«عبدالحمید قدیریان» به انگیزه پاسداشت شهدای مدرسه سیدالشهدای افغانستان تابلو نقاشی «دختران مکتب سیدالشهدا(ع)» را خلق کرد. این تابلو به تازگی در یکی از مدارس مشهد رونمایی شد.

تابلویی از بهشت...

اردیبهشت ماه امسال با انفجار بمب در نزدیکی مدرسه سیدالشهدا(ع) بیش از ۸۵ نفر کشته شدند که بیشتر قربانیان این حمله، دانش‌آموزان دختر مکتب سیدالشهدا(ع) بودند. عبدالحمید قدیریان؛ نقاش، گریمور، طراح صحنه و لباس سال ۱۳۳۹ در تهران متولد شد. او که به عنوان نامزد چهره سال هنر انقلاب در سال ۹۹ معرفی شده با خلق یک اثر به واقعه مدرسه سیدالشهدا(ع) واکنش نشان داده است. به سراغ او رفتیم تا در خصوص دغدغه‌هایش در هنر نقاشی، گفت‌وگو کنیم. این گفت‌وگو را بخوانید.

چطور شد تابلو نقاشی «دختران مکتب سیدالشهدا(ع)» خلق شد؟

وقتی خبر این جنایت را شنیدم تصاویر آن تا چند روز جلو چشمانم بود. معمولاً وقتی که ذهنم درگیر موضوعی می‌شود تا آن را تبدیل به فرم نکنم، راحت نمی‌شوم. به همین دلیل شروع به کار کردم. قصد رونمایی نبود، بلکه فقط می‌خواستم بغضم را تخلیه کنم. ولی وقتی تابلو تمام شد دیدم حال خوبی دارد. همزمان با تمام شدن تابلو، پیشروی‌های طالبان به اوج خود رسید و احساس کردم باید نسبت به مسائل افغانستان واکنشی فرهنگی داشته باشم. بر همین اساس به آقای دادمان، مدیر حوزه هنری پیشنهاد رونمایی از تابلو را دادم و به دستور ایشان این برنامه تدارک دیده شد.

چگونه به این تصویر رسیدید و چه نکاتی را در ذهن داشتید؟

برای این کار ابتدا تحت تأثیر عکس کفش‌های کتانی خونین که از این حادثه خیلی دیده شد طرح ابتدایی را کشیدم. ابتدا کتانی را جلو کادر روی زمین و نسبتاً بزرگ کشیدم و در بالای آن تعدادی از دختران شهید را در آسمان آبی قرار دادم ولی در حین کار حس کردم باید نگاه دیگری داشته باشم. بنابراین آن کفش را کوچک کردم و در دست دختری با رنگ قرمز دادم که نماد شهادت است و پشت او، دخترهای شهید را در بهشت به گونه‌ای کشیدم که شاد هستند و از بهشتی که امام برایشان ایجاد کرده‌اند، لذت می‌برند. دوست داشتم به دل سوخته مادران این شهدا آرامش دهم پس نقاشی را طوری کشیدم که بگویم خون کودکان شما هدر نرفته است و این کودکان اکنون پیش امامشان هستند و به رستگاری رسیده‌اند.

یکی از شاخصه‌های هنر شما توجه به مسائل روز و دغدغه‌های مردم و مسلمانان است. هنرمند چقدر باید نسبت به این مسائل دغدغه داشته باشد؟ 

اینکه هنرمندان در رابطه با اتفاق‌های پیرامون و منطقه واکنش هنری نشان نمی‌دهند به این معنا نیست که آن‌ها دلشان با عزیزان افغانستانی، عراقی و... نیست، دل آن‌ها با این شهداست، چون هنرمندان دل لطیفی دارند و طبیعتاً با چنین حوادثی دل آن‌ها هم به درد می‌آید، ولی اینجا اتفاقی رقم ‌خورده که من به آن نفوذ فرهنگی می‌گویم. لیبرالیسم حاکم در کشور معیارهای هنری را به گونه‌ای برای هنرمندان ترسیم و تفهیم کرده‌ که پرداختن به مسائل روز را فاصله گرفتن از هنر معنا می‌کنند. آن‌ها با کلماتی مثل هنر شعاری، کلیشه‌ای، سفارشی و... سعی می‌کنند هنرمندان را از واکنش به مسائل روز و دغدغه‌های مردم دور کنند. به همین دلیل برای هنرمندان کمی سخت است که هم به این مسائل بپردازند و هم در جامعه هنری حضور فعال داشته باشند. اما افرادی مانند من که بین هنر و انقلاب اسلامی- «انقلاب» به معنای مفهومی و نه سیاسی- را انتخاب کرده‌اند، چندان برای مطرح بودن در فضای هنری اهمیتی قائل نیستند و اصراری برای گرفتن مهر تأیید از فضای حاکم ندارند.

 برای نزدیک شدن به آناتومی چهره مردم افغانستانی چه تلاشی داشتید؟

هنرمند پیش از خلق اثر حتماً اطلاعاتی راجع به آن موضوع جمع‌آوری می‌کند که اطلاعات اولیه مانند پوشش، آناتومی صورت، رنگ پوست و... از آن جمله است. هر نقاش برای خودش شاکله مشخصی دارد که خاص خود هنرمند است. یعنی اگر من اثری درباره آفریقایی‌ها تولید کنم، با وجود اینکه سعی می کنم المانهایی از فرهنگ آفریقایی را در کارم استفاده کنم، باز هم در نهایت معلوم است که این کار یک نقاش ایرانی است. در این کار مشکل پوشش نداشتم؛ چرا که لباس مدرسه را به عنوان پوشش کودکان افغانستانی باید استفاده می‌کردم، ولی برای شناخت صورت بچه‌ها حدود ۱۰۰ طرح از کودکان افغانستانی کشیدم تا با آناتومی صورت مردم افغانستان آشنا شوم. به دلیل حسی که در آن زمان داشتم، دوست داشتم در زمان خلق اثر، خود را رها کنم و درگیر قواعد نشوم. اگر به اثر نگاه کنید قلم‌هایم خیلی راحت و شجاعانه است. برای همین لازم بود که پیش از شروع نقاشی تحقیقات دقیقی داشته باشم تا با قدرت قلم بتوانم کار کنم.

 با توجه به اشتراکات فرهنگی و دینی زیاد بین ایران و افغانستان، آیا امکان دارد که باز هم درباره افغانستان تابلو بکشید ؟

 فکر می‌کنم این کار مختص هنرمندان افغانستانی است؛ چرا که تنها یک هنرمند افغانستانی است که به خوبی از منش و شاکله شخصیتی و هویتی قهرمانان کشور خودش شناخت دارد.  اگر لازم باشد باز هم درباره افغانستان کار می‌کنم. ولی چون سفارشی کار نمی‌کنم و علاقه ندارم باید موضوعات به دلم بنشیند اگر موضوعی را دوست داشته باشم حتماً کار می‌کنم. در این منطقه به خصوص در کشورهای اسلامی شهدای زیادی داده‌ایم و اسطوره‌های زیادی خلق کرده‌ایم. اگر بخواهیم بین هنرمندان تقسیم کار کنیم، باید بگوییم هنرمندان هر کشور روی موضوعات خودشان کار کنند. اینکه یک هنرمند ایرانی روی یک اسطوره افغانستانی کار کند اتفاق خیلی خوبی است، ولی اگر یک هنرمند افغانستانی که آشنایی و قرابت بیشتری با آن اسطوره دارد آن را دستمایه کارش قرار دهد بسیار بهتر است. وقتی این آثار خلق شدند، باید آن‌ها را با همدیگر به اشتراک بگذاریم و برای تقویت «تکنیک» و تقویت «منظر» با هم ارتباط بگیریم و مشورت کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.