آخرین روزهای جنگ جهانی اول زمانی بود که روسیه تزاری به‌آرامی در حال فروپاشی بود. فروپاشی که در اکتبر۱۹۱۷میلادی به‌پایان رسید و با روی کار آمدن کمونیست‌ها، روسیه تزاری جای خود را به شوروی کمونیستی داد.

کودتای رضاخان به جای قرارداد ۱۹۱۹

اما این تغییر نظام در روسیه، تنها روی این کشور اثر نگذاشت. با از بین رفتن روسیه تزاری، انگلیس فرصت را غنیمت شمرد و پیشروی خودش را در آسیا گسترده‌تر کرد. یکی ازاین پیشروی‌ها امضای قرارداد۱۹۱۹ با وثوق‌الدوله، نخست‌وزیر وقت ایران بود. ۱۳اسفند ۱۲۹۹ روزی است که این قرارداد لغو شد. به‌همین مناسبت نگاهی انداخته‌ایم به ریشه‌ها و مقدمات این قرارداد و چگونگی امضای آن.

تقسیم مساوی ایران در بی‌خبری قاجار

تا پیش از ۱۹۰۷سیاست انگلیس در قبال ایران بیش از آنکه در لندن نوشته شود، توسط سرمایه‌داران بریتانیایی کمپانی هند شرقی و در بمبئی نوشته می‌شد. حاکمان هند هم ترجیحشان این بود که برای مقابله با نفوذ روسیه، در ایران یک حاکم قوی ولی حرف‌گوش کن بر سر کار باشد. فرماندار بریتانیایی هند هیچ ابایی نداشت از اینکه صراحتاً بگوید سیاست ضدروسی را در ایران دنبال می‌کند و خواستار عدم حضور تزارها در سرزمین‌های نزدیک مرز هند شرقی است. اما با پیروزی حزب کارگر در ۱۹۰۷ این سیاست دست‌خوش تغییراتی شد. دولت در انگلیس که از ناحیه آلمان احساس خطر می‌کرد به روسیه نزدیک‌تر شد و دوطرف تصمیم گرفتند به‌جای دعوا بر سر ایران، مُلک قاجار را به‌طور مساوی بین یکدیگر تقسیم کنند، سهمی هم برای شاهزاده‌های قاجار در نظر بگیرند. درنتیجه این، قرارداد سن پترزبورگ در ۸شهریور۱۲۸۶شمسی (۳۱ آگوست۱۹۰۷میلادی) منعقد شد. این قرارداد در اصل درباره ایران، افغانستان و تبت بود. این پیمان آخرین قدم در راه ایجاد تفاهم مثلث بود و با حل مشکلات بین بریتانیا و روسیه، این دو کشور همراه با فرانسه در برابر اتحاد مثلث، متحد می‌شدند. براساس این قرارداد: ایران میان روس‌ها و بریتانیایی‌ها تقسیم شد. منطقه میانی باید به عنوان منطقه بی‌طرف کار می‌کرد. شمال حوزه نفوذ روس‌ها بود و جنوب هم حوزه نفوذ انگلیسی‌ها. افغانستان به عنوان منطقه نفوذ بریتانیا به رسمیت شناخته می‌شد. نیروهای بریتانیا هم از تبت خارج می‌شدند و حاکمیت چین در این منطقه قطعی اعلام می‌شد. به این شکل روسیه و انگلیس می‌توانستند فارغ از حوزه‌های کوچکی مثل ایران و تبت و افغانستان همه تمرکزشان را روی آلمان قرار دهند.

از قضا آنچه دربار دو امپراتوری پیش‌بینی کرده بودند رخ داد و دو کشور در ۱۹۱۴ ناگزیر از ورود به جنگ علیه آلمان شدند. دولت ایران در این جنگ اعلام بی‌طرفی کرد اما ابرقدرت‌ها راضی نشدند. اتصال ایران به آب‌های آزاد و موقعیت ایران در همسایگی عثمانی بهترین فرصت بود برای اینکه روسیه و انگلیس بتوانند امپراتوری ترک‌ها را به‌محاصره کامل در آورند. ارتش روسیه تزاری از شمال وارد ایران شد و تا دروازه‌های تهران پیشروی کرد، اما از منقرض کردن سلسله قاجار منصرف شد. در جنوب هم باوجود مقاومت مردم انگلیسی‌ها وارد ایران شدند و کشور را اشغال کردند. دولت ملی به‌عثمانی فرار کرد و دولت در تبعید را شکل داد. بریتانیا و روسیه هم در قراردادی موسوم به۱۹۱۵ ضمن تأکید بر قرارداد۱۹۰۷، منطقه بی‌طرف را هم بین خود تقسیم کردند.

افول تزارها، یکه‌تازی انگلیس

تا اینجای کار از بخت خوش یا بد ایران، هنوز دو ابرقدرت در منطقه بود و همین موجب شد که ایران به‌شکل رسمی مستعمره هیچ‌کدام نشود. چراکه دو امپراتوری نسبت به رعایت حقوق یکدیگر متعهد شده بودند. اما در همیشه روی یک پاشنه نمی‌چرخد. در اکتبر۱۹۱۷ یعنی چند ماه مانده به پایان جنگ جهانی، خاندان رومانوف پس از ۳۰۰سال حکمرانی بر روسیه سقوط کرد. کمونیست‌ها به قدرت رسیدند و در همان اولین روزها به همه جهان گفتند که بنا ندارند شبیه تزارها باشند. تخریب انبوه به‌جا مانده از جنگ می‌توانست تا سال‌ها حواس کمونیست‌ها را به‌خود پرت کند و این بهترین فرصت بود برای تمام کردن کار ایران از سوی انگلیس. دربار انگلیس که می‌دید رقیب جدی در آسیا ندارد تصمیم گرفت با امضای قرارداد ۱۹۱۹ شاهرگ‌های اصلی اقتصاد ایران را به تصرف خود درآورد. به این شکل طبق یک پیمان رسمی انگلیس همه‌کار اقتصاد کشور می‌شد. این قرارداد در ۱۱ذی‌القعده ۱۳۳۷ه.ق (۹ آگوست ۱۹۱۹) بین وثوق‌الدوله نخست وزیر وقت و دولت بریتانیا منعقد شد. در سال۱۹۱۹ دولت ایران هیئتی حامل خواسته‌های ایران (از جمله لغو قرارداد ۱۹۰۷، الغای کاپیتولاسیون و امتیازات خارجی به طور کلی، و غیره) را به کنفرانس صلح پاریس اعزام کرد، ولی انگلستان مشکلاتی در راه پذیرفته شدن نمایندگان ایران به کنفرانس صلح فراهم کرد، که به موجب آن کلیه تشکیلات نظامی و مالی ایران تحت نظارت انگلستان قرار می‌گرفت. پس از امضای این قرارداد بین وثوق الدوله و سر پرسی کاکس وزیرمختار انگلیس که خبر آن محرمانه نگاه‌داشته شده بود، انگلستان منتظر تصویب قرارداد از طرف مجلس ایران نشده، یک هیئت نظامی به ریاست ژنرال دیکسون و یک هیئت مالی به سرپرستی آرمیتاژ اسمیت برای تشکیل سازمان جدید ارتش و اداره امور مالیه اعزام کرد. همچنین مبلغ ۲میلیون لیره به‌عنوان قرض با بهره ۷ درصدی برای اجرای برنامه‌های خود در اختیار دولت ایران گذاشت که این قرارداد ایران را عملاً به صورت تحت الحمایه انگلستان در می‌آورد. حسین مکی در جلد اول کتاب «تاریخ بیست ساله ایران» این قرارداد را به «مضراب محکمی» تشبیه می‌کند که بر «رشته‌های ساز ملت زده شد و از همه طبقات نغمه مخالفت سخت برخاست». وثوق الدوله مخالفان را حبس، جراید را توقیف و احمد شاه قاجار را به اروپا روانه کرده و به اجرای مواد قرارداد پرداخت. اما پیکر نیمه‌جان ایرانیان که بی‌عملی پادشاهان قاجار را دیده بودند دیگر تحمل نکردند و خود وارد میدان مبارزه با استعمار پیر شدند تا آنجا که قرارداد به‌حالت تعطیل درآمد. اما انگلیس این وضعیت را دوست نداشت و ایران شکاری بزرگ‌تر از آن بود که بشود رهایش کرد. اینچنین شد که استعمار پیر نقشه خود را عوض کرد و تصمیم گرفت، به جای تکیه بر حاکمیت پوسیده قاجار، با کودتایی حساب شده زمینه را برای روی کار آمدن دیکتاتوری قدرتمند فراهم کند. رضاخان کشف شد و سرانجام در سوم اسفند ۱۲۹۹ش با تصرف تهران، همه‌کاره ایران شد. او که توسط انگلیسی‌ها به‌قدرت رسیده بود، در یکی از اولین اقداماتش، قرارداد ۱۹۱۹ را در ۱۳اسفند ۱۲۹۹ یعنی ۱۰ روز پس از کودتا لغو کرد. انگلیس حالا مهره اصلی را عوض کرده بود و دیگر نیازی به پیشبرد امورش از طریق دولتی نیم‌بند ذیل حاکمیت پوسیده قاجار نداشت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.