اینکه در شرایط ۳۶ سال پیش، آن هم در نهاد و تشکیلاتی که به ظاهر همه، همّ وغمّش باید گرداندن امور حرم مطهر امام هشتم(ع) و رتق و فتق کارهای زائران باشد و... کسی پیدا بشود که در کنار دلواپسی‌های خاص مدیریت اماکن متبرکه، دغدغه «فرهنگ» هم داشته باشد، حرف ساده و کمی نیست.

از شماره یک تا شماره ۱۰۲۶۰

حوالی امروز/ یک روز، حالا بگویید ۳۶ سال پیش، یک دغدغه ارزشمند و محترم، ماجرای «قدس» را کلید زد. روزنامه‌داری و روزنامه درآوردن البته این روزها هم با وجود و به لطف هزارجور نرم‌افزار و سخت‌افزار و تجهیزات، کار آسانی نیست که بشود امروز وقتی به سرت زد، درباره‌اش تصمیم بگیری و مثلاً یک ماه بعد منتشرش کنی.

۳۶ سال پیش هم صدالبته با وجود مشکلات جنگ تحمیلی و اولویت‌ها و اقتضائات ریز و درشت انقلاب و پس از انقلاب، روزنامه درآوردن کمتر از شاخ غول شکستن نبود. 

یک دغدغه محترم
اینکه در شرایط ۳۶ سال پیش، آن هم در نهاد و تشکیلاتی که به ظاهر همه، همّ وغمّش باید گرداندن امور حرم مطهر امام هشتم(ع) و رتق و فتق کارهای زائران باشد و نهایتش اگر همت کند فضاها و اماکن زیارتی را توسعه بدهد، کسی پیدا بشود که در کنار دلواپسی‌های خاص مدیریت اماکن متبرکه، دغدغه «فرهنگ» هم داشته باشد، حرف ساده و کمی نیست. اینکه کسی باشد و در بحبوحه همه گرفتاری‌های خاص، مقوله «زیارت» و «حرم» را به الزامات و مسائل مهمی مثل فرهنگ، هنر، سیاست و رسانه پیوند بزند، مسئله کوچک و کم اهمیتی نیست که بشود از کنارش گذشت. همه ماجراهای «قدس» از همین نگاه ارزشمند و دغدغه محترم و بلکه مقدس شروع شد.

عشق و ارادت
ماجرای ما و «قدس» را می‌شود داستان و سرگذشت عشق  و ارادت به حساب آورد یا سرگذشت ارادت و عشق! با یکی از هرکدام این‌ها اگر پا به «قدس» می‌گذاشتی، افتخار داشتن دیگری هم نصیبت می‌شد. چه آن‌هایی که ۳۶ سال پیش، با ارادت خالصانه به دَم و دستگاه و بارگاه امام هشتم(ع)، آستین بالا زدند و گوشه‌ای از کار و ماجرای «قدس» را گرفتند و چه آن‌ها که با عشق به روزنامه‌نگاری پا پیش گذاشتند، حالا هردو مفتخرند به سابقه و پیشینه‌ای عاشقانه و امام رضایی و بعید است حاضر باشند این سابقه و افتخار را با متاع دیگری تاخت بزنند. شما هم اگر باشید، بعید می‌دانیم این همه سال سختی کار در رسانه و البته افتخار تحقیق، تلاش، مطالعه و قلم زدن در حال و هوای روزنامه‌نگاری امام رضایی را با چیز دیگری عوض کنید.  

فدای سرتان
اینکه از دشواری روزنامه درآوردن و روزنامه‌نگاری گفتیم، باور کنید نه نوشابه بازکردن برای خودمان است و نه از سر خودشیفتگی. روزنامه‌نگارها در هر رسانه و مؤسسه‌ای چه بسا از همان روز اول، پیه گذران روزگار و دوران‌های سخت را به تنشان مالیده‌اند. خیلی وقت‌ها قید آسایش و استراحت مرسوم طبقه کارگر یا قشر کارمند را زده‌اند و خبرنگاروار کوشیده‌اند و تا تهِ سوژه و موضوعی را درنیاورده‌اند آرام نگرفته‌اند. حالا در این مسیر، کمتر پیشامد کرده که به جز سختی، تلخکامی و نامهربانی هم نصیبشان نشده باشد. البته فدای سرتان! درماه حتی اگر یکی دوبار هم حرف و مطلبشان به دلتان نشسته باشد، شیرینی‌اش همه تلخی‌هایی را که گفتیم‌، شُسته و با خودش بُرده است.

به نظرتان چطوریم؟
 خلاصه گفتیم توی همین یک صفحه روزنامه، برای بزرگداشت آن «عشق و ارادت»ی که اول مطلب حرفش را زدیم، به یاد سخت و آسان‌هایی که پشت سر گذاشتیم و به احترام «دغدغه محترم»ی که درباره‌اش گفتیم، کلاه از سر برداریم. توی آینه روزگارو پیش چشم مخاطب، این گذشته پرفراز و نشیب را مرور کنیم و ببینیم چطور از ۲۸ آذر سال۱۳۶۶ به امروز رسیده‌ایم. ببینیم تغییرات تلخ و شیرین سیاسی، تحولات رنگارنگ اجتماعی و مهم‌تر از همه انقلاب و زیر و روشدن جهان رسانه‌ای چه به روزمان آورده و از ما چه باقی گذاشته است... به نظرتان چطوریم؟  
منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.