تاریخ روایتگر چرایی‌ها است،‌ روایتگر انتخاب در بزنگاه شک و تردید، آنجایی که روز عاشورا لشکر کفر با جمعیت زیاد درصدد قتل بهترین ذریه رسول خدا (ص) است و چشمان حری که نظاره‌گر است و با خود کلنجار می‌رود که کجای تاریخ ایستاده است!

یک ادب و یک عذرخواهی رساند «حر» را به آنچه که باید می‌رسید

طبق سنت قدیمی، شب چهارم محرم متعلق به شهیدی از دشت نینوا است که نامش همچنان در صدر یاران سردار عشق و شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) می‌درخشد، سخن از سردار سپاه دشمن است که در بزنگاه «شک» و «انتخاب» راه درست را برگزید و چونان شد که امام حسین (ع) در آخرین لحظات عمر دنیایی‌اش با بهترین لقب‌ها او را بدرقه دیار باقی کرد.

یک ادب و یک عذرخواهی رساند «حر» را به آنچه که باید می‌رسید
وقتی «حر» در سپاه دشمن بود

نامش «حر بن یزید ریاحی» است، همان کسی که از بزرگان قبیله بنی‌تمیم است و اسم و رسمی دارد. از دوم تا دهم محرم تنها هشت روز فاصله است تا «حر» فاصله دوزخ تا بهشت را طی کند و از انتهای چاه شقاوت و بدبختی به نهایت قله سعادت و خوشبختی برسد. سرنوشت «حر» برای ما درسی است از آزادی انسان در انتخاب راه صحیح زندگی. هر چند «حر» سردار مورد اعتماد امویان است و او کسی بود که راه را بر امام حسین (ع) و یارانش می‌بندد و طبق دستور کاروان امام حسین (ع) را در سرزمینی بی‌آب سکنی می‌دهد و بالاترین گناه‌ را مرتکب می‌دهد، اما چه می‌شود «حر» تنها در هشت روز و یا تنها در چند ساعت از لبه تیغ پرتگاه جهنم به دشت امن بهشت می‌رسد؟

تاریخ روایتگر این چرایی‌ها است،‌ راویتگر انتخاب در بزنگاه شک و تردید، آنجایی که روز عاشورا لشکر کفر با جمعیت زیاد درصدد قتل بهترین ذریه رسول خدا (ص) است و چشمان حری که نظاره‌گر است و با خود کلنجار می‌رود که کجای تاریخ ایستاده است. بالاخره به زبان می‌آید و می‌گوید: به خدا سوگند، من خودم را میان بهشت و جهنم مخیر می‌بینم و به خدا سوگند، بهشت را با هیچ چیزی عوض نمی‌کنم، هر چند، تکه تکه و سوزانده شوم!

یک ادب و یک عذرخواهی رساند «حر» را به آنچه که باید می‌رسید
«حر» در بزنگاه شک و تردید

بزنگاه اول؛ یک ادب

بزنگاه اول در روز دوم محرم اتفاق می‌افتد،‌ آنجایی که «حر» جایگاه ادب به ساحت حضرت فاطمه زهرا (س) را رعایت می‌کند و با احترام و عزت از مادر امام حسین (ع) نام می‌برد، در جایی که در نخستین گفت‌وگویش با امام حسین (ع) می‌گوید: «ما مأموریت داریم به محض روبرو شدن با شما، شما را به نزد عبیدالله بن زیاد ببریم». امام حسین(ع) می‌فرماید: «مرگ به تو از این کار، به تو نزدیک‌تر است».امام حسین (ع)  قصد بازگشت دارد،‌ اما «حر» و همراهانش مانع می‌شوند. در این هنگام امام حسین (ع) به حر با لحنی سرزنشی می‌فرماید: «مادرت به عزایت بنشیند! چه می‌خواهی؟» حر پاسخ می‌دهد: «اگر جز شما هر یک از اعراب در این حال با من چنین سخنی می گفت پاسخش را می‌دادم! اما به خدا قسم که نمی‌توانم نام مادر شما را جز به نیکی ببرم».

بزنگاه دوم؛ یک عذرخواهی

بزنگاه دوم است و حر باید خودش را رها کند، به بهانه آب دادن به اسبش از لشکر جدا می‌شود،‌ نهیبی بر اسبش می‌زند، راهی دیگر را در پیش می‌گیرد، چند قدمی به خیمه امام حسین (ع) نمانده است،‌ دستانش را روی سرش می‌گذارد و باز هم با خودش زمزمه می‌کند: خداوندا! به سوی تو، توبه کردم. توبه‌ام را بپذیر که دل دوستانت و فرزندان دختر پیامبرت را لرزاندم. روی رفتن پیش امام حسین (ع) را ندارد. اما باید برود و کار را تمام کند: فدایت شوم! من همانی هستم که مانع بازگشت تو شدم و تو را وادار کردم که در این سرزمین فرود بیایی. به خداوند سوگند گمان نمی‌کردم که این گروه تو را به این حالی که می‌بینم، برسانند. من به درگاه خدا توبه می‌کنم. آیا راه توبه‌ای برای من هست؟

یک ادب و یک عذرخواهی رساند «حر» را به آنچه که باید می‌رسید
«حر» در کجای تاریخ ایستاده است؟

لحظات پر از استرس و اضطراب برای حر سپری می‌شود، اما صدای گرم و سراسر پر مهر و محبت امام حسین (ع) او را آرام می‌کند و از فرزند فاطمه (س) می‌شنود که آری! خداوند توبه تو را می‌پذیرد. فرود بیا ! «حر» می‌گوید: «من سواره باشم، برایت بهتر از این است که پیاده باشم و سرانجام کارم به فرود آمدن (شهادت) منجر می‌شود. از آنجا که من، نخستین کسی بودم که در برابر تو در آمدم، پس اجازه بده که نخستین کُشته در برابر تو باشم، شاید از کسانی باشم که در فردای قیامت، از مصافحه‌کنندگان با جدت محمد (ص) باشم». در اینجا است که اعتقاد قلبی حر خودش را نمایان می‌کند که اعتقاد به معاد اساس رستگاری است و این دنیای فانی بالاخره روی به اتمام می‌رسد، مهم این است که سربلند آن را رها کرد.

«حر» بعد رهسپار میدان کارزار و رزم می‌شود، رجز می‌خواند و می‌گوید آنچه را که باید بگوید، اما مگر لقمه‌های حرام می‌گذارد که شنونده این سخنان، عمق سخنان حر را درک کنند:‌ «ای مردم کوفه! مادرتان به عزایتان بنشیند و گریان شود ! او را دعوت کردید و چون آمد، تسلیمش کردید. ادعای جان دادن در راهش را کردید و سپس، بر او تاخته‌اید تا او را بکُشید. او را باز داشته‌اید و از همه سو، محاصره‌اش کرده‌اید و از روی آوردن به این همه سرزمین‌های پهناور خدا برای در امان ماندن خود و خانواده‌اش، باز داشته‌اید ... چه بد رفتاری با فرزندان محمد (ص) داشتید! خداوند، شما را روز تشنگی (قیامت) سیراب نکند، اگر هم اکنون، توبه نکنید و از آنچه اکنون می‌کنید، دست نکشید».

یک ادب و یک عذرخواهی رساند «حر» را به آنچه که باید می‌رسید
«فرهاد قائمیان» در نقش «حر» در فیلم رستاخیز؛ او این سکانس را با زبان روزه در دمای ۵۰ درجه بازی کرده است

غبطه به «حری» که دل امام حسین (ع) را برد

خب! وقتی «حر» پای در رکاب مولایش می‌گذارد و با تیر خلاص بر شک و تردید همای سعادت را پیدا می‌کند، اینچنین در آخرین لحظات مورد عنایت امام حسین (ع) قرار می‌گیرد که حضرت (ع) درباره‌اش می‌فرماید: «اَنْتَ الحُرّ کما سَمّتْک اُمُّک، وَ اَنْتَ الحُرّ فِی الدنیا وَ اَنْتَ الحُرّ فِی الاخِرَةِ»، تو «حُر» (آزاده) هستی، همان گونه که مادرت تو را نامیده است؛ آزاده در دنیا و آخرت، آنگاه امام دست بر چهره‌اش می‌کشد و با دستمالی سر خونی حر را می‌بندد.

بعد از شهادت «حر» هنگامی که افراد قبیله بنی اسد برای دفن پیکر مطهر شهدا می‌آیند، طبق یک نقل تاریخی گروهی از قبیله حر پیکر مطهرش را در یک منطقه‌ای قدیمی به نام «نواویس» به خاک می‌سپرند که این مکان امروز به نام منطقه کاملیه معروف است که در نزدیکی کربلا است.

یک ادب و یک عذرخواهی رساند «حر» را به آنچه که باید می‌رسید
نمایی از مزار حر در کربلای معلی

سلام بر «حر» لحظه‌ای که به دنیا آمد و لحظه‌ای که در دستان امام حسین (ع) جانش را فدای ولایت کرد.

منبع: خبرگزاری فارس

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.