«کتاب روضه» که با کوشش و پژوهش «محمد حقی» به نشر رسیده است، در واقع گزیدۀ مستند روضه الشهدای «ملاحسین واعظ کاشفی» متوفی 910.ق می‌باشد.

کتاب روضه برای پنجمین بار توسط انتشارات کتابستان منتشر شد

پژوهشگر کتاب روضه الشهدا را از ارزشمندترین آثاری می‌داند که در زمان خود توانست نقش مهمی را در احیای فرهنگ عاشورایی ایفا نماید.
ظاهراً سنت روضه خوانی ریشه در سبک و شیوه همین کتاب دارد که تاکنون ادامه یافته است. از آن زمان است که نه تنها در ایام محرم بلکه در طول سال های متمادی، نقل و روایت مصائب حسینی علاوه بر گزارشات تاریخی و روایات وارده با اتکا بر داده های روضه الشهدای ملاحسین واعظ کاشفی انجام می گیرد.

از طرفی در طول تاریخ نقدهای و تحلیلات  فراوانی بر این کتاب وارد شده است تا جایی که شهید مطهری اشارات زیادی به گزارشات غیر واقعی آن می نماید. «محمد حقی» با توجه به مطالب یاد شده توانست اقدام شایسته ای در بررسی مستندات و تنقیح اصل اثر انجام دهد و « کتاب روضه» را تقدیم خوانندگان و محبین خاندان عصمت طهارت(س) کند.

«کتاب روضه» با مناقب امام حسین(ع) شروع می شود و پس از آن سیر تاریخی کتاب با مرگ معاویه  و سلطنت یزید ادامه می یابد. حرکت به سمت مکه و نامه نگاری های کوفیان بخش های دیگرکتاب هستند که با ادبیاتی آرایه ای به نظر خوانندگان می رسد. کتاب پس از نقل دستگیری و شهادت هانی بن عروه و مسلم بن عقیل و رسیدن کاروان حسینی به کربلا، شرح مفصلی از وقایع ده روزۀ محرم می دهد و شرح و تمرکز بی نظیری بر لحظه های نبرد و شهادت یاران امام حسین در کتاب به نمایش می گذارد:

« حسین(ع) عنان مرکب از میدان برتافته، به صف لشکر خود باز آمده  دل بر محاربه نهاد و این واقعه در روز جمعه بود، دهم محرم، سال  بر شصت ویک از هجرت سید عالم(ص) و لشکر مخالف به قولی  هفده هزار و به روایتی  سی هزار بودند. و اصحّ روایت آن است که بیست و دو هزار سوار و پیاده از شام و کوفه در آن معرکه حاضر آمدند و ملازمان حضرت حسین به قولی هشتاد و دو نفر و به روایت اشهر  هفتاد و دو تن  بوده اند...»

پژوهشگر سعی کرده است در این اثر گام های زیر را بردارد:
 • کوتاه کردن متن در جهت فرم دهی به وقایع در یک صفحه
 • توضیح کلمات مشکل در پاورقی
 • مستند سازی کتاب با حذف نقل های ضعیف و احیاناً جعلی

کتاب روضه با 296صفحه و با قیمت 165هزار تومان منتشر شده است.

بریده‌ای از متن کتاب:

چون به منزل صفّاح رسید، فرزدق شاعر را دید که از جانب عراق می‌آمد.
چون فرزدق را دیده بر جمال جهان آرای حسین افتاد؛ فی الحال از مرکب پیاده شده و دوید و رکاب حسین ببوسید. حسین گفت:
که ای فرزدق، از کوفه می‌آیی؟
گفت: آری یابن رسول الله.
گفت: مردم کوفه را چون گذاشتی؟ جواب داد که دل‌های ایشان با توست که راه حق تو داری،امّا شمشیرهای ایشان با بنی امیه است که مال دنیا ایشان دارند
حسین فرمود که راست می‌گویی.
پس فرزدق وداع کرده به جانب حرم رفت.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.