در مورد انسان‌های صالح، مرگ بزرگترین عامل سرور و شادمانی است و نقل و انتقال آنان از سرای گرفتاری و اندوه به سوی نعیم جاویدان است. ولی در مورد انسان‌های ناپاک هلاکت بزرگی است که دامن گیرشان می‌شود و نقل و انتقال آنان از جایگاه خرّم و شاداب به سوی آتش ابدی الهی است.

درگذشت دختر امام علیه السلام

مرحوم شیخ طوسی رحمه الله از محمد بن مسلم نقل کرده که شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: دختری از امام حسن(ع) وفات کرد. گروهی از اصحاب آن حضرت برای وی نامه‌ای مبتنی بر تعزیت و تسلیت نوشتند حضرت در جواب آنان نوشت:

اما بعد نامۀ شما که مرا در مرگ فلان دخترم تسلّی داده بودید به من رسید و من اجر و پاداش مصیبت او را از خدا می‌طلبم و تسلیم قضای الهی گردیده و بر بلای او صابرم.

به درستی که مصائب زمان دل مرا به درد آورده، رنج ها و پیش آمدهای دوران و مفارقت دوستانی که با آنان الفت داشتم و برادرانی که آنان را دوست خود می‌دانستم و ناظران از دیدنشان مسرور می‌شدند و دیده‌ها به آنان روشن بود مرا آزرده گردانیده. آری، مصائب و حوادث ایام آنان را به ناگاه گرفت و مرگ آنان را ربود و در میان سپاه مردگان، جا گرفتند.

اکنون آنان با یکدیگر مجاورند بی آن که آشنایی در میانشان باشد و بدون این که یکدیگر را ملاقات نمایند و یا از یکدیگر بهره مند گردند و به زیارت هم روند با آن که خانه های ایشان بسیار به هم نزدیک است.

خانه های ابدان آنان از اهلش دور افتاده و از صاحبانش خالی گردیده است. دوستان و یاران از آنان دوری کرده‌اند. پس من خانه ای همانند خانه آنان ندیدم و قرارگاهی بسان قرارگاه آنان مشاهده ننمودم. در خانه هایی وحشتناک ساکن گردیده و در منزل‌هایی پست جا گرفته اند و از خانه های مألوف و مورد انس خود دوری گزیده اند. از منزل‌ها و دوستان بدون این که دشمنی در کار باشد - جدایی کردند و دوستان آنها را برای پوسیدن و کهنه شدن در گودال‌ها افکندند.

این دختر من کنیزی مملوک برای خدا بود و به راهی مسلوک رهسپار شد که پیشینیان به آن راه رفته‌اند و آیندگان به زودی به آن راه خواهند رفت. والسلام (امالی شیخ طوسی، ج۱،ص۲۵۰)

این نامه مبارک، مشحون از مطالب ارزنده و معارف عالیه است. امام مجتبی علیه السلام در این نامه که در پاسخ نامه تسلیت دوستان در سوگ دختر آن حضرت مرقوم داشته از ثواب الهی در جهان آخرت سخن می‌گوید و از قضا و مقدرات الهی و تسلیم در برابر آن دم می‌زنند. یاد دوستان و صالحانی می کنند که الفت با آنان داشته و مایه چشم روشنی بودند ولی مرگ آنان را از وی گرفت و پیش آمدهای روزگار آنان را از حضرتش جدا نمود.

آن گاه از احوال مردگان در عالم قبر و برزخ بدین بیان سخن می‌گویند که آنان در عین نزدیکی مکان و مجاورت قبرها آشنایی با هم ندارند و به ملاقات یکدیگر نمی‌روند و از همدیگر حال‌پرسی نمی‌کنند و وحشت و هراس خانه آنان را بدینگونه ترسیم می‌کنند که من خانه ای این چنین ندیدم و کاشانه ای بدینسان مخوف و هول انگیز مشاهده نکردم و از آن سو مردمی که از مرکز الفت خود دست کشیده و به چنین منازل وحشت انگیزی روی آورده و در آن جای داده شده اند.

و در پایان نامه همچون آغاز آن یاد از دختر خود کرده و او را به عنوان کنیزی مملوک و مسخر فرمان خدا و رفته به راهی که بسیاری از آن راه رفته اند یاد می‌کند و اعلام می‌دارد که این راهی است که پیشینیان بدان راه رفتند و طولی نمی‌کشد که دیگران نیز از آن راه خواهند رفت.

مرگ از دیدگاه امام مجتبی علیه السلام

شیخ صدوق ره نقل فرموده که از حضرت حسن بن علی علیهماالسلام پرسش شد:

مرگ چیست که برای مردم ناشناخته می‌باشد؟

حضرت فرمود: اعظم سرورٍ یَردُ علی المؤمنین إذا نُقلوا عن دار المنکدِ إلی نعیمِ الأبد، وأعظمُ ثبورٍ یَردُ علی الکافرین إذا نُقلوا عن جنّتهم الی نارٍ لا تبید ولا تنفد!

مرگ بزرگترین سرور است که بر مؤمنین به هنگامی که از سر منزل کم خیر و خوشی به سوی نعمت های ابدی وارد می شود و بزرگترین هلاکت است که بر کافرین به هنگام انتقال از باغ و بستانشان به سوی آتشی که نابودی ندارد و تمام شدنی نیست وارد خواهد گردید.(شیخ صدوق، معانی الاخبار، ۲۸۸ و نیز کتاب اعتقادات)

در منطق مقدس حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام نمی‌توان مرگ را در همه جا به یک نحو معنی کرد و یک برداشت از آن نمود؛ بلکه مرگِ افراد، به مناسبت حالاتشان بر دو گونه است: مرگ خوبان یک حقیقت است و مرگ بدان، انسان‌های ناصالح و بی ایمان، حقیقت دیگری است. در مورد انسان‌های صالح، مرگ بزرگترین عامل سرور و شادمانی است و نقل و انتقال آنان از سرای گرفتاری و اندوه به سوی نعیم جاویدان است. ولی در مورد انسان‌های ناپاک هلاکت بزرگی است که دامن گیرشان می‌شود و نقل و انتقال آنان از جایگاه خرّم و شاداب به سوی آتش ابدی الهی است.

* رمز بیزاری از مرگ از نظر امام مجتبی علیه السلام

چنان که می‌دانیم افراد زیادی از مرگ در ترس و هراسند و چه بسا که خود ما نیز همین حالت را در خویش احساس می‌کنیم. یکی از مسائلی که از دیر زمان مورد بحث و بررسی و گفتگو بوده رمز هراس از مرگ است.

 این سؤال از سبط اکبر پیامبر، حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام شده و آن حضرت پاسخ فرموده‌اند.

از جمله، مردی به امام حسن علیه‌السلام عرض کرد: چرا ما از مرگ کراهت داریم و آن را خوش نمی داریم؟

امام حسن علیه السلام فرمود:

إنکم أخربتُم آخرتکم، وعمّرتُم دنیاکم وأنتم تکرهون النقلة من العمران إلی الخراب !

این بدان جهت است که شما آخرت خود را ویران نموده و دنیای خویش را آباد ساختید. از این رو ناراحت می‌شوید که از مرکز عمران و آبادی به سر منزل ویرانی نقل  انتقال پیدا کنید.(شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص ۱۱۰)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.