این انقلاب بر خلاف سایر انقلاب‌هایی که تا پیش از آن اتفاق افتاده است که بر بستر اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی تکیه داشتند، بر عامل فرهنگ تاکید دارد. درباره کندوکاو این مسئله به سراغ محمدعلی فتح‌الهی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و علوم انسانی رفتیم و نظر او را در این‌باره جویا شدیم که در ادامه می‌آید.

گفتمان فرهنگی-اسلامی انقلاب در خارج از مرزها ظهور کرده است

برخی معتقدند انقلاب اسلامی ایران انقلابی فرهنگی بوده که به نسبت نظام‌ها و انقلاب‌های دیگری که تاکنون به وقوع پیوسته، به گونه‌ای خود را به جهانیان نشان داده و تفکر سومی را در کنار سایر رویکردهای جهانی مانند نظام سرمایه‌داری و نظام کمونیستی مطرح کرده است.

از منظر داخلی نیز انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر بعد مذهبی و اسلامی بر هویتی تکیه دارد که در جهت مخالف آنچه که پیشتر در جامعه وجود داشته است، بنا نهاده می‌شود. از این رو، این انقلاب بر خلاف سایر انقلاب‌هایی که تا پیش از آن اتفاق افتاده است که بر بستر اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی تکیه داشتند، بر عامل فرهنگ تاکید دارد. درباره کندوکاو این مسئله به سراغ محمدعلی فتح‌الهی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و علوم انسانی رفتیم و نظر او را در این‌باره جویا شدیم که در ادامه می‌آید.

در ابتدا بفرمایید در جهان روند انقلاب‌ها بیشتر بر اساس گفتمان سیاسی اتفاق می‌افتد یا گفتمان فرهنگی- دینی؟

انقلاب‌ها علت‌های واحدهای ندارند و ممکن است علت اجتماعی داشته باشد یا در حوزه اقتصاد و سیاست اتفاق بیفتد بنابراین نمی‌توان یک عامل یا گفتمان واحدی را برای پیدایش انقلاب تعیین کرد.

اما اگر انقلاب‌های بزرگ جهانی را در نظر بگیریم که همه جانبه بوده و تمام ارکان زندگی بشر را در برمی‌گیرند متناسب با تمام هویت و شخصیت انسان‌ها برای جوامع انسانی پیامی دارند و در واقع تحت‌تاثیر تمام هویت انسانی جوامع بشری شکل گرفته‌اند. از این رو گفتمان‌هایی که تمام ابعاد وجودی انسان را دربرمی‌گیرند  قادر هستند انقلاب‌های بزرگ را به وجود آورند.

بنابراین نمی‌توان تنها به فرهنگ اشاره کرد اگر فرهنگ به معنای خاص آن در مقابل سیاست و اقتصاد در نظر گرفته شود، گفتمانی که تمام ابعاد زندگی را دربرگیرد در عرصه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و خود فرهنگ و هنر نیز حرفی برای گفتن داشته باشد در واقع مجموعه‌ای کامل بوده و می‌تواند کمک به ایجاد یک انقلاب بزرگ باشد. بنابراین فرهنگ به معنای وسیع کلمه که تمام حوزه‌ها را شامل می‌شود عامل شکل‌گیری انقلاب‌ها محسوب می‌شوند.

با توضیحاتی که ارائه شد انقلاب اسلامی بیشتر رویکرد فرهنگی داشت یا دینی، در واقع کدام از این حوزه‌ها صبغه پررنگ‌تری در شکل‌گیری انقلاب داشتند؟

به هر حال انقلاب اسلامی به طور ویژه صبغه‌ای دینی و به نوعی با پیام پیغمبر اسلام صلی‌الله و علیه و آله و سلم در زمان بعثت پیوند داشت که در واقع بعثتی مجدد انجام شد و با توجه به دوران حکومت پیامبر اسلام و جامعه‌ای که وی در مدینه ایجاد کرده بودند به عنوان جامعه‌ای اسلامی ایده‌آل انقلاب انجام شد.

مردم ایران به دنبال ایجاد همان جامعه و با مختصات آن بودند، جامعه‌ای که امام علی علیه‌السلام آن را ادامه داد. بنابراین به طور کامل مشخصه دینی داشت البته دینی که عنوان می‌شود در عرض سیاست، اقتصاد یا شئونات اجتماعی نیست بلکه دینی که تمام این حوزه‌ها را در خود دارد.

اگر از این منظر نگاه شود این گفتمان دینی بود که انقلاب را به وجود آورد و امروز نیز همان گفتمان در حال رهبری انقلاب است.

آیا این ضبعه یا رویکرد در ادامه انقلاب به بالندگی و رشد خود دست یافت؟

بله. به هر حال انقلاب اسلامی پدیده‌ای نبود که عده‌ای بخواهند آن را مهندسی کنند. در واقع همان طور که امام خمینی (ره) عنوان کردند انقلاب با اراده الهی محقق شد و دست قدرت خداوند بود که این مهم را به سرانجام و پیروزی رساند. بنابراین هرچه زمان می‌گذرد خود را بیشتر نشان می‌دهد.

اما اگر انقلاب نتیجه مهندسی افراد بود طبیعی است این مهندسی انسانی در طول زمان هر چه از آن فاصله گرفته می‌شود ضعیف‌تر و کم‌رنگ‌تر شود و در واقع تاثیرگذاری خود را از دست بدهد. ولی وقتی چنین پدیده‌ای تحت‌تاثیر اراده الهی شکل می‌گیرد زمان نه تنها عامل کم‌فروغی و کم‌رنگی این پدیده نمی‌شود بلکه هر چه زمان می‌گذرد مجال بهتری برای توسعه آن فراهم شده و آن اراده الهی خودش را بیشتر نشان می‌دهد.

خداوند متعال در مبعوث کردن انبیا علیهم‌السلام هر چه گذشت نبوت کامل‌تر شد و خداوند دین کامل‌تری را عرضه می‌کرد، این نیست که نبوت‌های قبلی قوی‌تر یا پررنگ‌تر از نبوت‌ها بعدی باشند. بر اساس سنت الهی روند بعثت‌ها مرحله به مرحله کامل‌تر می‌شد.

انقلابی که در راستای سنت و انبیا الهی به وجود می‌آید نیز همین گونه است یعنی هر چه می‌گذرد اراده الهی خود را بیشتر نشان داده و ابعاد کامل‌تری از انقلاب ظهور و بروز می‌کند.

آیا می‌توان گفت در انقلاب اسلامی چون حکومت اسلامی است در ابتدا و آغاز حرکت این بعد سیاسی انقلاب بود که پررنگ‌تر بوده و در ادامه گفتمان فرهنگی نقش ایفا می‌کند؟

به لحاظ پیشرفت ایران در هر دو بعد حرکت‌های خوبی داشته است نمی‌توان گفت یکی بر دیگری سبقت دارد. در بعد سیاسی انقلاب رشد و پیشرفت‌های زیادی داشت و در گفتمان فرهنگی نیز به همین گونه شاهد توسعه این حوزه در داخل و خارج از مرزهای کشور هستیم.

امروز جمهوری اسلامی ایران در کنار مرزهای اسرائیل حضور دارد و در مسائل مهم بین‌المللی قدرت تعیین‌کنندگی‌اش را به طور کامل نشان می‌دهد و حرف‌های جدیدی برای گفتن دارد. همچنین آرا و نظراتش در مجامع بی‌المللی مورد توجه قرار می‌گیرد. این حکایت از آن دارد که ما در عرصه سیاست پیشرفت‌های خوبی داشته‌ایم.

در حوزه‌های فرهنگی نیز به همین گونه است. گفتمان فرهنگی انقلاب در بحران‌های زندگی فرهنگی امروز انسان‌ها خودش را بیشتر نشان می‌دهد و اهمیت پیام جمهوری اسلامی بیشتر ظاهر می‌شود. شاهد هستیم که در عرصه فیلم، سینما، کارهای فرهنگی، مسائل علمی، حرف‌های نو و جدیدی برای گفتن وجود دارد که این نقطه قوت انقلاب ماست.

در نتیجه در هر دو عرصه سیاسی و فرهنگی، فضا به گونه‌ای است که حکایت از توسعه و تثبیت گفتمان جمهوری اسلامی ایران دارد بنابراین در مجامع فکری، سیاسی و فرهنگی جایگاه ویژه خود را کسب کرده است.

گفته می‌شود انقلاب اسلامی به نسبت سایر انقلاب‌ها از عمر بیشتری برخوردار است. از نگاه شما علت این امر به چه مشخصه‌هایی بازمی‌گردد؟

عامل اصلی این است که انقلاب اسلامی خودش را در چارچوب اراده الهی تعریف می‌کند و این اراده الهی امری پایان‌ناپذیر است. هر چه زمان نیز می‌گذرد نه تنها به پایان نمی‌رسد بلکه مجال بیشتری برای تجلی خود پیدا می‌کند.

تفاوت انقلاب اسلامی با انقلاب‌های دیگری که در جهان اتفاق افتاده این است که آن‌ها با مهندسی بشر و انسانی شکل گرفته‌اند که طبیعی است با پیر شدن انقلابیون و از بین رفتن افراد، مسائل انقلاب کم‌رنگ‌تر و کم‌فروغ‌تر شود و به نوعی می‌توان گفت با گذشت زمان پایان انقلاب‌شان نیز رقم می‌خورد.

اما هنگامی که انقلابی خود را نه با مهندسی افراد بلکه به جریان اراده الهی پیوند می‌زند این انقلاب را نه تنها با گذشت زمان کم‌رنگ نشده بلکه ابعاد جدیدتری از آن ظاهر می‌شود و مجال بیشتری برای نشان دادن خود خواهد داشت.

در پاسخ به این پرسش فکر می‌کنم باید به ماهیت انقلاب اسلامی بیشتر توجه کنیم که با زمان و آینده نه تنها تحت‌تاثیر منفی فراموشی قرار نمی‌گیرد بلکه زمان همیشه برای انقلاب و حتی نسل‌های جدیدی که بعد از انقلاب به دنیا آمده‌اند و آن برهه زمانی را ندیدند به طور قطع انقلاب ابعاد وسیع‌تری را از خود نشان خواهد داد.

بنابراین انقلاب برای نسل اول و برای کسی نیست که آن را مهندسی کرده باشند بلکه آنها شروع کردند اما چون دست قدرت الهی انقلاب را هدایت می‌کند بنابراین نسل‌های آینده برای دریافت اراده الهی مستعدتر هستند.

اشاره شد بر اساس ماهیت انقلاب، هر چه از عمر انقلاب می‌گذرد انقلاب مجال جدیدتری برای ظهور و بروز خواهد داشت. در این‌باره می‌توان به چند مصداق اشاره کنید؟

مسئله‌ای که در ابتدا به آن اشاره کردم و آن حضور ایران در مجامع بین‌المللی بود. در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ما در یک حوزه ملی و در دفاع از سرزمین خود می‌جنگیدیم و انقلاب در جنگ ۸ ساله خودش را در قالب دفاع از مرزوبوم نشان داد. اما امروز می‌بینیم که انقلاب کل منطقه غرب آسیا را در بر گرفته و در مسائل بین‌المللی خود را نشان می‌دهد و در رویدادهای منطقه تاثیرگذار است. این بعد انقلاب هیچگاه در ابتدای سال‌های اولیه آن خود را نشان نمی‌داد. از این نوع اتفاقات کم نیست مسائلی که نشان می‌دهد هر چه زمان می‌گذرد انقلاب اسلامی مجال بیشتری برای گفتن و بروز حقیقت خود پیدا می‌کند. این در مسائل سیاسی است.

در مسائل فرهنگی نیز روال به همین گونه است. امروز اگر ببینیم کارها و فعالیت‌های فرهنگی که در بحث‌های علوم انسانی و اجتماعی در حال انجام و پیگیری است همگی نشان‌دهنده فضاهای جدید برای انقلاب بوده و انقلاب در حال بروز توانمندی‌های جدیدی از خود در این عرصه است.

در واقع می‌توان گفت انقلاب به این شکل وسیع‌تر و توسعه‌یافته‌تر می‌شود و با گذشت زمان دربرگیری بیشتری خواهد داشت؟

بله، هم وسیع‌تر می‌شود و هم به لحاظ محتوایی سخنان نویی برای عرضه دارد. به هر حال در سیستم اداره کشور، تربیت انسان، مسائل اجتماعی و شهری و نوع نگاه به اعتقادات و باورها و در مبارزه اندیشه‌ای با جریان‌های فکری دنیای امروز، انقلاب حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

در گفتمان دینی و فرهنگی آنچه که مورد نظر رهبران انقلاب بود به طور قطع باید محقق شده باشد. چالش‌های این گفتمان انقلابی در نسل‌های جدید چه اموری است؟

چالش‌های جدی شاید نتوان عنوان کرد زیرا چالش از اینجا ناشی می‌شود که انقلاب را مهندسی انسان‌ها در گذشته تصور کنیم، با این فکر چالش‌ها به‌ وجود می‌آید. اما اگر انقلاب را این طور تحلیل کنیم که دست قدرت الهی آن را اداره می‌کند، نه تنها چالش نخواهیم داشت بلکه متناسب با آن رفتارهای خود را تنظیم می‌کنیم.

اعتماد به نسل‌های آینده و جوان‌تر که به طور قطع آنها انقلابی‌تر از نسل اول خواهند بود چنانچه این بینش پذیرفته شود به طور قطع عقبه آن این است که ماهیت انقلاب دچار چالش نشده بلکه فرصت‌های بیشتری به دست خواهد آورد.

معتقدم چالش این است که انقلاب را مهندسی گروه‌ای از افراد در گذشته بدانیم و با مسن شدن آن‌ها نسبت به نسل‌های آینده احساس کنیم انقلاب کم‌رنگ‌تر شده و حالت تدافعی در مقابل آیندگان بگیریم. این مهم‌ترین چالش است. راهکار رفع آن این است که اگر بینش و دیدگاه خود را اصلاح کنیم این چالش به وجود نخواهد آمد بلکه با فرصت‌های جدیدی در آینده روبه‌رو خواهیم شد.

اصولا چالش بنیادی در مقابل انقلاب نیست و مهم‌ترین مسئله نوع نگاه و بینش افراد به انقلاب است.

سخن آخر:

تاکید می‌کنم انقلاب اسلامی حاصل مهندسی انسانی نبوده بلکه ناشی از اراده الهی شکل گرفت بنابراین هر چه از آن می‌گذرد ابعاد جدیدتری در گفتمان دینی و فرهنگی از خود ظاهر می‌کند و نسل‌های آینده نیز مستعدتر برای دریافت این اراده الهی خواهند بود و خود را در مسیر این اراده قرار می‌دهند. به اعتقاد من انقلاب با گذشت زمان فرصت‌های بیشتری برای خود در مسائل گفتمانی و عملکردی پیدا خواهد کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.