سینمای ایران این روزها آنقدر که در داخل کشور پرهیاهو و پرشور به نظر میآید و با رقم های میلیاردی فیلم ها به فروش میرسند، در جشنواره های جهانی خارجی کم فروغ شده است و شاید به مقدار انگشت شمار بتوان به آنها اشراه کرد. روندی که چند سالی است شاهد آن هستیم و دیگر از حضورهای جهانی موفقی که در سالهای نه چندان دور تجربه کردهایم گویا خبری نیست.
در چند سال گذشته زمینه حضور فیلم ها و چهرههای سینمایی ایرانی در برخی جشنواره های بین المللی از جمله در میان نسل جوان، روشنفکران و دانشجویان آسانتر شده، همین مسئله باعث شده تا بسیاری از فیلم سازان ایرانی تنها به صرف راهیابی فیلم خود به یک جشنواره دست چندم در کشورهای مختلف در پی کسب اعتباری کاذب برای اثر خود باشند؛ اعتباری که گاها به دلیل آشنا نبودن فیلم سازان ایرانی به جشنواره های معتبر جهانی، وجه های حقیقی اما در باطن دروغین برای این عده از فیلم سازان فراهم آورده است.
اگر بخواهیم سینمای کشورهای جهان را با نگاهی سینمایی تقسیم بندی کنیم، میتوانیم آن را در چهار گروه بررسی کنیم:
١. کشورهای پیشرفته صاحب سینما که تولیدکنندگان فیلم در چارچوب سینمای ملی خود بودهاند و بنا به قدرت، سرمایه و توسعه طلبی، سینمای آنان در پی بازارهای جهانی برآمده و مثل هر کالای تولید شده در نظام صـنعتیشـان صـادر شـده است تا سود به همراه آورد و به انباشت و گسترش سرمایه صنعت سینما بیانجامد.
٢. کشورهای زیر سلطه، مستعمره، نیمه مستعمره و عقب مانده که به سبب عقب ماندگی، سینمای غرب نمیتوانست در آن کشورها بازاری بیابد و کم و بیش از نفوذ سینمای غرب و حتی نمایش فیلم در مقیاس اجتماعی دور بودند.
٣. کشورهای زیر سلطه پیشرفته تر که سینمای غرب به آنجا صادر میشد و خود فاقد سینما بودند.
٤. کشورهای عقب ماندهتر از جهان پیشرفته و صاحب سینما که گام در راه توسعه سرمایهداری نهادند، شروع به جذب پدیده های گوناگون تمدن جدید کردند و کمکم خود، هم به بازار سینمای غرب بدل شدند و هم به تولید فیلم پرداختند و مفهوم سینمای ملی و یا لااقل خواست آن درون این جوامع شکل گرفت و پیشرفت کرد.
ایران، یکی از مهمترین کشورهای دنیاست که به طور تقریبی با فاصله پنج سال سینما وارد آن شد و نه تنها صدور فیلم و نمایش تولیدات کشورهای جدید سرمایهداری و صاحب سینما آن را به بازار مصرف کالای غربی بدل کرد بلکه خود هم به تولید فیلم پرداخت.
در واقع، نزدیک به ١١٠ سال از عمر سینمای ایران میگذرد و در طول این ١١ دهه، سینمای ایران تحولات چشمگیری را، چه از لحاظ مضمون و محتوا و چه از لحاظ ساختار و چه از نظر بهکارگیری فناوری فیلمسازی، تجربه کرده است. بسیاری از این تحولات، به ویژه در زمینه محتوا و مضامین، ناشی از تحولات اجتماعی سیاسی و فرهنگی در کشور بوده است، شاید بتوان گفت در پنج دهه اخیر، موضوع حـضور بینالمللی سینمای ایران مطرح بوده است، یعنی از دهه ١٣٤٠ که برخی فیلمهای متفاوت در فضای خاص سینمای قبل از انقلاب ظهور کردند.
حال اگر نگاهی به نوشته ای قدیمی از محمد اطبایی کارشناس بینالمللی سینمای ایران بیاندازیم، میبینیم که نوشته است:
«شماری از سینماگران و دستاندرکاران رسانهها، غیبت فیلمهای ایرانی در بخشهای مسابقه اصلی جشنوارههای مهم سینمایی در یک دهه گذشته را دلیلی بر عدم موفقیت سینمای ایران در عرصههای جهانی دانسته و شماری دیگر، به آمار کمی حضورها در رد این ادعا اشاره دارند.
شمار حضورهای جهانی سینمای ایران از سال ۱۳۷۹ تاکنون، سالانه، از مرز هزار حضور بینالمللی بالاتر رفته و جز سال ۱۳۸۲ که با ۱۸۰۰ حضور، بالاترین آمار را در تاریخ سینمای ایران داشتهایم، همه ساله بین ۱۵۰۰ تا ۱۷۰۰ حضور جهانی داشتهایم.
نکته جالب چگونگی این حضورهاست و هدف هر عامل حضور! نهادهای رسمی و دولتی به طور معمول به صرف حضور برای حضور پرداخته و هدف غایی این موسسهها، بالا بردن کارنامه کاری خود است. نهادی مانند سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی از طریق رایزنیهای فرهنگی ایران در خارج از کشور، بیکیفیتترین حضورها را دارد و شماری فیلمهای محدود، بدون توجه به شناخت بازار مقصد و نیازهای تماشاگران آن کشور، تنها برای اهداف ایدئولوژیک به نمایش در میآیند که این خود میتواند یک هدف باشد اما ظرفیتهای واقعی سینمای ایران را نمایندگی نمیکند.
نهادهای دیگر رسمی و دولتی هم حضور هدفمندی نداشته و براساس وظیفه کارمندی، در انتظار تماسی و یا درخواستی برای فیلمهای تحت قرارداد خود باقی مانده و کمتر میتوان از سیاستگذاری و طراحی عرضه و پخش در آنها سراغی گرفت. بیانصافی است اگر از انگیزههای فردی اندک افرادی در این نهادها هم ذکری نکرد، هر چند این تلاشها هم در چنبره بوروکراسی، محافظه کاری و عدم اطلاع مدیران بالادستی از شرایط جشنوارهها کمتر ثمری دارد. هدف اصلی این نهادها باید ارتقای سینمای ملی ایران باشد که سالهاست پس از یکی دو دهه اول انقلاب و فعالیتهای بنیاد فارابی، به فراموشی سپرده شده است.
پخشکنندههای حرفهای بخش خصوصی بنا به اقتضای شغل خود، کیفیترین و هدفمندترین حضورها را رقم میزنند. آنان براساس استراتژی عرضه و بازاریابی برای هرفیلم، شناخت بازار و جشنوارهها، ارتباطهای گسترده و انرژی و انگیزه کاری، بیشترین موفقیتهای سینمای ایران در جشنوارهها را داشته، هر چند، این حضورها لزوما به معنای حضورهای کمی بالاتر نیست.
هدف از حضورهای جهانی تنها حضور برای حضور و یا یک حضور کور نیست. هر حضور بین المللی جهت بازاریابی، دیده شدن فیلم و یا کسب درآمد است. بخش بعدی حضورها، تنها به دنبال آمار کمی است و توسط صاحبان فیلمها (کارگردانها و یا تهیهکنندهها) و یا شرکتهای خاص ارائه کننده فیلم به جشنوارهها شکل میگیرد. این روش تنها به دنبال بالا بردن آمار حضورها و ارائه آن به رسانههاست. موفقیت در حضور بیشتر در جشنوارهها و جوایز کسب شده است و نه در کیفیت آن. حضور بیشتر در رسانهها، به معنای موفقیت بیشتر است و نتیجه آن ایجاد ظرفیتهای جدید کاری و اعتباری برای سازندگان این آثار. »
بخش اول/ نمره و درجه
حال سوالی که در این زمینه مطرح می شود این است که به صورت کلی دستاورد حضور فیلم های ایرانی در چنین جشنواره هایی چه چیزی بوده و اصولاً نقش سینمای ایران در این جشنواره ها و فراتر از آن در بازار جهانی چیست. متاسفانه تعدادی از فیلم سازان ایرانی نیز حضور آثار این چنینی در جشنواره های مختلف را هر چند کم رنگ اما دارای منافعی برای سینمای ایران می دانند؛ اما در اصل ماجرا می توان گفت که منافع چنین حضوری تنها برای اشخاص مطرح می شود.
هر جشنوارهای در جهان باید در یک زمینههایی نمرات لازم را بگیرد تا بتوان به آن عنوان «درجه الف» داد، مثلا در زمینه موضوعات مرتبط با حقوق نشرمالکیت خصوصی، اجرای قوانین مرتبط با حقوق مالکیت فکری و جلوگیری از نقض سرقتهای فکری، گسترش فناوریهای دیجیتال و تاثیر آنها بر زنجیره ارزشهای سمعی و بصری سینما، پروسههای استانداردسازی فناوریهای نوین، نظارت و کنترل مقررات رسانهای سینما، راهبری مکانیسمهای شخصی و عمومیتامین منابع مالی سینما و مسائل مربوط به تجارت سینما و نقش آن در آینده تجاری فیلمها، حضور رسانهها و پوشش خبری، تعداد مخاطبین، نحوه داوری و انتخاب آثار جشنوارهها باید عملکرد درست و قابل قبولی داشته باشند تا عنوان «معتبر» بودن به آنها تعلق گیرد.
بخش دوم/ خانه سینما
در مورد دوم، این وظیفه بر عهده انجمن «فیاپف FIAPF » سازمانهای مشابه همچون آکادمی اسکار، گویا، بفتا و غیره است. به عنوان مثال «فیاپف» یا انجمن تهیهکنندگان سینما در سال ۱۹۳۳ در پاریس کارش را آغاز کرده است. این انجمن وظیفه ارزشگذاری مهمترین جشنوارههای سینما، در نقاط مختلف جهان را بر عهده دارد. ۳۰ سازمان از ۲۵ کشور جهان عضو این انجمن هستند.
از ایران هم «خانه سینما» عضو این سازمان است. «فیاپف» وظیفه سنجش بیش از ۵۰ جشنواره معتبر بینالمللی را برعهده دارد و این جشنوارهها را در بخشهای رقابتی، رقابتی تخصصی، غیر رقابتی، مستند و فیلم کوتاه ردهبندی میکند. به عنوان نمونه از بین همه جشنوارههای بررسی شده توسط این سازمان از سراسر دنیا در بخش رقابتی فیلمهای بلند تنها ۱۵ جشنواره مورد تایید سازمان وجود دارند.
رسانه های فعال در حوزه سینما بهتر است در زمان انتشار اخبار حضور فیلم های ایرانی در جشنواره های بین المللی به کیفیت و درجه جشنواره های مورد نظر اشاره ای نیز داشته باشند تا مخاطبان با سطح کیفی آثار ارائه شده آشنا شوند تا در این آشفته بازار حضور فیلم های ایرانی در جشنواره هایی بین المللی عده ای سودجو برای خود اعتباری کاذب به دست نیاورند.
بخش سوم/ عادی سازی
در واقع موفقیت فیلمهای سینمای ایران در جشنوارههای جهانی متمرکز بر چند جشنواره آسیایی و آمریکایی است که آنچنان هم عیار بالایی در فهرست جشنوارههای سینمایی جهان ندارند.
دیگر نه خبری از حضور در بخش رقابتی ونیز، برلین و کن است و نه امیدی برای قرار گرفتن نام نماینده ایران در فهرست ۹ یا پنج فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان. این اتفاق آنقدر برایمان عادی شده است که از حضور در بخشهای جانبی یکی از همین جشنوارهها و کسب یک جایزه نه چندان مهم خوشحال میشویم.
توجه داشته باشیم که تعداد جشنوارههای فیلم از حدود ۳۰۰ جشنواره در دهه هشتاد میلادی به بیش از هشت هزار جشنواره افزایش پیدا کرده و تولید فیلمهای بلند، کوتاه، انیمیشن و مستند نیز هر ساله رشد بسیاری داشتهاند. این افزایش، ظرفیت بالقوهای برای حضور بیشتر فیلمها در عرصههای جهانی است اما سیاستهای هر پخشکننده و شیوههای پخش در این میان تعیین کننده است.
شمار جشنوارههای فیلم کوتاه افزایش قابل توجهی پیدا کرده و لذا طبیعی است که حضورهای بین المللی فیلم های کوتاه قابل قیاس با چند دهه اخیر نیست. از طرفی دیگر افزایش تولید فیلمهای بلند، به رقابتیتر شدن بازار و حتی حضورهای بین المللی نیز انجامیده که شاهد آن، ارائه هر ساله بیش از ۵۰ فیلم بلند ایرانی به هیاتهای انتخاب جشنوارههای مهم جهانی است.
کوچکتر شدن بازار فیلمهای هنری و مستقل، پخشکنندههای بین المللی فیلم را به انتخاب کمتر فیلمها برای عرضه و بازاریابی وادار کرده و فیلمهای کوتاه و حتی مستند و انیمیشن نیز از قربانیان این شرایط بازارند. پس با کنار کشیدن پخش کنندهها از عرضه فیلمهای کوتاه و مستند و از طرفی دیگر افزایش تولید این آثار، شیوههای دیگری برای عرضه این تولیدات شکل گرفته است.
بخش چهارم/ کم ترین نظارت
نکته دیگر آنکه، دولت و نهادهای مسئول، کمترین نظارت و کنترل ممکن را در حوزه نمایشهای بین المللی فیلم های کوتاه، مستند و انیمیشن داشته و با توجه به امکانات فنآوری جدید و بارگذاری این فیلمها بر روی اینترنت، ارائه و نمایش این آثار نیز شکل بسیار سهلتری گرفته است. ارائه فیلمها به جشنواره تنها با ارسال لینک بازبینی فیلمها و در نهایت با انتخاب فیلم، با ارسال لینک نسخه نمایشی این آثار میسر است. این نوشتار در نقد این گونه حضورها نبوده و تنها در روشن کردن واقعیت فعلی حضورهای جهانی سینمای ایران است که با سرعتی قابل توجه به طرف حضورهای کمی و نه کیفی در حال حرکت است. نقش سازمان سینمایی کشور در این میان میتواند بسیار تعیین کننده باشد و با سیاست های تشویقی مدون و نه با سیاستهای تنبیهی که هیچگاه در این سالها جواب نداده، باید سمت و سوی حضورهای جهانی سینمای ایران را به طرف کیفیت و ارتقای جایگاه فیلمهای ایرانی در جشنواره ها و بازارهای مهم ارتقا بخشد.
نیایش احمدی _ خبرنگار تحریریه جوان قدس
نظر شما