۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۰:۱۵
کد خبر: 752098

سیطره محکم خردورزی در شاهنامه

محمدکاظم کاظمی، شاعر و پژوهشگر

فردوسی توسی را بی‌اغراق یکی از هفت شاعر بزرگ ادب کلاسیک فارسی می‌توان دانست. ولی جالب این است که او بیشتر از همه بزرگان ادب فارسی در معرض داوری‌های متضاد و حتی گاه افراطی بوده است. کاری که امروزه بسیار اهمیت دارد این است که صرف نظر از همه این داوری‌ها، موقعیت واقعی این شاعر در ادب فارسی را دریابیم و آن را ارج نهیم.

نخستین چیزی که در مورد فردوسی انکارناپذیر است، نقش مهم او در حفظ و پاسداشت از زبان فارسی است. فردوسی در زمانی ظهور کرد که زبان فارسی در موقعیت مناسبی نبود. زبان رسمی و اداری این قلمرو، عربی بود و واژگان عربی نفوذ بسیاری در فارسی یافته بودند. حتی آثار شعری شاعران بزرگ فارسی هم از واژگان عربی سرشار بود و قصیده‌سرایی به سبک شاعران عرب، رسمی رایج بود. نمی‌خواهیم بگوییم که اگر فردوسی نبود زبان فارسی هم نبود، ولی این ‌قدر می‌توان گفت که این زبان موقعیت درخشان و پربار خود در عرصه علم و ادب را مدیون اوست. موضوع مهم دیگر، نقش فردوسی در حفظ میراث تاریخی و داستانی گذشتگان ماست. بسیاری از روایت‌های تاریخ کهن و اسطوره‌های این سرزمین، به وسیله شاهنامه فردوسی ثبت و ماندگار شد. فردوسی خالق این روایت‌ها نیست، ولی پیش از او، این‌ها در منابع پراکنده و عمدتاً به نثر ثبت شده بود و اگر شاهنامه نبود، بعید بود که این‌ها تا بدین مایه تا امروز بر جا بماند چون به دلیل غلبه فرهنگ شفاهی در آن زمانه‌ها، مردم شعر را بیشتر از نثر حفظ می‌کرده‌اند. ما می‌دانیم که یک گروه مهم از حافظان این داستان‌ها در میان مردم، نقال‌ها و شاهنامه‌خوان‌هایند و در عرصۀ نقالی، شعر بیشتر قابل استفاده است تا نثر.

اما در کنار این‌ها، حکمت و خردورزی نهفته در آثار فردوسی را هم نباید نادیده گرفت. آن طور که در مورد شاعران فارسی مانند عنصری، فرخی، سوزنی و دیگران می‌بینیم که روی جلد دیوانشان نوشته شده است «حکیم عنصری» یا «حکیم سوزنی» اما این لقب «حکیم» برای فردوسی یک لقب ساده نیست. منظور از حکمت در فردوسی، سیطره محکم عقل و خردورزی در شاهنامه است. این را هم یادآوری باید کرد که وقتی می‌گوییم شعرهای حکیمانه فردوسی، فقط آن بیت‌های مقدمه شاهنامه منظور نیست که شاعر در آن‌ها از عقاید و آموزه‌های دینی می‌گوید. این حکمت و خردورزی به شکلی نیرومند خود را در داستان‌های شاهنامه هم نشان می‌دهد. رفتارهای قهرمانان شاهنامه همواره بر مبنای خرد و حکمت است. رستم فقط پهلوان میدان نیست و فقط زور بازو ندارد؛ رستم یک مرد خردورز است با رفتارهای هوشمندانه در طول زندگی خویش.

در شاهنامه معیار سنجش و ارزیابی اشخاص غالباً‌ برخورداری آنان از دانش، حکمت و پرهیزگاری است، چنان که مثلاً پیران ویسه با اینکه وزیر افراسیاب و دشمن ایران است، به خاطر خردورزی و نیک‌اندیشی خود تحسین می‌شود و کیکاووس با اینکه پادشاه ایران است، به خاطر غرور و سبک‌سری‌اش مورد انتقاد است. جنبه مهم دیگر، جنبه انسانی در کار فردوسی است. قهرمان‌های شاهنامه، فقط پهلوان یا پادشاه یا عاشق یا معشوق نیستند، بلکه شخصیت‌هایی انسانی دارند و فردوسی رفتارهای آنان را بر مبنای معیارهای انسانی می‌سنجد. از این جهت داستان‌های او برای همه انسان‌ها در همه زمانه‌ها کاربرد دارد. در بسیاری از داستان‌ها یا افسانه‌های دیگر در زبان فارسی، این شخصیت‌ها یا خیلی افسانه‌ای و باورناپذیرند، یا خیلی معمولی و فاقد جنبه‌های اسطوره‌ای. ولی در شاهنامه این‌ها از جانبی قهرمان‌های اسطوره‌ای هستند و از جانبی شخصیت‌های انسانی باورپذیری دارند به طوری که می‌توان با آن‌ها همذات‌پنداری کرد. چنین است که شاهنامه از زمان سرایش تا به امروز، یک سند مهم تاریخی، اسطوره‌ای و داستانی در تمام قلمرو زبان فارسی بوده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.