نگاه کردن به وقایع برجسته‌ای که در ۱۳ آبان درطول تاریخ این سرزمین اتفاق افتاده، همچون نگاه کردن به قاب‌های کوچک ثبت شده در یک حلقه نگاتیو عکاسی است که با اینکه هر کدام در سال‌های متفاوتی ثبت شده‌اند ولی گویا می‌خواهند قصه واحدی را روایت کنند؛ قصه زوال استکبار و رفع فتنه‌اش از کل عالم.

سه قاب از دومینوی زوال استکبار 
تصویری از راه‌پیمایی‌های گسترده مردم، در برابر سفارت سابق آمریکا، در حمایت از دانشجویان پیرو خط امام

قابِ اول؛ نیمه شبی در آبان ۱۳۴۳
اولین قاب در نیمه‌شب ۱۳ آبان ۱۳۴۳ بود که ثبت شد. مقدمات ثبت این قاب، از سه سال و هفت ماه و چهار روز قبل‌ترش کلید خورد. زمانی که رادیو ایران با قطع خبرهای خود، خبر درگذشت آیت الله العظمی حسین طباطبایی بروجردی را اعلام کرد. این فقدان برای محمدرضاپهلوی یک فرصت بسیار مناسب تلقی می‌شد تا طرح‌هایی را پیش ببرد که روحانیت، مخالف سرسخت و درجه یک آن به حساب می‌آمد. تلقی شاه این بود که با درگذشت این زعیم برجسته شیعیان، جریان مرجعیت ضعیف شده و حداقل حالا حالاها کسی در حد و اندازه‌های آیت الله بروجردی نخواهد توانست ظهور کند. این برآورد اما اشتباه از کار درآمد. پیش گرفتن طرح‌هایی چون برنامه اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی منجر به موضوع‌گیری‌های صریح و بی‌تعارف یکی از شاگردان آیت الله بروجردی به اسم روح الله موسوی خمینی شد.

ساعت‌ ۲ بعدازظهر ۱۳ آبان‌ رادیو ایران‌ اعلام‌ کرد: «طبق‌ اطلاع‌ موثق‌ و شواهد و دلایل‌ کافی‌ چون‌ رویه‌ آقای‌ خمینی‌
و تحریکات‌ مشارالیه‌ بر علیه‌ منافع‌ ملت‌ و امنیت‌ و استقلال‌ و تمامیت‌ ارضی‌ کشور تشخیص‌ داده‌ شد؛
لذا در تاریخ‌ ۱۳ آبان‌ ماه‌ ۱۳۴۳ از ایران‌ تبعید گردید»

مجتهدی که عامه مردم، هنوز اسمش برایشان ناآشنا می‌آمد ولی خیلی سریع شیفته مرام و مسلک انقلابی او شدند و این را در قیام ۱۵ خرداد ۴۲ علیه انقلاب سفید نشان دادند. این قیام و در پی آن دستگیری آیت الله خمینی سبب شد تا مردم بیش از پیش به او گرایش پیدا کنند و راه عزت یافتن مجددشان را در جاپای مردی جست و جو کنند که سخنرانی غرّای او در مخالفت با کاپیتولاسیون، نقطه آغاز زدودن حجاب استیلا و استکبار از ایران باشد. رشد روز افزون محبوبیت آیت الله خمینی بین مردم سبب شد تا در نهایت رژیم تصمیم بگیردایشان را کمتر از ده روز پس از آن سخنرانی، در نیمه شبِ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به ترکیه تبعید کند. وقایع پس از تبعید به خوبی نشان می‌دهد که باید آن را نقطه آغاز ظهور روحانیت انقلابی از طرفی و پی‌ریزی طرح ولایت فقیه در برابر ولایت طاغوت از سویی دیگر دانست.

قاب دوم؛ نیمروزی در آبان ۱۳۵۷
نوایی از رادیو در حال پخش است. برخلاف روزهای معمول، رادیو ایران برخی برنامه‌هایش را تعطیل کرده و به جایش قرآن پخش می‌کند. دلیل؟ همدردی بابت آتش گشودن و کشتار دانش‌آموزان و دانشجویانی بود که مقابل دانشگاه تهران تجمع کرده بودند. هنوز داغ کشتار رژیم در ۱۷ شهریور، سرد نشده بود که این ماجرا رقم خورد. امام در میانه شهریور و خونین، مهرماه پا به روستای نوفل لوشاتو گذاشته بود و آغاز سال تحصیلی را بهانه‌ای برای دعوت دانش‌آموزان و دانشجویان و طلاب به روشنگری درباره افق روشن انقلابِ اسلامی کرده بود.

دانش‌آموزان ـ ۱۳ آبان ۱۳۵۷

نتیجه تجمع‌ها مقابل دانشگاه تهران در نهایت فاجعه‌ای را رقم زد که شاه را مجبور کرد بر صفحه تلویزیون بیاید و این جملات را بگوید: « «متعهد می‌شوم که خطاهای گذشته و بی‌قانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشده، بلکه خطاها جبران شود ». نیمروزِ ۱۳ آبان ۵۷ داشت همچون نیمه شبِ ۱۳ آبانِ چهارده سال قبل ترش نوا و نوید پیروزی می‌داد. شاهِ مملکت که مهره آمریکایی‌ها بود به تقلا افتاده بود؛ خودِ آمریکایی‌ها هم.

قاب سوم؛ صبحِ ۱۳ آبان ۱۳۵۸
شاه جول و پلاسش را جمع کرده بود و از ایران فرار کرده بود. آمریکایی‌ها به رغم سفرهایشان در ماه‌های منتهی به ایران و بررسی طرح‌های مختلف از جمله «مشت آهنین» در نهایت نتوانستند مهره‌شان را در ایران حفظ کنند و همه چیز داشت به طرز فزاینده‌ای علیه‌ایده‌ها و برنامه‌هایشان پیش می‌رفت. امام به ایران آمده، دولت تعیین کرده و حتی مدل حکومت را به رای گذاشته بود. در همین احوالات، این خبر داشت مخابره می‌شد که چه بسا آمریکا، شاهِ بیمار را برای درمان بیماری‌اش بپذیرد. اظهارات و دخالت‌های آمریکایی‌ها در تمام طول مدت پیروزی به خودِ خود، انفعال دولت موقت در برابر این دخالت‌ها و انتشار خبر پذیرش شاه توسط آمریکایی‌ها، سبب شد تا این گزاره تقویت شود که نکند تجریه تلخ کودتای ۲۸ مرداد تکرار شود و شاه با هدایت آمریکایی‌ها مجدداً قدرت را در ایران به دست بگیرد. البته که بیراه هم نبود. که اگر بود تیرماه ۱۳۵۹ نمی‌خواستند برنامه کودتای نوژه را عملیاتی کنند.

سردر سفارت سابق آمریکا در تهران، در روزهای آغازین تسخیر

همه این‌ها سبب گرفتن تصمیمی برای انجام یک عمل پیش‌دستانه توسط دانشجویان شد. عملی که در قالب تسخیر سفارت آمریکا در تهران در واقع درصدد «حذف بستر اجرایی کودتای احتمالی» بود. اهمیت این کنش انقلابی زمانی نمایان‌تر می‌شود که بدانیم، آمریکا به عنوان قدرت هژمون بین‌المللی نتوانست در تمام مدت ۴۴۴ روز بازداشت جاسوسانش، هیچ کار مؤثری برای رهایی آن‌ها انجام دهد.. در واقع این اقدام، تصویر نادیده ولی گیرایی را پیش چشم همه ملت‌ها آورد تا به عینه زوال قدرت طاغوتی را در برابر یک انقلابی ولی مصمم و با اراده به تماشا بنشینند. در واقع شروع افتادن دومینوی زوال استکبار از منطقه و جهان با انقلاب اسلامی بود که شروع شد. نسیم انقلاب ایران حالا همه منطقه و جهان را در برگرفته و در حالی که هنوز نیم قرن هم از حیاتش نیز نگذشته است، به دستِ جوانان مقاومت، طوفانی را به راه انداخته که می‌خواهد ریشه استعمار و استکبار را برای همیشه از منطقه بکَنَد.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.