سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) پیش‌بینی کرده ۱۰ کشور تا سال ۲۰۵۰ با بحران جدی آب مواجه می شوند که نام ایران هم در این فهرست به چشم می‌خورد.

الگوی کشت را دقیق کنیم

وجود هشدارهایی از این دست، به خطر افتادن امنیت غذایی جهان با توجه به جنگ اوکراین و روسیه، کاهش جهانی تولیدات کشاورزی و افزایش قیمت این محصولات، وابستگی بالای ایران به واردات محصولات استراتژیکی همچون گندم ( ۷ میلیون تن در سال ۲۰۲۱ با رشد بیش از ۱۸ درصدی نسبت به سال قبل) به دلیل کاهش ۲۰ درصدی تولید و بارندگی و... ضرورت بازنگری جدی در شیوه مدیریت منابع آبی و تامین نیاز کشور به محصولات استراتژیک را افزایش داده است.

در بحبوحه تنش آبی در حالی که کشور سالانه به ۱۲ میلیون تن گندم نیاز دارد، کاشت محصولات آب بری مانند هندوانه نه تنها کاهش نیافته بلکه با اقبال بیشتری همراه شده است و خبر صادرات ۲۰۸ میلیون دلاری این محصول در سال گذشته و راهی شدن ۱۰۰ کامیون از این محصول به ترکیه در هر روز مطابق آمار گمرک، به گوش می رسد.

وجود چنین آماری بدان معنی است که در شرایط ویژه آبی کشور و با اینکه گندم، اصلی ترین محصول وارداتی حوزه کشاورزی ایران است، هندوانه به مهم ترین محصول صادراتی کشاورزی کشور تبدیل شده؛ محصولی که بر اساس برخی تحلیلها به ازای تولید هر کیلو به طور متوسط ۳۵۰ لیتر آب بری دارد.

نبود استراتژی مناسب برای بهره گیری پربازده از منابع آبی کشور و تولید، صادرات و واردات اولویت بندی شده محصولات کشاورزی در اوج تنش آبی انگیزه ما برای گفتگویی تفصیلی با پدرام جدی کارشناس امنیت غذایی و محیط زیست و عضو هیات مدیره موسسه مطالعات و توسعه محیط زیست، آب و کشاورزی شد که مشروح آن پیش روی شماست.


 برخی کارشناسان به گزاره «بحران آب» در کشور قائل هستند و برخی به « بحران مدیریت  آب». شما به کدام گزاره قائل هستید؟ 
 برای شروع بحث باید در نظر داشته باشیم که پایه اقتصاد ما کشاورزی است و حدود ۳۰ درصد از جمعیت کشور (به طور مستقیم و غیرمستقیم) درگیر بخش کشاورزی هستند. در عین حال با محدودیت‌های بسیار جدی در حوزه خاک حاصل‌خیز و آب کافی برای تولید محصولات کشاورزی مواجهیم. به این واقعیت‌ها باید پایین بودن راندمان کشاورزی در کشور را هم اضافه کنیم. در بررسی ۸۵ محصول زراعی و باغی کشور مشخص شده راندمان این محصولات ۴۵ درصد است که این عدد به ویژه برای کشوری با محدودیت منابع آبی، بسیار ناچیز است. در ایران سالانه حدود ۱۳۰ میلیون تن انواع محصولات کشاورزی تولید می‌شود که ۳۰ درصد آن با هدررفت و تلفات مواجه می شود؛ آبی که از چاه و زیر زمین بیرون کشیده، برایش لوله کشی کرده و با آن محصول تولید کرده‌ایم اما در چرخه‌های مختلف تولید غذا یعنی کاشت، داشت، برداشت، فراوری و عرضه، ۳۰ درصدش را از دست می دهیم! مبتنی بر این توضیحات، بنده به گزاره وجود بحران در مدیریت آب قائل هستم نه به وجود بحران در منابع آبی.

 در شرایط فعلی برخی با این استدلال که مثلا محصولی مانند هندوانه ارزآوری بالا برای کشور دارد، از کاشت محصولات آب بر دفاع می کنند. از سویی این انتقاد مطرح است که صادرات این محصولات، عملا به صادرات میلیاردها متر مکعب آب مجازی از کشور می انجامد. بر این اساس آیا اصولا اراده ای برای مدیریت منابع آبی کشور و جایگزینی کشت چنین محصولاتی با محصولی استراتژیک مانند گندم، وجود دارد؟

ما در کشور سه گروه کالایی داریم. برخی استراتژیک هستند مانند گندم، برنج، جو، شکر و روغن و گوشت که اگر در این بخش با کمبود مواجه شویم، امنیت روانی و زیستی جامعه به هم می خورد. گروه دوم کالاهای اساسی هستند یعنی استفاده روزمره دارند و بسیاری از غذاها به این کالاها وابسته هستند. مثلا سیب زمینی، پیاز، گوجه، چای و... گروه سوم از نظر فرهنگی و سرزمینی، هویّت ما محسوب می شوند. مثل زرشک، زعفران، پسته، مرکبات و خرما و نمی توانیم بگوییم این محصولات را با هدف مدیریت منابع آب، تولید نمی کنیم. چون دانش تعداد زیادی از کشاورزان و مردم جوامع محلی ما با تولید همین ها متناسب است و نمی توان به یک باره محصولی دیگر را جایگزین چنین محصولاتی کرد و اصولا پذیرش این مساله برای کشاورزان سخت است. این امر البته منطقی به نظر می رسد چون تولید این محصولات بخشی از هویت کشور است و اتفاقا ارزآوری بالایی هم دارد. حکایت کاشت برخی محصولات آب بر مانند هندوانه و ملون که در سالهای اخیر توسعه پیدا کرده اما فرق دارد. با توجه به وارد شدن ارقام اصلاح شده به کشور، این محصولات بهره وری بالایی دارند و ایام مختلفی از سال و زودتر از موعد محصول می دهند.  این ویژگیها باعث توسعه کاشت چنین محصولاتی شده است. در سالهای اخیر مثلا در چابهار تولید هندوانه توسعه پیدا کرده و بخش زیادی از هندوانه موجود در بازار به ویژه در ایام عید امسال که با عرضه زیاد و قیمت معقول توام بود، از جنوب سیستان می آید حال آنکه ۵ سال پیش این میزان از تولید را نمی دیدیم. به نظر من کلّیت حاکمیت یعنی آن سیاست گذار و کسی که در وزارت جهاد کشاورزی امور را راهبری می کند، بنا دارد بیشتر کالاهای استراتژیک و اساسی تولید شود و تولید این محصولات در اولویت باشد. اما آیا این امر امکان پذیر است؟ پاسخ من به این سوال منفی است. چون واقعیت این است که نمی توان به صاحب زمین گفت گندم بکار و مثلا هندوانه نکار. البته می توانیم برخی محدودیتها و مشوقها وضع کنیم. مثلا اعلام کنیم ما گندم را به قیمت خوب و به صورت نقد و تضمینی می خریم اما اگر هندوانه بکارید به شما آب نمی دهیم! بسیاری از روستاییان چاه دارند و از آب سد استفاده نمی کنند. اگر به آنها آب ندهیم تنش زا می شود. مثلا امروز خوزستان با تنش آبی و خشکسالی مواجه شده و گفته می شود دو سوم سد کرخه خالی است. در این استان امروز شلتوک کاشته اند اگر به آنها آب داده نشود، مشکلات امنیتی ایجاد می شود همان طور که سال گذشته شاهد بودیم. پس ظاهرا حق با کشاورز است و در رسانه ها هم روی این حق مانور داده می شود اما این را اعلام نمی کنند که در فصل پاییز از طریق دهیاری ها و ادارات جهاد کشاورزی گفته شده بود به دلیل تنش آبی، این محصول را نکارید. نکته مهم این است که چنین شرایطی معیشت کشاورز به کاشت شلتوک وابسته است. پس بدون شک دولت باید حتما جایگزینی داشته باشد اما  این جایگزینی به برنامه ریزی و سرمایه گذاری دارد و به یک باره نمی شود در زمینی که مناسب شلتوک است مثلا گلابی کاشت! ممکن است در این زمین بشود کنجد کاشت اما آیا کشاورز ما کاشت کنجد را بلد است؟! آیا تجهیزات لازم در حلقه های کاشت، داشت، برداشت و فراوری وجود دارد؟ وقتی در شمال کشور برنج کاشت می شود، تمام چرخه در این منطقه وجود دارد. پس این طور نیست که صرفا با بخشنامه به کشاورز خوزستانی بگوییم شلتوک نکار! یقینا اراده برای اولویت بخشیدن به کاشت محصولات استراتژیک وجود دارد اما این اراده عملیاتی نمی شود چون در این زمینه آنچنان هوشمندانه فکر نشده تا مزیت کاشت محصولات غیر اساسی و غیر استراتژیک کاهش یابد چون چه بپذریریم چه نپذیریم محصولاتی مانند هندوانه ارزآور است و برای فروش هم با مشکل جدی مواجه  نیست.

چرا این ارزآوری در برابر اتلاف منابع آبی کشور در اوج خشکسالی، برای برخی قابل دفاع است؟ 
 مشکل اصلی این است که در کشور ما آب ارزان و تقریباً بی ارزش است. یعنی هر چند کشور در حال از دست دادن منابع آبی است اما این آب برای کشاورز هزینه بالایی در بر ندارد. آب شربی هم که مردم کمتر از ۵۰۰ تومان در هر لیتر بابتش هزینه می پردازند، تقریباً ارزان است؛ چون این آب برای دولت حدود۲هزارو۵۰۰ تومان تمام می شود. در این شرایط کاشت محصولات آب بر برای کشاورز جذاب است؛ چون آب مفت در اختیار دارد و طبعاً صادرات هم جذاب می شود.

در این صورت، آیا اصلاح الگوی کشت و مدیریت درست منابع آبی آن هم در بدترین مقطع زمانی به حاشیه نمی رود؟

در این زمینه می شود چند اقدام انجام داد. اول اینکه باید دید کشور ما چه قابلیتهایی دارد و اصطلاحا آمایش سرزمین انجام داد که این طرح در بسیاری از استانها انجام شده اما باید تکمیل شود. آمایش سرزمین به ما می گوید در فعلا منطقه که گندم کاشته می شود مثلا قابلیت کاشت کنجد، جو و سویا هم وجود  دارد. یا مثلا وقتی در فلان منطقه برنج کشت می شود می توان کلزا هم کاشت. پس از اجرای آمایش سرزمین در تمام پهنه ها می توانیم تصویری واحد از کل کشور داشته باشیم. بعد از این باید الگوی کشت تعریف کنیم که این الگوی کشت چند الزام دارد از جمله اینکه نمی توانیم شرایط فعلی را کامل تغییر بدهیم بلکه باید با در نظر گرفتن شرایط کشور، نقاطی که در آن محدودیتهای آبی داریم یا ریزگردها در تولید محصول مشکلاتی ایجاد کرده یا در مناطقی که محصولات غیراستراتژیک اساسی فاقد هویت ملّی مانند هندوانه، ملون، خربزه و... کاشت می شود به مردم بگوییم فلان محصول را بکارید ولی باید الزاماتی مانند آموزش و تجهیزات مکانیزاسیون کشاورزی مثلا تراکتور یارانه ای به کشاورز داده شود و دولت هم محصول را به طور تضمینی بخرد.

با توجه به اینکه خرید تضمینی گندم در سال زراعی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ نسبت به سال قبل تقریبا نصف شده و به ۵/۴ میلیون تن کاهش یافته، آیا نرخ اصلاح شده خرید تضمینی در سال جاری را برای کشاورز جذّاب می دانید تا نیاز کشور به واردات گندم با وجود ناامنی های زیاد جهانی در حوزه غذا کمتر شود؟

 اصلاحاتی که در قیمت خرید تضمینی گندم انجام شد خوب بود و قیمت ۱۱۵۰۰ تومان نرخ قابل دفاعی است و حداقل در سال جاری می تواند نظر کشاورز را تامین کند. اما باید توجه داشت در اینجا وزارت جهاد کشاورزی هم مقصر است. میانگین تولید دیم گندم در کشور ما روی یک تا یک و نیم تن در هر هکتار است. این رقم در گندم آبی به ۴ تن در هکتار هم نمی رسد اما در همین کشور و در کرج ۷ تا۸ تن را از هر هکتار هم برداشت کرده ایم. در حال حاضر میانگین تولید گندم آبی در دنیا ۸ تن در هر هکتار و دیم ۴ تن در هر هکتار است. پس فاصله ما با دنیا بسیار زیاد است که اینجا هم ضعف دانش وجود دارد، هم ضعف مکانیزاسیون، هم بذر نامناسب، هم عدم مدیریت درست مزرعه. لذا کشاورز ما هم نمی تواند با فرمان قبلی پیش برود و باید ثروت و سودش را از محل تولید بالا ببرد. واقعیت این است که به ویژه در دهه فعلی، نظم جهان در حال تغییر است و کشورهای تولید کننده غلات به نوعی نزاع رسیده اند و بسیاری از کشورها به نوعی نگران هستند. البته تولید در جهان کاهش آنچنانی نداشته و حتی در جاهایی افزایش هم داشته اما بسیاری از کشورها احتیاط می کنند. مثلا چین، اندونزی، اوکراین، روسیه و هند صادرات محصولات اساسی را محدود یا ممنوع کرده اند که این مساله آلارمی برای مسوولان ماست لذا دولت در ماههای اخیر خرید و ذخیره سازی گندم برای یکی دو سال آینده را در اولویت قرار داد و قیمت خرید تضمینی را هم بالا برد تا نظر کشاورز را تامین کند. گندم هایی که اخیرا وارد شده چند ماه قبل و با ارز ارزان تر ثبت سفارش شده است و امروز قیمت هر تن گندم به ۴۳۰ تا ۴۵۰ دلار افزایش یافته است پس هر تن گندم وارداتی برای ما بین ۱۳ تا ۱۴ میلیون تومان تمام می شود اما همین میزان خرید داخلی حدود ۱۱ و نیم میلیون تومان برای دولت هزینه دارد. بر همین اساس در شرایط فعلی راه حل دیگری نداریم جز اینکه خودمان محصولات استراتژیک از جمله گندم را تولید کنیم چون بعید است تا ماه های آینده به ما  این محصولات را بفروشند. قطعا کشاورز در این مسیر به دولت کمک می کند اما باید به کشاورز هویت و ارزش بیشتری بدهیم. امروز متاسفانه روستاییان ما تقریبا مهجور هستند و صرفا در حد یک تولید کننده و به طور حداقلی به آنها نگاه می شود در حالی که باید مجددا به روستاها هویت بخشید چون کشاورزان می توانند با همین محدودیت منابع آبی نیاز کشور را تولید و تامین کنند.



خبرنگار: فرزانه غلامی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.