وقتی از پدری، مادری و نقش و جایگاه آن‌ها حرف می‌زنیم معمولاً به تکرار همان حرف‌های کلی و کلیشه‌ای می‌افتیم و کمتر به سمت یک روایت نو، به‌روز، عمیق و تجربی حرکت می‌کنیم.

  یک کتاب بابایی!

کتاب «پروژه پدری» دست روی همین نقطه گذاشته است؛ یعنی روایت «پدری» از زبان پدران جوانی که بدون ترس از قضاوت شدن و گرفتاری در بیان کلیشه‌ای از تجربیات خودشان درباره پدری نوشته‌اند. کتاب پروژه پدری به سردبیری «فاطمه ستوده» و با روایت ۱۵ پدر جوان ایرانی در نشر اطراف منتشر شده است.   فاطمه ستوده، کارشناس ارشد روزنامه‌نگاری است که تجربه‌ ویراستاری و ترجمه‌ کتاب‌های کودک را هم داشته است. پیش از این مجموعه داستان «می‌خواستم نویسنده شوم آشپز شدم» از این نویسنده منتشر شده است. به بهانه انتشار «پروژه پدری» با خانم ستوده به گفت‌وگو نشستیم که می‌خوانید.

به نظر می‌رسد کتاب «پروژه پدری» نسخه مردانه کتاب «هفته‌ی‌ چهل و چند» باشد.

بله، به تازگی نشر اطراف کتاب «پروژه‌ پدری» را وارد بازار نشر کرده که شاید بشود گفت این کتاب نسخه‌ مردانه‌ «هفته‌ چهل و چند» است. در هفته‌ چهل و چند، ۲۰ مادر تجربه‌ مادری‌شان را نوشته‌اند. از «هفته‌ی چهل و چند» مخاطبان استقبال خوبی کردند و به تازگی‌ چاپ نهم کتاب به بازار نشر آمده و در بازار وانفسای نشر اتفاق خوبی است. تقریباً یک سال پس از انتشار «هفته‌ی چهل و چند»، من و مدیر نشر اطراف به این نتیجه رسیدیم که جای روایت‌های پدرانه میان کتاب‌های ایرانی خالی است.

 دعوت از نویسندگان برای پروژه پدری چگونه و بر چه اساسی بود؟

مسئله تنوع و تکثر فکری نویسندگان برای ما در نشر اطراف بسیار مهم است. این طور نیست که فقط با نویسندگان حرفه‌ای کار کنیم، در کتاب‌های دیگرمان هم با نانویسندگان زیادی کار کرده‌ایم. مجموعه‌ اطراف برای متن‌ها و روایت‌هایش استانداردها و شاخص‌هایی دارد. نویسنده‌های حرفه‌ای را که می‌شناسیم ولی برای پیدا کردن نویسندگان کاراولی ابزارها و بازوهای رصد هم داریم. مثلاً یک بار خود من برای یکی از کتاب‌هایمان نویسنده‌ای را از کامنتش پای پستی در اینستاگرام پیدا کردم. به صفحه‌اش سر زدم و مدتی متن‌هایش را خواندم و در نهایت برآیند شورای نشر این بود که این دوست نویسنده‌ توانایی است و احتمالاً خودش نمی‌داند. بنابراین این ‌طور نیست که فقط با نویسندگان حرفه‌ای کار کنیم. اما در کتاب «پروژه‌ پدری» علاوه بر قلم نویسنده، ریسک‌پذیر بودنش هم برایم خیلی مهم بود.

 چرا؟ 

چون پدرها به نسبت مادران کمی سخت‌تر حرف می‌زنند. زنان کمی خودگشوده‌ترند به‌خصوص وقتی پای حرف زدن از بچه‌شان به میان می‌آید، مادرها راحت‌تر از بچه‌ها و احساساتشان می‌گویند. «جونم برات بگه»ترند. مثلاً تا حالا در میهمانی دوستانه و خانوادگی دیده‌اید مردها دور هم بنشینند و از بچه‌شان بگویند؟ برای کتاب هم همین بود. باید دنبال پدرانی می‌گشتم که حاضر بودند از پدری‌شان بنویسند و از قضاوت احتمالی خوانندگان نترسند. همه‌ پدرانی که روایت‌ پدری‌شان را برای ما نوشتند، جوان‌اند و اغلبشان متولد اواخر دهه‌ ۵۰ و دهه‌ ۶۰‌ هستند و یکی دو تا هم دهه‌ هفتادی بودند.

 پیش از شروع پروژه برای موضوعات کتاب و تنوع روایت‌ها برنامه‌ریزی کرده بودید؟ 

تجربه‌ دبیری کتاب‌های مجموعه‌ای سخت و نفسگیر است. باید مواظب باشی این روایت‌ها در عین اینکه با همدیگر تفاوت دارند، اما یک صدای واحد هم نباشند و به همدیگر شباهت پیدا نکنند. نویسنده تنها روایت خودش را می‌نویسد و آن را می‌بیند ولی دبیر باید کل کتاب را با عینکی متفاوت و از فاصله‌ دورتر ببیند و متوجه شباهت احتمالی روایت‌ها باشد، چون روایت‌ها موضوع واحدی هم داشتند.

اگر شباهت ناخواسته‌ای رخ می‌داد شما چه می‌کردید؟

راستش را به نویسنده می‌گفتم. در نهایت تصمیم با خود نویسنده بود. پدران این کتاب خیلی راحت از ترس‌هایشان نوشته‌اند و این خیلی خوب است. همیشه سعی کرده‌ام نگاه جنسیتی نداشته باشم اما این موضوع برایم خیلی ارزشمند بود که در روزگاری که مردها معمولاً از ترس‌هایشان نمی‌گویند و یاد گرفته‌اند سکوت کنند اما پدرهای «پروژه‌ پدری» از اضطراب‌های پنهان، از ترس‌ها، از بیماری و از فقدان‌ نوشته‌اند.مثلاً وقتی موضوعی مثل سقط جنین مطرح می‌شود، خود مادران هم سکوت می‌کنند و با موضوع مثل رازی مگو برخورد می‌کنند، پدران که دیگر هیچ. اما در این کتاب پدری درباره‌ سقط جنین نوشته است. مخاطبانی که در همین مدت کوتاه کتاب را خوانده‌اند می‌گویند با فلان روایت گریه کردیم. انگار در این کتاب با دنیای جدید مردها آشنا می‌شویم.

فکر می‌کنید این دو کتاب چه اثری روی پدرها و مادرها و همچنین مخاطب خواهد داشت؟ 

 اگر مخاطب هر دو کتاب را کنار هم بخواند، حس می‌کند ما زنان و مردان چقدر شبیه همدیگریم. بازار کتاب پر از کتاب‌هایی است که سعی می‌کنند تفاوت‌های مردان مریخی و زنان ونوسی را به چشممان بیاورند، ولی این دو کتاب یادمان می‌اندازد چقدر ترس‌ها و امیدهایمان شبیه همدیگر است و اگر بتوانیم همدیگر را درک کنیم خیلی جاها در مسیر مشترکی قرار می‌گیریم.

با توجه به اینکه تجربه پدری پدران دهه‌های ۶۰ و ۷۰ با تجربه پدری پدران نسل قبل از خودشان خیلی متفاوت است، به این فکر نیفتاده‌اید که یک کتاب دیگر با تمرکز بر روایت پدری نسل‌های قبل‌تر آماده کنید؟ 

 بله. در شورای اطراف به این موضوع هم فکر کرده‌ایم ولی به احتمال زیاد با تفاوتی جزئی در سوژه و پرداخت موضوع خواهد بود.

 در سال‌های اخیر درباره پدران جوک‎های زیادی ساخته شده که تصویر پدر را در جامعه مخدوش کرده است. فکر می‌کنید خواندن این کتاب چقدر به بازسازی نقش و جایگاه پدر در جامعه کمک می‌کند؟ 

شاید باور عمومی این باشد که بیشترین دغدغه‌ پدران این نسل مسئله معیشت است، اما در این مجموعه می‌بینیم پدرها علاوه بر دغدغه‌ معیشت نگران «رابطه»‌اند. نگران رابطه‌ای که در آینده با فرزندشان خواهند داشت، نگران رابطه‌ای که پیشتر با پدر خودشان داشته‌اند. یکی از راویان می‌نویسد چرا تا حالا با پدرم به استادیوم فوتبال نرفته‌ام؟ بعضی از نویسندگان هم نگران رابطه‌ خودشان با همسرشان‌اند؛ اینکه پس از آمدن بچه کجای زندگی همسرشان قرار می‌گیرند. این کتاب به ما کمک می‌کند از هزارتوی پیچیده‌ ذهن پدرهایی سر دربیاوریم که تا حالا هیچ ازشان نشنیده بودیم. مردهایی که به سکوت عادت کرده‌ بودند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.