معارف: امام با پذیرش مشروط ولایتعهدی راهی را برگزیدند که نه تنها به ضرر امامت و شیعه منتهی نشد، بلکه به نفع آن‌ها تمام شد. حضور امام هشتم(علیه‌السلام) در این پوشش به ظاهر جدید سبب شد شیعه قوی تر از گذشته در جامعه حضور یابد و جریانات روشنفکری را هدایت کند

تدبیر امام رضا(علیه‌السلام) برای ورود شیعه از حاشیه به متن جامعه

 معارف- طیبه مروت: دروان امامت امام رضا(علیه‌السلام) یکی از پرچالش ترین دوره‌های امامت ائمه معصومین(علیهم السلام) است. ماجرای تحمیل ولایتعهدی به امام و پذیرش مشروط توسط حضرت یکی از رخدادهایی است که گرچه پشت پرده‌های فراوانی داشت، اما با درایت ثامن الائمه(علیه‌السلام) به فرصتی برای حضور حداکثری شیعه در متن جامعه تبدیل شد. در گفت‌وگوی پیش رو غفلت‌های مأمون و درایت امام(علیه‌السلام) را در ماجرای ولایتعهدی امام رضا(علیه‌السلام) با حجت الاسلام محمدجواد مروجی طبسی به بررسی گذاشتیم. مروجی طبسی از مدرسان و محققان تاریخ اسلام است که تاکنون بیش از ۲۰اثر در حوزه زندگی امام رضا(علیه‌السلام) به رشته تحریر در آورده است.

***

 یکی از مباحث مورد توجه در سیره و تاریخ زندگی امام رضا(علیه‌السلام) مسئله ولایتعهدی ایشان است. نخستین پرسشی که در این زمینه پیش می‌آید این است که چه زمینه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی وجود داشت که مأمون، امام رضا (علیه‌السلام) را به این امر وادار کرد؟

برای اینکه چرا مأمون ابتدا خلافت و سپس ولایتعهدی را به امام رضا(علیه‌السلام) پیشنهاد کرد چند نظریه وجود دارد؛ عده‌ای می‌گویند زمانی که مأمون با برادرش امین برسرقدرت و خلافت درگیر شد، نذر کرد اگر برادرش را شکست دهد، خلافت را به خاندان رسول الله(صلی الله علیه و آله) بازگرداند.

نظریه دیگری هم می‌گوید، یکی از اهداف سیاسی مأمون این بود که می‌خواست خیل مسلمانان را با خود همراه سازد و آن خیل هم ایرانیان بودند. او مدت زیادی در خراسان بود و می‌دانست که مردم ایران مشتاق و پیرو اهل بیت(علیهم السلام) هستند، بنابراین از این ترفند استفاده کرد و حتی صاحبان این نظر می‌گویند، او موفق شد ایرانیان را با خود همراه سازد. نظریه دیگر می‌گوید، مأمون پس از مرگ برادرش گرفتار شورش‌هایی شد که شورش‌های علویان از آن جمله بود. او به خیال خود برای کنترل شورش‌های علویان سراغ سرچشمه رفت تا او را کنترل و رفت و آمد سران علویان را به محضر امام محدود کند.

اما نظریه مهمی که بر همه این نظریات غلبه دارد، این است که مأمون مانند پدر و پدرانش نمی توانست با واقعیتی به نام امام در حکومت خود کنار بیاید. همان گونه که هارون، امام کاظم را سال‌ها زندانی کرد تا مردم با امام ارتباطی نداشته باشند، مأمون هم راه ارتباطی امام رضا(علیه‌السلام) را با علویان بست، اما شیوه محصور ساختن امام را تغییر داده بود. او امام را به مرو فراخواند. اما چه آمدنی؟ چه تکریمی؟

او امام را با جانش تهدید و به مهاجرت وادار کرد تا امام و شیعیان را محدود کند، به امام رضا(علیه‌السلام) اتهام قدرت طلبی بزند و شخصیت معنوی امام را زیر سؤال ببرد. هدف اصلی او ترور شخصیت امام هشتم(علیه‌السلام) بود.

واکنش ثامن الائمه(علیه‌السلام) چه بود؟

اقدامی که برای برملا کردن توطئه مأمون انجام دادند این بود که اول از همه چهره واقعی خلیفه عباسی را به شیعیان معرفی کند. به همین منظور امام(علیه‌السلام) از همان ابتدا اعلام نارضایتی می‌کنند و زمانی که مأموران حکومت برای انتقال امام به مدینه می‌آیند، ایشان کنار مرقد پیامبر رفته و با گریه خداحافظی می‌کردند تا به شیعیان بفهمانند سفر به ایران، بی بازگشت است. حتی به خاندان خود فرمودند، برای من مجلس عزاداری بگیرید، زیرا بازگشتی در این سفر نیست.

مسیر انتخابی مأمون برای سفر امام از مدینه به مرو، مسیری است که شیعه نشین نباشد تا زمینه ارتباط امام رضا(علیه‌السلام) با محبان و پیروان به وجود نیاید. مأموران حکومتی برای تحقق خواسته مأمون بیش از یک ماه امام را از مسیرهای مدنظر خود حرکت دادند تا سرانجام به مقصد برسند. این وضعیتی که مأمون برای امام رضا(علیه‌السلام) حتی در سفر سیاسی به وجود آورد، نوع دیگری از حصر و زندان بود و فقط پوشش آن عوض شده بود. با این شرایط زمانی که امام رضا(علیه‌السلام) به مرو می‌رسند، در نخستین اقدام به محل دفن خود می‌روند و به همراهان می‌گویند که اینجا محل دفن من است و برای آن‌ها توضیح می‌دهد که مأمون با من چه خواهد کرد و در نهایت در این مکان دفن خواهم شد. بیان این پیشگویی‌ها از سوی امام درباره سرانجام سفر اجباری مأمون در واقع پرده انداختن از چهره ریاکار مأمون است.

حرکت دومی که امام برای خنثی کردن توطئه مأمون انجام دادند، حضور در جلسات مناظره علمی بود. مأمون گرچه فکر می‌کرد با برپایی این جلسات وجهه علمی و دینی امام را مخدوش می‌کند، اما زمانی که زبان گویای اسلام شده و با زبان علم و دین به شبهات علمای ادیان دیگر پاسخ دادند، این نقشه مأمون نیز نقش برآب شد. مأمون می‌خواست هیبت علمی امام(علیه‌السلام) را بشکند، اما او از یک نکته اعتقادی و کلامی غافل ماند، اینکه امام علم لدنی دارد. امام(علیه‌السلام) از همان ابتدا سیاستی را در پیش گرفتند  که مأمون نتواند آنچه را می‌خواهد به دست آورد. سیاست‌های امام در این برهه بسیار دقیق و حساب شده است؛ مثلاً در روز بیعت شرط می‌کنند در امور سیاسی و عزل و نصب‌ها دخالتی نکنند، این شرط امام نشان دهنده این است که امام نسبت به این ولایتعهدی رضایت قلبی ندارند. امام در سند ولایتعهدی مکتوب می‌کنند، با توجه به علم غیبی که ما داریم و به ارث برده‌ایم، می‌دانم این امر شدنی نیست؛ اما من مجبور شدم آن را بپذیرم. زمانی که امام به خراسان مهاجرت کردند، مأمون بیش از گذشته احساس خطر کرد و حتی از خانه خودش به خانه امام دری گذاشته بود تا همه رفت و آمدهای امام را کنترل کند. با توجه به این شرایط معلوم است که هدف مأمون فقط حذف «امام» از صحنه سیاست و فرهنگ جامعه است.

با توجه به گفته‌های شما می‌توان از چالش ولایتعهدی به فرصتی برای شیعیان یاد کرد؟   

امام هر جایی باشد، وظیفه خود را انجام می‌دهد و مانند آیینه برای پیروان خود است. امام چه در مدینه و چه در مسیر سفر، ثأثیرگذاری خود را داشتند. ماجرای نیشابور و بیان حدیث سلسلة الذهب به تنهایی کافی بود تا همه توطئه‌های مأمون را نقش برآب کند؛ اما با اینکه درچنگال مأمون گرفتار شده بود، جریان‌های فکری شیعی را هم هدایت می‌کرد و اجازه نداد شیعه یک جریان حاشیه نشین بشود، بلکه با تدبیر امام(علیه‌السلام) به متن جامعه اسلامی تبدیل شد.

ببینید این موضوع خیلی پیچیده است. در زمان مأمون مهم‌ترین جریان‌ها در عرصه‌های مختلف به بالاترین شکل ممکن  فعالیت می‌کردند.

اما با پذیرش مشروط ولایتعهدی راهی را برگزیدند که نه تنها به ضرر امامت و شیعه منتهی نشد، بلکه به نفع آن‌ها تمام شد؛ زیرا شیعه نیاز داشت در دوره ای که معتزله با پشتوانه حکومت داعیه‌دار عقل‌گرایی بود و شعار آزادی فکر را سر می‌داد، با کمک رهبر و مقتدای خویش به جهاد با این جریان منحرف و آراسته برود. امام رضا(علیه‌السلام) تنها به دوره خویش نمی اندیشید، بلکه افق دورتر را هم می‌دید و برای اثبات بسیاری از رخدادهای آینده باید در برابر گروه قوی معتزله حضور می‌یافت. جریاناتی مانند ماجرای امامت امام جواد(علیه‌السلام) در کودکی از این نمونه است که حضور امام در مرکز فرهنگ و سیاست و شرکت در مناظرات علمی  و اثبات عقاید اسلامی با عقل سبب شد، جریان عقل‌گرای معتزله حساب کار خود را بکند و امام رضا(علیه‌السلام) را به عنوان سرآمد جریان روشنفکری در دوره خود بشناسند. حضور امام هشتم(علیه‌السلام) در این پوشش بظاهر جدید سبب شد شیعه قوی‌تر از گذشته در جامعه حضور یابد و جریانات روشنفکری را هدایت کند.

-

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.