وقتی سخن از تعامل و تبادل فرهنگی به میان می‌آید و یا سیاست‌های توزیع محصولات فرهنگی مطرح می‌شود، ترکیه حرف اول را در منطقه می‌زند.

در حوزه تبادلات فرهنگی هنوز از جیب می‌خوریم!

سریال‌سازی، پررنگ کردن اشتراکات فرهنگی، آسان‌سازی روابط فرهنگی و... از جمله دلایل موفقیت ترکیه است. اما ما با دارا بودن تمدن و فرهنگ ایرانی- اسلامی کجای معادلات فرهنگی منطقه ایستاده‌ایم؟

حجت‌الاسلام دکتر یحیی جهانگیری سهروردی؛ استاد حوزه و دانشگاه، کارشناس فرهنگی، مبلغ بین‌المللی و مدیر مسئول مجله علمی مطالعات میان رشته‌ای اسلامی کوثر در گفت‌وگوی پیش رو از الزام‌ها و بایدهای تعاملات فرهنگی ایران در منطقه و جهان می‌گوید.

اگر بخواهیم وضعیت تبادلات فرهنگی ایران را تحلیل کنیم، در چه جایگاهی قرار داریم؟

همواره این دغدغه برای دولتمردان وجود دارد که چه کالاهایی از گمرک وارد کشور شده و تولید، اقتصاد و سبک زندگی ما را تحت تأثیر قرار داده است، اما هیچ گاه این موضوع که چه معرفت، خوراک فرهنگی و تغذیه فکری از کجا وارد می‌شود، مورد واکاوی قرار نگرفته است.

باید از خودمان بپرسیم ما گمرکی داریم که ورودی فکر و معرفت به کشور را تحلیل کند؟ چقدر صادرکننده فرهنگ هستیم؟ جمهوری اسلامی ایران با تم صدور فرهنگی شکل گرفته است. خواسته امام راحل در ابتدای پیروزی انقلاب نیز همین بود که معارف زلالی که همه کشورها تشنه آن هستند را در اختیارشان قرار دهیم. امام هرگز صدور انقلاب را به مفهوم کشورگشایی مد نظر قرار ندادند. صدور انقلاب در نگاه امام و رهبری با تم فرهنگی صورت می‌گیرد. برای رسیدن به این هدف، به جای اینکه مدام بگوییم باید چه می‌کردیم، بپرسیم کجا ایستاده‌ایم؟

اجازه بدهید یک پایش از میزان صادرات معرفتی‌مان به دنیا داشته باشیم.

یک بررسی از کتاب‌های منتشره ۲۰۱۹ کشور ترکیه نشان می‌دهد که ایران را ابتدا با دکتر شریعتی و سپس سیدحسین نصر می‌شناسند. دکتر عبداللطیف هرماسی، اندیشمند تونسی می‌گوید: اندیشمند تأثیرگذار در جهان عرب نخبه (لبنان، سوریه، تونس، مصر و مراکش) شهید محمدباقر صدر بود اما چهره‌های تأثیرگذار در شرق و کشورهایی مانند مالزی و اندونزی، شریعتی و مطهری هستند، در هند شخصیت‌های تأثیرگذار شریعتی، امام خمینی(ره) و شهید مطهری هستند و در پاکستان امام راحل نقش جدی‌تری دارد.

یعنی اگر جغرافیای جهان اسلام را از اندونزی تا شاخ آفریقا حساب کنیم می‌بینیم فقط این چند نفر صادرکننده تفکر بودند و جریان‌سازی کردند. آیا آن اندازه که ما مصرف معرفتی-فرهنگی داشتیم و وارد می‌کنیم به همان اندازه صادر هم می‌کنیم؟

اکنون وضعیت ایران چگونه است؟

پس از گذشت ۴۰ سال از پیروزی انقلاب باید بگویم متأسفانه ما هنوز از جیب می‌خوریم؛ هنوز از شهید صدر، دکتر شریعتی و شهید مطهری می‌گوییم. ما نتوانستیم از متفکران معاصرمان، جریان‌سازی داشته باشیم. این به معنای این نیست که متفکر نداریم بلکه به معنای آن است که متفکر جریان‌ساز نداریم یا متفکری را نتوانستیم به جریان‌سازی در سطح جهان برسانیم.

پرسشی که ذهن مرا درگیر کرده این است شریعتی چه کرده که پس از چهار دهه هنوز حتی در کشورهای سنی‌نشین مورد قبول است؟

اشکال ما این است که دنیا را از زاویه دید خودمان می‌سنجیم. گمان می‌کنیم دنیا متفکر اسلامی را الزاماً در قالب «دانش‌آموخته حوزه» می‌بیند ولی این گونه نیست. برخی از متفکران چه آن‌ها که نظراتشان وارد سرزمین معرفتی ما می‌شود و چه آن‌هایی که صادر می‌شود گاه دانش‌آموخته حوزه نیستند. پس متفکر جریان‌ساز گاه دانش‌آموخته مراکز کلاسیک دینی است مثل حوزه‌های شیعی یا مدارس اهل سنت و گاه دانش‌آموخته هیچ یک از این‌ها نیست ولی به مثابه متفکر جریان‌ساز، به هر دلیلی شمرده شده است.

چرا برخی متفکران جریان‌ساز می‌شوند؟

متفکر زمانی مورد اقبال قرار می‌گیرد که جامعیت داشته باشد. تخصص تک‌بعدی از اندیشمند، متفکر جریان‌ساز نمی‌سازد، متفکر باید ساحت دانشی متکثر اندیشه‌ای داشته باشد، منتقد وضع موجود و ارائه‌گر وضعیت مطلوب باشد. زمانی که من در بیان اندیشه و نقدهایم محافظه‌کار باشم و سلیقه‌ای عمل کنم نمی‌توانم موفق شوم. نکته مهم دیگر اینکه اندیشه متفکر باید فرابخش باشد؛ درد یک جامعه خاص یا سرزمین خاص را بازگو نکند به عبارتی جهان‌وطن باشد.

علت اینکه مطهری، شهید صدر، شریعتی و... در بسیاری از کشورها پذیرفته شده‌اند منتقد بودن آن‌هاست. وقتی یک اهل سنت اندیشه آنان را می‌خواند، آن‌ها را در ساحت متفکر طرفدار اسلام می‌بیند نه طرفدار مذهب خاص. ما نباید مصرف‌کننده و واردکننده باشیم.

پیش‌بینی شما برای آینده چیست؟

پیش از این گیت‌های معرفتی از کشورهایی مانند مصر و شبه‌قاره بوده است. ضرب‌المثل معروفی هست که می‌گوید کتاب‌ها در مصر نوشته می‌شود، در لبنان چاپ می‌شود و در نجف خوانده می‌شود. فرایند حرکت تفکر همواره از کشورهای اهل سنت به سمت ما بوده است، اما انقلاب این معادله را تغییر داد؛ نخستین افرادی که توانستند فرایند تفکر را تغییر بدهند شهید مطهری، دکتر شریعتی و شهید صدر بودند. پس از سال‌ها مصرف‌گرایی در تفکر و اندیشه، در نیم قرن اخیر جهش‌هایی برای صادرات فرهنگ و معرفت به جهان اسلام و حتی جهان غرب (در خصوص شهید صدر) داشتیم.

اما من نگرانم. نگران آینده علوم انسانی و اسلامی. سرنوشتی که در برخی کشورها رقم خورد؛ همه سرمایه‌های انسانی خود را به رشته‌های فنی و پزشکی فرستادند و امروز واقعاً در قاموس معرفت در جهان حرفی ندارند. اما آمریکا، انگلیس و آلمان هنوز هستند چون علوم انسانی برای آن‌ها هنوز مسئله است.

تأسیس دانشگاه‌ها بدون یک برنامه جامع، نتیجه‌اش تحصیلکرده‌های بیکار در علوم انسانی و اسلامی شد و امروز به جایی رسیده‌ایم که خانواده‌ها از فرستادن فرزندان خود به دانشگاه‌های علوم انسانی حذر می‌کنند، این یعنی فاجعه‌ای در راه است.

اجازه بدهید از نکته‌ای دیگر در این ساحت پرده بردارم؛ بیشترین فعالیت فرهنگی ما پس از انقلاب برای صادرات فرهنگی- معرفتی، زبان تبلیغ (به معنای حوزوی و سنتی) بوده است. در حالی که حضور ما باید بیشتر آکادمیک و پژوهشی باشد. ما در حوزه عرفان و فلسفه، هنر، ادبیات فارسی، فقه و... کجای پازل معرفتی دنیا را پر کرده‌ایم؟ چقدر از تفکر زلال اسلامی در ساحت کرسی‌های اسلام‌شناسی، دپارتمان‌های شیعه‌شناسی، ژورنال‌های علمی و کنفرانس‌های جهانی، نقش‌آفرینی می‌کند؟ و عجبا که محققانی از سرزمین‌های اشغالی و... در حوزه شیعه‌پژوهی فعالیت دارند و در عرصه آکادمیک شیعه نقش‌آفرینی می‌کنند.

این مسئله مربوط به حوزه دین نیست، در حالی که فرهنگ ما اعم از آثار هنری، صنایع دستی، تفکر، زبان و ادبیات ما می‌تواند راه را برای معرفی «مارکت فرهنگی» ایران باز کند. باید مارکت فرهنگی ایران را جهانی کنیم.

کشوری مثل ترکیه که در حوزه اشاعه فرهنگ از بقیه کشورهای منطقه یک گام جلوتر است، روی چه حوزه‌هایی سرمایه‌گذاری کرده است؟

ترکیه فرهنگ خود را با مسجدسازی، موسیقی، هنر و... در سایر کشورها نشر می‌دهد. سریال‌سازی گام مهمی است که ترکیه برای نشر فرهنگ برداشته است، ما باید این ظرفیت را در نظر بگیریم سریال یوسف پیامبر ما، کلی صادرکننده فرهنگ و ارزش‌های ما بود و چقدر در جهان از آن استقبال کردند. حال چرا در حوزه‌های دیگر چنین آثاری تولید نکنیم.

یادمان باشد فرهنگ را با زبان جهانی صادر کنیم نه زبان بومی. این مسئله جدی است. باید مثل شهید صدر جهانی باشیم.

راز دیگر موفقیت ترکیه را باید در این دید که سیاست دوآلیته ترکیه این ذهنیت را ایجاد کرده که گویا سیاست فرهنگی با سیاست رسمی ترکیه ارتباطی ندارد و فرهنگش تحت سیطره سیاست نیست. نمونه آن زمانی بود که رابطه دیپلماتیک سوریه و ترکیه دچار چالش شد، دقیقاً در همین زمان سریال‌های ترکیه برای نخستین بار در سوریه دوبله می‌شد. ترکیه در سوریه بستر سیاسی نداشت، اما بستر فرهنگی خود را از دست نداد. در حالی که ما این گونه عمل نکرده‌ایم و با هر کشوری که رابطه نداریم عملاً حوزه فرهنگ را خالی گذاشته‌ایم. چرا زمین را کامل خالی می‌کنیم. باید تبادلات فرهنگی را از سیطره سیاست خارج کنیم.

ما باید چه کنیم تا از این رکود خارج شویم؟

ایران اسلامی یک ظرفیت بزرگ تمدنی دارد. تمدنی که از چین تا مصر و اوراسیا رفته است. شخصیت‌های تأثیرگذار جهان اسلام که ایرانی هستند مانند ابن‌سینا، سهروردی، مولانا، سیدجمال اسدآبادی و... پای در ایران دارند و سر در آن سوی جهان. باید از المان‌ها و شخصیت‌های تمدن‌ساز ایرانی بهره ببریم، مراد خیلی از جریان‌های فکری و مذهبی جهان پای در سرزمین ما دارد؛ از غزالی تا برخی امامان مذاهب و جریان‌های صوفی.

کافی است باور کنیم که باید نسبت به صادرات معرفتی و فرهنگی دغدغه داشته باشیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.