سقاخانه برای خیلی از زائران و مجاوران یک شاخص است؛ شاخصی که می‌شود از روی آن جهت‌یابی کرد.

سنگاب سفیدی که زائران را سیراب می‌کند

حتماً شما هم یکی از کسانی هستید که وقتی با دوست یا خانواده به حرم مشرف شده‌اید، قرار جمع شدنتان را کنار سقاخانه گذاشته‌اید. سقاخانه اسماعیل‌طلایی آن‌قدر شهرت دارد که نام صحن عتیق(انقلاب) را به خود اختصاص داده ‌است و خیلی‌ها به این صحن، صحن سقاخانه می‌گوید. تاریخ ساخت سقاخانه در اماکن متبرکه بسیار طولانی و البته شیرین است و شاید یک‌بار مفصلاً درباره آن صحبت کنیم. اما ماجرای ساخت سقاخانه اسماعیل‌طلایی که از قضا مشهورترین سقاخانه تاریخ حرم و بلکه تاریخ ایران محسوب می‌شود، موضوع این نوشتار ماست که امیدواریم بپسندید.

فکر ساختن سقاخانه اسماعیل طلایی

ماجرا از آنجا آغاز شد که نادرشاه مشهد را پایتخت خود کرد. احتمالاً می‌پرسید خب! این چه ربطی به سقاخانه اسماعیل‌طلایی دارد؟ ربط دارد، آن هم چه ربطی! نادرشاه پس از اینکه در مشهد مستقر شد، تصمیم گرفت فضای شهر را تغییر دهد و به نوعی، یک پایتخت باکلاس و در تراز جهانی بسازد. منتها یک مشکل داشت و آن اینکه در مهم‌ترین بنای این شهر، یعنی بنای حرم مطهر رضوی، ردّ و نشانی از فعالیت‌های عمرانی او نبود. از دوره تیموری و صفوی هر چه دلت می‌خواست یادگاری وجود داشت؛ اما از دوره افشاری خیر! هرچند نادرشاه داماد خاندان صفوی بود و خواهر شاه‌تهماسب دوم را به همسری گرفت، ولی دلش نمی‌خواست او را دنباله صفویان فرض کنند. این شد که به فکر تغییرات افتاد. دستور داد ایوان جنوبی صحن عتیق و مناره شمالی آن را که روی ایوان عباسی و در دوره شاه عباس دوم ساخته شده بود، طلا کنند و کتیبه‌ای درباره این اقدام در ایوان طلای صحن عتیق نصب شود. اقدام بعدی، توسعه کمی و کیفی نهرنادری بود؛ منبع مهم آب شهر مشهد از چشمه گلسب (چشمه گیلاس امروزی) تا شهر مشهد امتداد داشت. البته بانی نهر نادرشاه نبود، ولی توسعه و بهینه کردن نهر را او انجام داد و به همین دلیل اسم نهر را نادری گذاشتند. این نهر از وسط صحن عتیق می‌گذشت و همین مسئله نادرشاه را به فکر انداخت که سقاخانه‌ای در صحن بسازد. البته نه اینکه از قبل سقاخانه‌ای وجود نداشت؛ نه! اما در این محل و آن هم به شکل یک بنای فاخر و زیبا، چیزی نبود. 

پیدا شدن سنگاب سفید

پس از فتح هرات توسط نادرشاه، چشم او به سنگابی سفید رنگ افتاد که به نظرش برای ساخت سقاخانه مناسب آمد. می‌دانید که محور اصلی سقاخانه، مخزنی است که آن را معمولاً از سنگ می‌تراشند تا آب در آن ذخیره شود. فایده مهم این سنگاب آن است که اولاً نشتی آب ندارد و ثانیاً از نظر بهداشتی، بهتر می‌توان آن را کنترل کرد. بگذریم؛ براساس برخی روایت‌ها که البته اصالت تاریخی ندارند و فقط آن‌ها را می‌شود از زبان مردم کوچه و بازار شنید، نادرشاه دستور داد دو عرّاده توپ را پیاده کنند و با چرخ‌هایش، یک گاری بسازند. آن وقت فرمان داد که سنگاب سفید را روی این گاری بگذارند و با سلام و صلوات بیاورند به مشهد. ناقلان این روایت معتقدند که نادرشاه برای سربازانی که مأمور انتقال سنگاب به مشهد شدند، حسابی خط و نشان کشید؛ اگر برای سنگ اتفاقی بیفتد یا مویه بردارد، شیشه عمر شما هم مویه برخواهد داشت! برای همین، آوردن سنگاب از هرات به مشهد، دو ماه طول کشید. اینکه این روایت درست است یانه؟ خدا بهتر می‌داند؛ اما هر چه بود، بالاخره سنگاب به مشهد رسید و مویه بر نداشت و تا امروز هم برنداشته است! 

آغاز ساخت بنا

نادرشاه پس از بازگشت به مشهد، دستور داد سنگ را در میانه صحن عتیق نصب کنند و بنای سقاخانه را بسازند؛ چطور؟ با این شیوه که بر فراز سنگاب، یک کلاه‌فرنگی بسازند؛ یک الگوی معماری سقف که هنوز هم کم و بیش در برخی ساختمان‌ها می‌شود دید. به این ترتیب در سال ۱۱۴۳ق/۱۱۰۹ش، سقف کلاه‌فرنگی بالای سنگاب سفید سایه انداخت و سقاخانه ساخته شد. در میان مردم مشهد این طور شایع است که در این زمان، نادر دستور داد بیرون سقاخانه را طلاکاری کنند تا جلوه و زیبایی بیشتری داشته باشد و این کار را به اسماعیل‌آقا طلایی یا طلاساز سپرد. اینکه این آقای محترم که بوده ‌است، خیلی معلوم نیست. یعنی در اسناد دوره افشاری، خط و خبری از او پیدا نمی‌کنیم. اما اگر وجود او حقیقت داشته‌باشد که به احتمال خیلی زیاد دارد، حتماً اسماعیل‌آقا در صنف زرگران یا معماران قرار داشته ‌است. به هر حال، این سقاخانه ساخته شد، اما بعدها اسم نادرشاه به عنوان بانی آن، از خاطره‌ها رفت و جای خودش را به اسماعیل‌آقا طلایی داد و این سقاخانه شد سقاخانه «اسماعیل طلایی» یا به زبان عوامانه «اسمال طلا»؛ شاید به خاطر اینکه نادر در اواخر عمر وضع مزاجی و روانی‌اش تغییر کرد، بر مردم سخت گرفت و با رفتارهای توأم با خشونت، روزگار ایرانیان را سیاه کرد؛ شاید هم به خاطر جنایاتی که جانشینان او به ویژه عادلشاه در مشهد مرتکب شدند؛ هر چه بود، قضاوت مردم زمانه بود و این قضاوت نباید بیراه باشد.

سرگذشت سقاخانه، پس از نادر

سقاخانه اسماعیل‌طلایی از ابتدا به این شکلی که امروز می‌بینید، نبود. در دوره‌های مختلف تعمیر شد و حتی آن را کاشی‌کاری کردند. موسی‌خان قائم‌مقام، نخستین متولی حرم رضوی در دوره قاجار دستور تعمیر اساسی سقاخانه را داد و پس از او هم، میرزافضل‌الله وزیرنظام این کار را انجام داد. آب سقاخانه از محل نهرنادری که در صحن جاری بود، تأمین می‌شد. در زمان حکومت نیرالدوله در خراسان، حدود سال ۱۳۲۰ق/۱۲۸۱ش، با دستور او چهار حوض در اطراف سقاخانه ساختند که در عکس‌های قدیمی حرم رضوی قابل مشاهده ‌است. جالب است بدانید بنای قدیمی سقاخانه در سال ۱۳۴۵ش، خراب شد و بین سال‌های ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۰ش، بنای جدید آن را ساختند. بنابراین بنایی که امروزه به عنوان سقاخانه می‌بینید، آن بنایی نیست که نادرشاه ساخت و بعدها در دوره قاجار، بارها مرمت و بازسازی شد؛ اما یک چیز در سقاخانه هنوز هم همان است که بود و آن، سنگاب سفیدی است که از هرات به مشهد آورده شد. این سنگاب، شکلی هشت‌گوشه دارد و ارتفاع آن حدود یک متر است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.