وقتی پول برای کارگردانی که با شعار حفظ ارزش‌ها به سینما آمد و بازیگری که ظاهراً دغدغه‌اش فرهنگ و هنر و اخلاق بود، حرف اول را می‌زند، دیگر نمی‌توان از فیلمسازان جوان توقع داشت که برای سینما ارزش قائل شوند.

باران باستانی : «باشگاه میلیاردری‌ها»؛ اصطلاحی که رسانه‌ها برای فروش بالای فیلم‌ها ساختند؛ از زمانی که «اخراجی‌ها»ی 1 و 2 با فروشی عجیب و غریب روبه‌رو شدند؛ از همان زمانی که فاصله بین منتقدان و انتخاب‌هایشان و حتی نقدهایی که برای فیلم‌ها می‌نوشتند به چشم آمد و نشان داد که عموم مردم نقد فیلم‌ها را نمی‌خوانند و اصلاً برایشان مهم نیست که یک فیلم ارزش هنری و محتوایی دارد یا نه.

مردم به سینما می‌روند تا تفریح کنند و مهم نیست که چه چیزی آن‌ها را می‌خنداند. مهم نیست که آن‌ها مثلاً 90 دقیقه لودگی می‌بینند. مهم نیست که بعد از بیرون‌آمدن از سالن سینما هیچ چیزی از فیلم ته‌ ذهنشان نمی‌ماند که کمی به آن فکر کنند، حالشان را خوب کند یا راه و بیراه نشان دهد.

آن‌ها به سینما می‌روند که تفریح کنند. این نوع نگاه از همان دوره‌ای که سینما به ایران وارد شد، وجود داشت و همین سلیقه بود که باعث شد که یکه‌تاز سینمای ایران، پدیده‌ای به نام «فیلمفارسی» شود. حالا بعد از حدود 4 دهه که از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد و همه تلاش‌هایی که انجام شد تا فرهنگ عمومی اصلاح شود و ذائقه و سلیقه مردم ترمیم گردد، هنوز فیلمفارسی در شکل‌های مختلف خود را نشان می‌دهد و موفق ظاهر می‌شود. مردم جهت فیلم‌سازان را به آن‌ها نشان می‌دهند. فیلم باید بفروشد و گیشه خوبی داشته باشد تا سرمایه برگردد و فیلمساز بتواند به حیاتش ادامه دهد؛ مردم به تماشای فیلم‌های سطحی یا همان فیلمفارسی‌های قدیمی می‌روند و تنور تولید و اکران آن را داغ می‌کنند.

منتقدانی که از مردم دورند

واقعیت این است که اگر فیلمی مانند «گشت 2» رکوردار فروش سینمای ایران می‌شود، تقصیر مردم است. مردم با استقبال بی‌نظیر از «اخراجی‌ها» راه را به فیلمسازانی که طمع پول زیاد دارند، نشان دادند. جالب اینجاست که زمانی که ده‌نمکی «اخراجی‌ها» را ساخت و اکران کرد، حمله به او آن‌قدر زیاد بود که خودش به تبلیغی برای فیلم تبدیل شد. مردم به تماشای «اخراجی‌ها» می‌رفتند تا ببینند این فیلم چه دارد که این ‌همه به کارگردانش نقد وارد است.

قرار نیست «اخراجی‌ها» را ارزش‌گذاری یا نقد کنیم اما می‌توانیم از بی‌تأثیری نقد و نقدنویسی بگوییم و اینکه منتقدان ما از سینما و مردم دور شده‌اند. چطور می‌شود وقتی ده‌نمکی «اخراجی‌ها» را می‌سازد، همة پیشینه او به‌اصطلاح روی دایره ریخته می‌شود و برملا می‌شود اما اکنون که «گشت 2» میلیاردی می‌شود و رکورد می‌زند، کسی نمی‌آید رک و راست به سعید سهیلی بگوید که آقای کارگردان! تو با ساخت فیلم‌های ارزشی و دفاع مقدسی به سینما وارد شدی؛ با پول‌های کلانی که از نهادهای انقلابی می‌گرفتی تا نشان دهی که به خانواده شهدا تعلق داری. حالا تو باید از ارزش‌ها دفاع کنی. اما از جایی به بعد که احساس کردی کارگردان هستی و باید بارت را از همین راه ببندی، به همان راهی رفتی که ده‌نمکی رفته بود؛ با این تفاوت که همه ترکش‌های منتقدان به او خورده بود و راه برای کارگردانی مانند سهیلی باز شده بود؛ راهی که به عقبگرد تمام‌عیار سینما به برهوت فیلمفارسی بود.

این است روشنفکر سینمای ما!

در کشورهایی که به معنای واقعی سینما دارند و بازیگرانش دارای شناسنامه، هویت و امضا هستند، بازیگران برای خود احترام و حد و حدودی قائل هستند. سوپراستارها تلاش می‌کنند موقعیت خود را بین مردم حفظ کنند، هر نقشی را نپذیرند تا اعتبارشان بین طرفدارانشان خدشه‌دار نشود. اما در کشور ما گویا پول حرف اول و آخر را می‌زند. سینما هم محل کاسبی است که مهم دخلش است که باید پر و پیمان باشد. به همین دلیل هست که بازیگری مثل حمید فرخ‌نژاد با آن کارنامه خوب، در فیلم «گشت ارشاد» و «گشت 2» بازی می‌کند و تن به هر لودگی می‌دهد تا فیلم بفروشد. بازیگری که در برنامه‌های تلویزیونی مثل «خندوانه» و صفحه اینستاگرامش دم از فرهنگ، انسانیت، حفظ حریم خانواده، روشنفکری و... می‌زند، در سری فیلم‌های «گشت ارشاد» به شخصیتی لوده تبدیل می‌شود که به راحتی فحش ناموسی و رکیک می‌دهد و با افتخار، نامش را تهیه‌کننده «گشت 2» اعلام می‌کند و سرمست از پولی که به دخلش وارد شده، اعلام می‌کند که «گشت 2» همه فیلم‌های پرفروش را کنار زده و در صدر قرار گرفته است. در چنین شرایطی مردم باید به کدام آدم اهل فرهنگ و هنر اعتماد کنند؟!

وقتی پول برای کارگردانی که با شعار حفظ ارزش‌ها به سینما آمد و بازیگری که ظاهراً دغدغه‌اش فرهنگ و هنر و اخلاق بود، حرف اول را می‌زند، دیگر نمی‌توان از فیلمسازان جوان توقع داشت که برای سینما ارزش قائل شوند و مثلاً فیلم‌هایی در قد و قواره «اجاره‌نشین‌ها» بسازند که هم خوب فروخت و هم آن‌قدر عزت و ارج و قرب داشت که هیچ‌وقت برچسب فیلمفارسی به آن نخورد.

همه این‌ها نشان از آشفته‌بازاری دارد که مدیریت فرهنگی و هنری کشور ما به آن دچار است. وقتی برنامه‌ریزان و متولیان هنر نتوانند برنامه‌ریزی درست و منسجمی داشته باشند، سرمایه‌سالاری وارد معرکه شده و هر کاری که بخواهد، با هنر و فرهنگ می‌کند. فروش بالای فیلم‌ها بد نیست. اتفاقاً سینما باید بفروشد که روی پای خود بایستد و دوام بیاورد. اما با چه رویکردی؟ هزینه این فروش بالا را چه کسانی باید پرداخت کنند؟ منظور پول بلیت نیست. هزینه روانی که خانواده‌ها و جوان‌ها بعد از تماشای «گشت 2» پرداخت می‌کنند، خیلی بیشتر از پول بلیت است! واقعیت این است «گشت 2» به جز فحاشی، کلاهبرداری، بی‌قیدی اخلاقی و... چیزی دیگری برای بیننده ندارد و وای به حال ما مردم که برای تماشای این حجم از وقاحت بلیط می‌خریم و به سینما می‌رویم. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.