شعیبی در «آغوش باز» دست به تجربه تازه‌ای در فرم زده و عناصر متعددی را برای روایت داستانش به کار گرفته؛ اما در متن «آغوش باز» همچنان می‌توان ردپای او و علاقه‌اش به سینمای لطیفی که بر محوریت تکریم خانواده و عشق است را بازیافت.

بهروز شعیبی از آن دست فیلمسازانی است که کمتر می‌توان مسیر حرکتش را پیش‌بینی کرد، اما قدر مسلم چیزی که درباره سبک کاری او و دغدغه‌هایش مشهود است، حرکت او بر مبنای نیاز مخاطب و جریان روز است. شعیبی توانایی قابل توجهی در طرح مسئله دارد و به فراخور زمان آن را به میان می‌آورد.

چه از زمان ساخت «دهلیز» و اشاره به بحث قصاص و بخشش و چه زمانی که قدم در سینمای سیاسی گذاشت و «سیانور» را ساخت و پس از آن «دارکوب» را با نگاهی به معضل اعتیاد روایت کرد. او دو سال بعد در «روز بلوا» روی فسادهای مالی دست گذاشت و در «بدون قرار قبلی» ردپای یک آرامش گمشده را در فضای زیارت گرفت. تا همین جا نگاهی مختصر به کارنامه او نشان می دهد حرکت او بر مدار سینما روی یک خط مستقیم نیست و به خوبی این توانایی را دارد که از یک فضای ملتهب و پرهیاهو چرخشی به معنا و سکون، آرامش و حال و هوای معنوی داشته باشد. طبیعتاً تجربه موفق او در «بدون قرار قبلی» تماشاگر را به دیدن فیلم تازه شعیبی امیدوار می‌کند اما این بار باز هم شعیبی مسیرش را عوض کرده و از پس دنیای آرام فیلم قبلی‌اش یک اثر پررنگ و لعاب و شلوغ بیرون آورده، به طوری که در ظاهر هیچ شباهتی با ساخته‌های قبلی او ندارد. شعیبی در «آغوش باز» دست به تجربه تازه‌ای در فرم زده و عناصر متعددی را برای روایت داستانش به کار گرفته است.

نگاهی به «آغوش باز» ساخته بهروز شعیبی/ در ستایش عشق

اما در متن «آغوش باز» همچنان می‌توان ردپای شعیبی و علاقه او به سینمایی لطیفی که بر محوریت تکریم خانواده و عشق است، بازیافت. این فیلم همزمان دو داستان را در مرکزیت خود روایت می‌کند و رابطه سه زوج را به تصویر می‌کشد. فیلم با نمایش صحنه‌هایی از تمرین قطعات موسیقی در سالن آغاز می‌شود که رنگ و لعابی بسیار دارد. پیام با بازی حامد کمیلی خواننده جوانی است که خودش را برای اجرا در کنسرت آماده می‌کند و مشغله‌های شخصی او،‌ ارتباط او را با همسرش به حاشیه برده است. در میان این همهمه و هیاهو، همه اعضای گروه در حال آماده سازی سالن برای اجرای فردا هستند.

داستان دیگری به موازات این فضا روایت می‌شود که در نقطه مقابل این همه شلوغی است. زندگی مرد و زنی کهنسال با بازی احترام برومند و مهدی هاشمی را می‌بینیم، مردی که به خاطر آلزایمر همسرش عاشقانه کنارش مانده و با صبوری از او پرستاری می‌کند. شعیبی در تصویر دو دنیای متفاوت به خوبی عمل کرده و طراحی صحنه و نورپردازی چشم‌نواز در ایجاد حس گرمی و اصالت خانواده این زوج به خوبی از کار درآمده است.

نگاهی به «آغوش باز» ساخته بهروز شعیبی/ در ستایش عشق

بازی دلنشین زوج کهنسال

«آغوش باز» احتمالاً مخاطبان و علاقمندان خودش را خواهد داشت اما شاید اگر فیلم قدری از آشفتگی و همهمه فاصله می‌گرفت و ماجرای کنسرت و خرابکاری‌های پیش آمده را کش نمی‌داد، نتیجه بهتری پیدا می‌کرد، علاوه بر این شعیبی صریح‌تر از همیشه حرفش را می‌زند و همین باعث شده دیالوگ‌هایی گل‌درشت و فضایی سانتی‌مانتالیسم شکل بگیرد. اما داستان زوج کهنسال با شیوه خاص شعیبی در روایت، به قدری جذابیت و جای کار داشت که حتی می‌توانست بار اصلی داستان را به دوش بکشد و از امتیازات این فیلم به حساب می‌آید. با این حال شعیبی قصد دارد دایره وسیعی از مخاطبان را به تماشای اثر بنشاند و به آنها او گوشزد کند که چگونه باید از عشق مراقبت کرد تا در سال‌های پیری به ثمر بنشیند.

بازی دلنشین احترام برومند و مهدی هاشمی از نقاط قوت فیلم است که در کنار آن، موسیقی خوب مسعود سخاوت‌دوست، طراحی صحنه دقیق و نورپردازی‌های پررنگ و لعاب و لطیفش به مدد فیلم آمده و یک ویترین تماشایی از آن برای مخاطب عام ساخته است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.