ربیعی با اشاره به اینکه «ضد» روایت بخشی از تاریخ است، می‌گوید: نفوذ یک مساله جدی بود و سازمان مجاهدین از جمهوری اسلامی تلفات زیاد و جبران ناپذیری گرفت؛ نباید از گفتن اینها و لطماتی که خوردیم، ترسید. اتفاقاً باید بگوییم که جای جلاد و شهید عوض نشود.

باید از تاریخ بگوییم تا جای جلاد و شهید عوض نشود/ فیلمم خالی از دوپینگ است

به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین، امیرعباس ربیعی فیلمساز جوانی است که تجربه زیسته‌ای در نخستین سال‌های انقلاب نداشته اما همچون برخی از هم نسلانش علاقمند به تاریخ سیاسی معاصر و روایت آن بر پرده سینماست. او تاکنون دو فیلم با محوریت اتفاقات دهه شصت ساخته که نخستین تجربه او «لباس شخصی» هنوز امکان نمایش نیافته، اما دومین فیلمش یعنی «ضد» این روزها در حال اکران است؛ درامی سیاسی که در بستر یکی از حوادث مهم و ملتهب ابتدای انقلاب اسلامی روایت می‌شود. «ضد» به تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی، محصول سازمان سینمایی سوره است که در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و نامزد دریافت ۷ سیمرغ و برنده ۲ سیمرغ بلورین شد.

در گفت‌وگوی پیش رو ربیعی از علاقه‌اش به سوژه‌های سیاسی و تاریخی می‌گوید و تاکید می‌کند فیلمسازی‌اش بر مدار دغدغه‌هایش می‌چرخد و نگرانی بابت حواشی و ممیزی‌ها ندارد، اما برایش مهم است طوری فیلم بسازد که مخاطب تماشاگر داستانی خوش‌ریتم و جذاب باشد و راضی از سالن بیرون برود، حتی اگر حرف و عقیده‌ای که پشت فیلم است را قبول نداشته باشد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

* آقای ربیعی شما دومین فیلم خود را در حالی ساختید و اکران کردید که اولین فیلم‌تان «لباس شخصی» هنوز به نمایش درنیامده است و بازخورد طیف وسیعی از مخاطبان را نسبت به سبک و سیاق فیلمسازی‌تان دریافت نکردید. از این زاویه، تجربه ساخت یک فیلم دیگر چگونه بود؟

طبیعتاً فیلمسازی که هنوز نتوانسته فیلمش را با مخاطب در اکران‌های عمومی ببیند و این تجربه را کسب نکرده، تا حدودی نگران این هست که چه بازخوردی می‌گیرد. البته ما تجربه اکران محدود در جشنواره فجر را داشتیم که مقداری از این نگرانی را کم می‌کرد. اما مساله‌ای که باید به آن توجه کنیم این است که مواجهه مخاطب با فیلمی مانند «لباس شخصی» یا «ضد» که از لحاظ ژانر با شکل معمول سینمای ایران متفاوت است، چگونه خواهد بود. این مواجهه به مسایل مختلفی مرتبط است که یکی از آنها خودِ فیلم است و موارد دیگری مانند چرخه اکران، پخش‌کنندگان و شیوه‌های پخش، تبلیغات و ... وجود دارد که در اختیار فیلمساز نیست.

این موضوع مهم است که وقتی من به عنوان یک فیلمساز می‌خواهم یک اثر با تم سیاسی بسازم و موضوعاتی را بیان کنم که کمتر عنوان می‌شود، تا چه اندازه روی فیلمنامه و شیوه اجرا وقت می‌گذارم. یا وقتی با بازیگرانی کار می‌کنم که ستاره یا سلبریتی نیستند اما به شدت بازیگران خوب و باانگیزه‌ای هستند چقدر تلاش می‌کنم خروجی خوب باشد که مخاطب بتواند جذب شود و بازی اینها را ببیند. این در کلیت فیلم هم وجود دارد و می‌توانم بگویم فیلمی که من می‌سازم خالی از دوپینگ است و باید روی پای خودش بایستد.

فیلم‌هایی که بازیگران اسم و رسم‌دار دارند و روی سوژه‌هایی دست می‌گذارند که از پیش برای مخاطب جذاب و فریبنده است و مخاطب نسبت به آن پیش داوری ندارد، کارشان به اندازه من سخت نیست و یک دوپینگی در آن وجود دارد اما فیلم من باید روی پای خودش قد علم کند و مخاطب را تا آخر نگه دارد؛  مخاطبی که شاید این سوژه‌ها چندان به مذاقش خوش نیاید و حتی گارد هم داشته باشد. خب همانقدر که در ساخت فیلم به این موضوع توجه دارم و برای جذاب و دراماتیزه کردن آن تلاش می‌کنم تا فیلم از ابتدا تا پایان بیننده را سرجای خودش نگه دارد، به همان اندازه هم موارد دیگری وجود دارد که در اختیار من نیست و در دست افراد و گروه‌هایی است که آنها هم همین اندازه باید فکر کنند. دایره مخاطبی که «ضد» را می‌پسندد طبیعتاً با مخاطب فیلم‌های دیگر متفاوت است و من باید سراغ آنها بروم. از طرفی شاید برخی مخاطبان «ضد» اصلاً سینمارو نباشند و برخی دیگر هم ‌اگر متوجه شوند چنین فیلمی در حال اکران است منتظر بمانند تا به پلتفرم‌ها برسد. حالا من باید چه انگیزه‌ای در اینها ایجاد کنم که «ضد» را در سینما ببینند. از آن طرف مواجهه‌ام با سینماداران چه می‌شود؟ کسانی که سالن‌هایشان را کمتر به فیلمی مانند «ضد» اختصاص می‌دهند. با آنها باید چه کرد، چه برنامه‌ای دارم برای اینکه سالن بیشتری برای «ضد» بگیرم.

برای این مسایل باید از قبل برنامه‌ریزی و ایده‌پردازی کرد. همه این موارد دست به دست هم می‌دهد و مردم را به سینما می‌کشاند و تلاش من این بوده طوری فیلمم را بسازم که مخاطب تماشاگر دو ساعت داستانی پرریتم و جذاب باشد و راضی از سالن برود، ولو اینکه حرف و عقیده‌ای که پشت فیلم است را قبول نداشته باشد.

باید از تاریخ بگوییم تا جای شهید و جلاد عوض نشود

* با توجه به اینکه «ضد» هم فیلمی با تم سیاسی است آیا این نگرانی وجود نداشت که سرنوشتی همچون «لباس شخصی» در انتظارش باشد؟

دغدغه من مسایل سیاسی، تاریخ معاصر و مسایل بنیادی مرتبط با حاکمیت و جهان اسلام، منطقه و جبهه مقاومت است و آن‌ها را پیگیری می‌کنم و معتقدم هر فیلمسازی باید دغدغه‌هایش را بسازد. اینکه من سراغ چنین ژانری می‌روم مبتنی بر دغدغه‌ام است و نگران چیز دیگری هم نیستم که برایش حواشی ایجاد شود یا ممیزی بخورد. من سعی کردم حرفم را در قالب خط قرمزهایی که برای خودم، جامعه و حتی حاکمیت مطرح است، بزنم. اما مساله توقیف «لباس شخصی» مرتبط با ژانر و تم فیلم نیست، حتی فرایند قانونی آن هم طی شده و پروانه ساخت و نمایش دارد اما دو سه نفر که قدرت فراقانونی دارند این فیلم به مذاقشان خوش نیامده و دوست ندارند اکران شود. چیزی خارج از چارچوب در فیلم نیست و صرفاً کج سلیقگی یکی دو نفر مانع اکران فیلم شده است.

* چرا سراغ حزب جمهوری اسلامی رفتید و این برهه تاریخی را برای روایت انتخاب کردید؟ آیا خودتان طرح اولیه‌ای داشتید و آقای تراب‌نژاد براساس آن فیلمنامه را نوشتند؟

طرح اولیه «ضد» متعلق به آقای مرتضی اصفهانی بود و فیلمنامه توسط آقای حسین تراب‌نژاد نوشته شده بود. زمانی که من به کار دعوت شدم فیلمنامه در فرایند بازنویسی بود و داستانش برایم بسیار جذاب و به فضای ذهنی‌ام نزدیک بود. «ضد» هم درباره نفوذ و در واقع ادامه مساله‌ای است که در «لباس شخصی» به آن پرداخته بودم و در فرایند بازنویسی هم مشورت‌هایی با تهیه‌کننده و آقایان موگویی و تراب نژاد داشتیم. این دوره تاریخی کلاً جذاب است چه در «لباس شخصی» که اتفاقات پیرامون حزب توده را در سال‌های ۶۱ و ۶۲ روایت کردم و چه در «ضد» که حول محور حزب جمهوری و ماجرای ترور هفتم تیرماه می‌گذرد. تاریخ معاصر ما پُر از سوژه‌های سینمایی است و روایت پشت پرده‌هایی که مخاطب از آن خبر ندارد، جذاب است. همچنین از نظر ژانر سینمایی نیز پیچ و خم‌های خوبی دارد و به لحاظ مضمون تاریخی هم معتقدم بیانش برای هر جامعه و هر نسلی مفید است و افرادی که تاریخ می‌دانند انسان‌های کنش‌گر، فعال و دارای تحلیلی بار می‌آیند.

* یکی از نکات مهم و مثبت «ضد» ساخته شدن فیلم درباره «حزب» است. اتفاقی که به این شکل در سینما نیفتاده و آثاری همچون «ماجرای نیمروز» و «سیانور» به آن نزدیک شدند اما در «ضد» با جزئیات بیشتری روبرو هستیم. اما در همین پرداخت هم نکاتی وجود دارد که در تضاد با اهداف و هویت حزب جمهوری است. به طور مثال و به گواه یکی از بازماندگان حزب؛ اساساً حزب جمهوری کار اطلاعاتی نمی‌کرده و وظیفه‌اش کادرسازی برای انقلاب، تربیت نیرو و جهاد تبیین بوده یا سیگار کشیدن نیروهای حزب را در فیلم می‌بینیم که باز هم بنا بر روایت فردی که آن زمان در حزب حضور داشته، در این ساختار اصلاً کسی سیگار نمی‌کشیده؛ تحلیل شما نسبت به این مواضع چیست؟

البته جایی در فیلم هم گفته نمی‌شود که حزب کار اطلاعاتی می‌کند، شخصیت سعید به عنوان نفوذی در بخش حراست حزب فعالیت می‌کند و بخشی از حراست هم طبیعتاً مرتبط با کارهای اطلاعاتی است اما ما سعی کردیم حزب را یک تشکیلات فکری، نظری و درگیر با مسایل سیاسی، نشر روزنامه و سخنرانی‌های دکتر بهشتی و دیگران و مرتبط با تحلیل و تببین مسایل زمان خودش معرفی کنیم. درباره آن جزئیات ما هم پژوهش کردیم و نمی‌شود خیلی به حرف یکی دو نفر اتکاء کرد. اینکه در حزب سیگار می‌کشیدند یا نه، به نظرم چندان اهمیتی ندارد و سیگار کشیدن جزیی از سبک زندگی همه آدم‌ها با هر تفکری است. من معتقدم هر چقدر بتوانیم در پرداخت به فضای عمومی جامعه نزدیک‌تر شویم، فیلم برای مخاطب باورپذیرتر جلوه می‌کند. ناگفته نماند در جامعه هم همه جور آدمی داریم و اینهاست که فیلم را رئالیستی می‌کند.

باید از تاریخ بگوییم تا جای شهید و جلاد عوض نشود

* در این فیلم قرار است مخاطب از فلسفه تشکیل حزب جمهوری اسلامی چه چیزی دستگیرش شود؟

فیلم «ضد» درباره حزب جمهوری نیست، چنان که حتی درباره شخصیت شهید بهشتی هم نیست. حزب جمهوری به عنوان یک تشکیلات رسمی دارای نقاط ریز و درشتی است که اگر یک فیلمی بخواهد رسالت معرفی حزب را به عهده بگیرد باید زاویه دید دیگری داشته باشد. اما «ضد» از نگاه فردی است که در حزب جمهوری نفود کرده و از زاویه دید او دکتر بهشتی و حزب بررسی می‌شود، از زاویه دید منافقی که در یک دوگانگی بین عشق و وظیفه و دوگانگی نفع فردی و سازمانی قرار گرفته است؛ میان حب نفس و شهوت مقاوم و ارزش و ضد ارزش. بیشتر به دنبال این بودیم که از جانب این فرد و کاراکترهایی مثل ناصر و منیژه هویت اصلی سازمان مجاهدین و پشت پرده‌ای را که از خباثت این فرقه ضاله وجود دارد، بیان کنیم، در مقابل نگاه زیبایی را که شهید بهشتی به زندگی، جامعه و آزادی داشت، مطرح و تقابل این دو نگاه را پیگیری کردیم.

* درباره پایان‌بندی فیلم تعابیر متفاوتی وجود دارد. یکی از انتقادات به این پایان‌بندی وجهه‌ای است که از منافقین به تصویر درآمده؛ شما می‌خواهید در فیلم روایت نفوذ و ددمنشی مجاهدین را نشان بدهید. اما می‌دانیم این گروهک همین الان هم مشغول کارند و به شدت دنبال قدرت‌نمایی هستند؛ ولی شما کار تشکیلاتی اینها را بدون نقص نشان می‌دهید و این به نفع آنهاست که قدرتشان به نمایش درآید. فکر نمی‌کنید این شیوه روایت و پایان‌بندی مورد علاقه و خواسته آنها باشد؟

بار هر فیلمی که دارای شاه‌پیرنگ است، روی دوش قهرمان است و به تعبیری قهرمانی وارد قصه می‌شود تا مساله‌ای را حل کند فارغ از اینکه حل می‌کند یا خیر. این قهرمان در جریان همذات‌پنداری با مخاطب، تبدیل به یک الگو می‌شود، اما یک زمانی هم برعکس است و فیلم روی دوش ضدقهرمان جلو می‌رود و از زوایه دید کسی روایت می‌شود که به سراشیبی و سقوط شخصیتش نزدیک می‌شود و در آخر هم حس انزجار ایجاد می‌کند نه همذات پنداری. ولو آن ضدقهرمان در عملکردش موفق شود ولی حسی که ایجاد می‌کند حس ضدالگو است.

سعید در این فیلم همین مسیر را می‌رود و ما روایت یک ضدقهرمان را جلو می‌بریم و اینکه اگر در همه رفتارهایش موفق می‌شود به معنای حس قدرت نیست و بعید می‌دانم کسی از سینما بیرون بیاید و این برداشت را داشته باشد که مجاهدین خلق کارشان درست است. شاید در کار تشکیلاتی‌شان به هدف و رذالتی که داشتند، رسیدند و موفق شدند اما حسی که برای تماشاگر ایجاد می‌شود، ضدقهرمان است نه قهرمان.

نکته دیگر اینکه ما تاریخ را روایت می‌کنیم و سازمان مجاهدین در آن دوران تصمیماتی برای حذف شهید بهشتی و نخبگان گرفت که به سرانجام رسید. نفوذ یک مساله جدی بود و سازمان مجاهدین از جمهوری اسلامی تلفات زیاد و جبران ناپذیری گرفت. نباید از گفتن اینها و لطماتی که خوردیم، ترسید. اتفاقاً باید بگوییم که جای جلاد و شهید عوض نشود. البته فکر نمی‌کنم عملیات‌هایی که این سازمان در دهه ۶۰ انجام داد و منجر به تلفاتی از ما شد، موجب شود تماشاگر به این سازمان احساس قدرت داشته باشد، برعکس احساس ضعف می‌کند زیرا کسی که ترور می‌کند، ضعیف است، کسی که نمی‌تواند جامعه‌ای را با گفت‌وگو هدایت کند توخالی است و مجبور است خشونت کند و همین سبب می‌شود امروز مردم بفهمند پشت پرده و درون این افراد که مدعی آزادی هستند چه نیت و حس ضدآزادی حاکم است.

باید از تاریخ بگوییم تا جای شهید و جلاد عوض نشود

* درباره بازیگرانی مانند مهدی نصرتی که تجربه همکاری با او را در «لباس شخصی» داشتید و به ویژه نادر سلیمانی که حضورش یک سنت‌شکنی بسیار موفق بوده بگویید که چطور به این انتخاب‌ها رسیدید.

مهدی نصرتی بازیگری به شدت توانا، بااستعداد، زحمتکش و خلاق و شیوه بازی‌اش رئالیستی و مورد سلیقه من است. همکاری من با او در این دو فیلم تجربه موفق و دلنشینی بود و باعث شد در دوران تولید اوقات خوشی داشته باشیم چون بسیار خوش اخلاق و طناز است؛ نادر سلیمانی هم همینطور. او بازیگری است که سال‌ها کار طنز کرده و معتقدم کسی که خوب می‌تواند مردم را بخنداند در نقش‌های جدی هم می‌تواند عملکرد درستی داشته باشد. ما این تجربه را کردیم و الحمدالله نتیجه گرفتیم.

من معتقدم سینمای ما پر از استعدادهایی است که هنوز و یا به کلی شکفته نشده و یا این استعدادها دیده نشده‌اند. فیلمسازان باید جسارت داشته باشند و بتوانند از استعدادهای جدید استفاده کنند و از بازیگرانی که صرفاً نقش‌های کلیشه‌ای را بازی می‌کنند، دست بردارند و از آن‌ها در نقش‌های متفاوت‌تر هم استفاده کنند. مهم این است بازیگری برای فیلم انتخاب شود که برای درخشش در آن نقش هم انگیزه داشته باشد و هم استعداد. تکرار به بازیگر انگیزه نمی‌دهد اما ایده‌های جدید باعث نتیجه مطلوب می‌شود.

* از دیگر نقاط قوت فیلم، لوکیشن‌ها، طراحی صحنه و نورپردازی است که به سال‌های دهه شصت بسیار نزدیک و کاملاً منطبق با آن فضاست. این فضاها چطور خلق شد؛ امتیاز مهمی که در «لباس شخصی» هم بود و از ویژگی کارهای شماست.

من شانس این را داشتم که در «لباس شخصی» و «ضد» با دو هنرمند درجه یک که مانند برادر بزرگترم هستند کار کنم؛ هاشم مرادی به عنوان مدیر فیلمبرداری و دکتر شجاعی به عنوان طراح صحنه و لباس. ما سه نفر به یک نگاه هماهنگ رسیدیم و خوشبختانه در کار بسیار یکدیگر را کاور می‌کنیم و بازوی هم هستیم. آقای شجاعی در آن فضا زیست کرده و به شدت اهل پژوهش است و بر آن فضا مسلط و جزئیات برایش مهم است. دکتر شجاعی مشاور خوبی برای فیلمنامه هم بود و همراهی با ایشان و هماهنگی که بین آقایان شجاعی و مرادی وجود داشت، باعث شد در قاب‌بندی، چیدمان صحنه، رنگ و نور، بافت و جنسی که بتواند ما را به فضای رئالیستی مدنظرمان نزدیک کند، موفق باشیم و این فیلم به جزئیاتی که متعلق به آن دوران است نزدیک و برای مخاطب باورپذیر شده است.

*«لباس شخصی» فیلم خوش ساختی است که اکران به موقع آن می‌توانست در سرنوشت «ضد» هم تاثیرگذار باشد. در ابتدای گفت‌وگو به دلایل عدم اکران فیلم اشاره کردید اما آیا قرار است موانعی که پیش روی فیلم وجود دارد برطرف شود؟

همانطور که گفتم دلیل عدم اکران «لباس شخصی» کج سلیقگی یکی دو نفر است که قدرت فراقانونی دارند و نگاهشان به فرهنگ امنیتی است. ولی طبیعتاً اگر «لباس شخصی» اکران می‌شد اتفاقات بهتری هم برای «ضد» می‌افتاد و مسائل جدی‌تری در حوزه سینما مطرح می‌شد و امیدوارم شرایط  اکران آن به زودی مهیا شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.