۱۷ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۸
کد خبر: 517335

ایوان شفا

حکایت چشم و دست

سیدمحمد سادات اخوی

1ـ دو پنجره به دنیای رسیدن
کمی پایین‌تر از بالاترین بخش تن ما که پیشانی‌است، دو پنجرة کوچک به دنیای بیرون باز شده است: چشم‌ها!
چشم‌ها را عَضُله‌هایی کوچک، حرکت می‌دهند، اما نیروی اصلی‌شان، صدبرابر از کاری که می‌کنند، بیشتر است!  از همة تن انسان، مسیرهایی رو به مغز باز است... و چشم‌های ما از شصت و پنج درصد این مسیرها برای فرستادن پیام استفاده می‌کنند!

...  اگر لازم باشد، چشم‌های ما می‌توانند صدها ماهیچة تن آدمی را برای کاری فعال کنند. کافی است پنجره‌های چشم انسان، رو به منظره‌ای باز شوند... آن‌وقت، مغز انسان به اعضای حرکتی او دستور حرکت می‌دهد... و آدم‌ها به سوی آن «منظرة خواستنی»... یا هدفِ پیشِ رو، حرکت خواهند کرد. وقتی چشم‌ها، دیده‌ای را می‌بینند؛ مغز آدم، با مشورت قلب، تصمیم می‌گیرد که «بخواهد»... یا «نخواهد»... گاهی چشم‌ها هدفی را می‌بینند... مغز هم داشتن آن هدف را می‌خواهد... اما دلِ آدم، ارادة حرکت به سویش را ندارد. یک نگاه به عکسی از حرم حضرت «علی‌بن موسی‌الرضا(ع)»، کافی است تا همة تن و جان، حرکت «زیارت» را آغاز کند.

2ـ دیدنی‌ها و ندیدنی‌های جان

چشم‌ها بر بام تن آدم‌ها نشسته‌اند و دنیا را می‌بینند... با دو میلیون بخش فعالی که در چشم‌ها آفریده شده است. نگاه چشم‌ها به دنیای بیرون، «هشتاد و پنج درصد» دانسته‌های آدم‌ها را می‌سازد. آدم‌هایی را می‌شناسم که «چشم دارند»... اما «دانا» نیستند... چشم‌هایشان فقط دو پنجره‌اند که به دیواری آجری باز شده‌اند! و آدم‌هایی را می‌شناسم که چشم ندارند... اما در دلشان هزاران پنجرة باز... به دنیاهای پنهانِ این عالَم دارند... آدم‌های دانا... زیبایی‌های دیداری حرم را تماشا می‌کنند... اما «سرگرم دیده‌ها» نمی‌شوند.

آدم‌های دانا... «آنی را می‌بینند که باید ببینند». نابینایان بسیاری به حرم رفته و شِفانگرفته برگشته‌اند... اما فیضِ «دیدار صاحب خانه» نصیب‌شان شده است.

3ـ وقت مشتاقی

چشم‌ها «منشأ نگاه» آدم‌ها به هم‌اند. آدم‌ها که چشم در چشم، به هم نگاه می‌کنند؛ دل‌ها گِرِه می‌خورند... چشم‌ها محکم‌ترین «کَمَندِ دل‌ها»یند! همیشه صید دل‌ها با کمندِ نگاه نیست... گاهی یه سخن... یک مصرع از یک بیت... یک «آه» از سر شوق نیز سبب صید دلی بشود. برای همین است که «با یک سلامِ از راه دور» هم می‌شود به زیارت رفت.

4 ـ مَرهَم‌های جان

دل آدم‌ها، مزرعه‌ای آماده است برای دانه‌های مَحَبَّت... حتی اگر در ظاهر، آدم‌هایی بی‌مهر باشند. سوزن نگاه... رُفوگر جراحت دل‌ها می‌شود... اما همیشه لازم نیست نگاهی مرهم دلی بشود... گاهی سخنی کوتاه نیز ـ حتی از دور... حتی از زبان گوینده‌ای سوم ـ التیام زخم‌ها می‌شود. در کتاب شریف «خصال ـ شیخ صدوق»، از پدر بزرگوار امام‌رضا(ع)... «حضرت امام موسی کاظم(ع)» فرموده است: «سه چیز، جَلای چشم‌هاست: نگاه به آب جاری... سبزه‌... و چهرة زیبا»... چهره‌های زیبای فراوانی را می‌شناسیم که دل زیبایی ندارند!

4ـ امام دیدارها و حرکت‌ها

ما آدم‌ها... با نژادهای گوناگون... گناهکار و بی‌گناه... زشت و زیبا... همه در نگاه «امام زمان(ع)»، بندگان خداییم و آفریده‌های او... والایی تقوا، «رُتبه‌های ما» را مشخص می‌کند اما ارزش فطری ما (در نظر «ولیِّ» ما) یکسان است... بیش از مؤمنان، دلسوز جداماندگان از کاروان ایمان است. در نظر ولی، گناهکار، بندة غافلی است که پنجره‌های چشم و دلش را رو به طراوت «مهر الهی» بسته است. نگاه مهربان ولی... به تن و جان غافل، ارادة «دیدار»... و توان «حرکت» می‌بخشد. وقتی برای زیارت به حرم می‌رویم... هرچه که باشیم... «مهمان» مولاییم... میزبان، همه را با ارزش فطری‌شان می‌بیند...  مگر می‌شود کسی با دعوت کسی به دیدار او برود و روی عبوس میزبان را ببیند؟!... ای جان عزیز!... خوش باش که مُشَرَّف به آستان «میزبانی کریم» شده‌ای... آن که نگاهش به آدم‌ها... مانند نگاه آدم‌ها به هم، «نیست»!... و خوش‌تر باش!... زیرا مقابل چشم‌های مهربانی ایستاده‌ای... که هربار پلک می‌زنند... پرتوهای مهر پروردگار را نصیبت می‌کنند... چنان‌که تا خانه نیز با تو بمانند و نصیب دیگران شوند. / دریافت، تلخیص و بازنویسی‌ از کتاب شریف «مَفاتیح‌الجَنان»، چاپ اول (بی‌تاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة 604. زیارت ششم «امیرمؤمنان علی(ع)»:ـ (السَّلامُ عَلَیک یا عَینَ‌اللهِ‌النّاظِرَه... و یَدَهُ‌الباسِطَه) سلام بر تو ای نگاه نافذ خداوند... که دست توانای اویی!  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.