان و موافقان عملکرد دانشجویان پیرو خط امام بودند.
در قم نیز جامعه مدرسین حوزه علمیه با روحانیون شورای انقلاب هم رأی بودند و سپاه نیز از آغاز همراه و پشتیبان دانشجویان در تسخیر سفارت بود. به این ترتیب یک جریان فراگیر در کشور از صدر تا ذیل، تسخیر سفارت آمریکا را که بدرستی «لانه جاسوسی» بود؛ عملی صحیح میدانستند و با آن موافق بودند. این اقدام موجب شد که نقاب از چهره آمریکاییان برداشته شود و آنان نیت اصلی خود را در قبال نظام جمهوری اسلامی و انقلاب آن نشان دهند.
منابع:
1- صحیفه امام، ج 10، ص 412
2- مصاحبه با خبرنگاران، 14 آبان 58
نظر شما