تنور اتفاقات از ۲۳ آذر گرم‌تر می‌شود؛ از حمله عوامل رژیم به بیمارستان امام رضا(ع) که حاصلش درگیری بیشتر مردم و آن‌ها و کشته و مجروح شدن جمعی از مردم انقلابی است.

یکشنبه‌ای که به خون نشست

پس از آن اما، کار به تحصن‌ها و تجمعات می‌کشد. پیش از همه، تحصن بیمارستان امام رضا(ع) که شروع یک سلسله اتفاقات تازه است و کنترل شهر را از دست عوامل حکومت خارج می‌کند. با شروع دی ماه و وقایع روز دوم آن، امور روز ‌به ‌روز بیشتر از دست حاکمیت خارج شده و ورق به سمت مردم برمی‌گردد. ماجراهای ۹ و ۱۰ دی ماه اما انگار پایان کار مشهد در حکومت پهلوی است.

مقصد؛ این بار باغ استانداری

مردم گام‌ها را جلوتر می‌گذارند و به مرور مراکز بیشتری به دست آن‌ها می‌افتد. در مقابل اما عوامل حکومت، سنگر استانداری را برای خود حفظ کرده‌اند؛ سنگری که روز ششم دی ۵۷ با خبر تحصن کارکنان استانداری و پیوستن آن‌ها به جریان انقلاب فرو می‌ریزد. بعد هم دوباره نوبت مردم است و رهبران انقلابی مشهد که یک راهپیمایی گسترده را در حمایت از اقدام انقلابی کارکنان استانداری طراحی کنند.

راهپیمایی، صبح روز نهم کلید می‌خورد. جمعیت عظیم مردم در میدان شهدا(شاه) گرد هم می‌آیند تا خودشان را به حرم و مقابل مدرسه نواب برسانند؛ حرکتی که به سمت فلکه حضرتی ادامه پیدا کرده و همچنان که بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود، به خیابان تهران می‌رسد. آیت‌الله خامنه‌ای درباره وقایع این روز می‌گویند: «قرار شد مقصد راهپیمایی بر خلاف معمول، باغ استانداری باشد.

 جمعیت از بالاخیابان به طرف فلکه آب حرکت کرد و از آنجا وارد خیابان تهران شد. اوج و شکوه راهپیمایی در خیابان تهران را هرگز فراموش نمی‌کنم. در این خیابانِ ۶۰ متری، تقریباً جمعیت موج می‌زد و علما پیشاپیش جمعیت بودند. من نگاه کردم و دیدم خیلی از علمایی که تا آن روز دیده نمی‌شدند، در جمع راهپیمایان حضور داشتند.

جمعیت با یک نظم واقعاً شگفت‌آوری، مانند کوهی آرام، مثل یک قطار عظیم، به سمت استانداری در حرکت بود...». به موازات این حرکت، جمعیت‌های دیگری هم از مسیرهای متفاوت قصد چهارراه استانداری می‌کنند. نتیجه اینکه لحظه به لحظه به ابعاد حرکت اضافه شده و اتفاق بی‌سابقه‌ای را در کانونی تازه رقم می‌زند. 

وقتی ورق برمی‌گردد

با ورود جمعیت به باغ استانداری، همه چیز برای سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای آماده است؛ اتفاقی که همه منتظر آن هستند، ولی با یک حادثه تازه، دستخوش تغییر می‌شود.

ماجرا ورود یک جیپ ارتش به میان جمعیت است؛ جیپی که اوضاع را متشنج می‌کند. وضع اما همان ابتدا خیلی زود کنترل می‌شود تا این بار با شلیک چند گلوله و ورود ردیف تانک‌ها به میانه میدان، یک درگیری تازه خلق شود. به روایت شاهدان عینی، گروه ابتدایی نظامیان، به مردم می‌پیوندند.

 یا شاید دست‌کم این تصوری است که در جمع زیادی از مردم ایجاد می‌شود؛ تصوری که با پیوستن چندین سرباز قوت می‌گیرد.

خیلی نمی‌گذرد اما که با ورود گروه دوم تانک‌ها و نفربرها، ورق برمی‌گردد.

زمانی نمی‌برد که تیراندازی‌ها به سمت مردم آغاز می‌شود؛ اتفاقی که زمینه فرار مردم و از هم پاشیدن جمعیت را فراهم می‌کند. از سوی دیگر در حوالی چهارراه لشکر، تانکی که قصد فرار از میان جمعیت را داشته، به صف تظاهرات‌کنندگان وارد می‌شود و تعدادی از زنان حاضر در جمعیت را زیر می‌گیرد.

شهر از کنترل خارج می‌شود

بعدازظهر نهم اتفاقات ساعت به ساعت تشدید می‌شوند. کسی نمی‌فهمد که خشم مردم است یا حضور یک عامل دیگر. خبرهای پی‌درپی اما یک لحظه تمامی ندارد. رهبر انقلاب که میداندار وقایع انقلابی آن روز هستند، در جایی از خاطراتشان می‌گویند: «به نظر می‌رسید که یک حرکت حساب نشده و غیرقابل کنترلی در جریان است. مردم به چند کلانتری حمله کرده و آن‌ها را به آتش کشیده بودند و بعضی جاها هم اجتماعات مردمی برپا شده بود».

خبرها از آتش‌سوزی سینما شهر فرنگ، فروشگاه لشکر، اداره آگاهی، هتل هایت، کارخانه پپسی، مرکز فرهنگی ایران و انگلیس، چند کلانتری و... حکایت دارد. حادثه سینما چندین کشته به همراه داشته. به موازات، بخشی از اموال فروشگاه لشکر توسط فرصت‌طلبان به سرقت می‌رود؛ ماجرایی که با اقدام جمعی از انقلابیون ناکام می‌ماند. کنترل شهر اما برای ساعت‌هایی تا ابتدای روز دهم از دست همه خارج شده. در این فرصت، افراد ناشناسی چندین نفر از جمله چند نظامی را در میدان شهدا به دار می‌آویزند.

صبح آبستن حوادث است

شب شده و همه می‌دانند که شهر به زودی آبستن اتفاق‌های تازه‌ای خواهد بود. رهبران انقلاب اما در منزل آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی در تدبیر چاره حوادث‌اند. به روایت رهبر انقلاب: «آن شب ما منزل آقای شیرازی بودیم.

پسر ایشان با [ارتشبد] اویسی تماس گرفت. با هم صحبت کردند. ایشان به اویسی گفت که آقا به شدت از عملیاتی که فرماندهان نظامی در این شهر انجام داده‌اند، ناراحت هستند.

 اویسی با لحنی بسیار تند گفت: من شدت عمل را بیشتر خواهم کرد و می‌گویم همه را بکشند. او با کمال وقاحت به جای اینکه عذرخواهی کند و یا وعده‌ای بدهد و یا ملایمتی نشان بدهد، گفت که من شدت عمل به خرج خواهم داد و به این صورت تهدید کرد». همین پاسخ همه را مطمئن کرده که هیچ‌ کجای مشهد از سپیده صبح فردا دیگر امن نخواهد ماند.

جوخه اعدامی که به خیابان آمد

صبح دهم در صبحگاه لشکر این ‌طور آغاز می‌شود: اجساد نظامیانی که در روز نهم کشته‌ شده‌اند، به نمایش گذاشته می‌شود تا مأموران و نظامیان علیه مردم تحریک شوند؛ اجسادی که البته هیچ‌ گاه معلوم نمی‌شود به دست چه کسی کشته شده‌اند.

 در پی همین اتفاق هم از ساعات ابتدایی روز، ورود نظامیان و حرکت تانک‌ها در خیابان‌های شهر آغاز می‌شود. هیچ فردی انگار قرار نیست در شهر زنده بماند، به این نشانه که یک جوخه اعدام از همه معابر اصلی شهر در حرکت‌اند و به هر سویی آتش گشوده می‌شود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تعریف می‌کنند: «آن روز، روز عجیبی بود.

 خبرهایی که می‌رسید، نشان‌دهنده کمال وحشیگری و جنایت دستگاه بود.

از جمله خبرها این بود که ماشین‌های ارتشی در خیابان‌ها راه افتاده‌اند و هر جا صف نفت یا صف نان که آن روزها زیاد دیده می‌شد  را به رگبار می‌بستند. چهارراه نادری و خیابان‌های اطراف، حملات سختی انجام شد...».

خیلی زود جمعیت از سطح شهر پراکنده می‌شود. به‌ خصوص که هیچ فراخوانی برای تجمع منتشر نشده و ارتباطی هم از روز گذشته بین مبارزان برقرار نبوده است. معدود درگیری‌هایی اما از جمله در حوالی «جمعیت پایداریِ» چهارراه نادری گزارش شده. جمعی از مردم تلاش دارند تا سلاح‌های موجود در این محل را تصرف کنند و نیروهای نظامی با شلیک مستقیم به مردم سعی در مقابله دارند. 

کشتاری که بی‌سابقه بود...

وقایع آن روزهای مشهد همزمان می‌شود با اعتصاب روزنامه‌ها. با پایان اعتصاب مطبوعات اما، کیهان می‌نویسد: «مشهد در هفته اول دی ماه شاهد تظاهرات گسترده و خونینی بود و تنها در دو روز شنبه و یکشنبه به گفته مردم حدود ۵۰۰ نفر کشته و نزدیک به هزار نفر مجروح شدند. رقم کشته‌شدگان این روز مشهد را در تهران حتی تا ۲ هزار نفر هم ذکر کرده‌اند». آمارها اما هیچ‌ گاه قابل سنجیدن نیست.

 در این میان اما «آفتاب شرق» هم از کشته شدن ۲هزار نفر سخن به میان آورده و می‌نویسد: «رادیو لندن به گفتن چند صد تن اکتفا کرد، اما دولت تعداد تلفات را ۶۳نفر و بعد تا ۱۰۹نفر اعلام نمود.

 البته این آماری بود که از بیمارستان‌ها داده شده بود، ولی از آمار کشته‌های خیابانی که توسط کامیون‌های ارتشی به بهشت‌رضا انتقال می‌یافتند، خبری در دست نیست.

 اگر رقم ۲ هزار گواهی مردم را قبول نکنیم، همان خبر چند صد تن رادیو لندن که از قول خبرنگار خودش در مشهد به عنوان شاهد عینی نقل کرد، برای مشهد خیلی زیاد است؛ چرا که در طول یک سال مبارزه مردم مشهد، کشتاری این چنین وحشیانه در این شهر دیده نشده است».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.