سینما به عنوان هنر هفتم ابزار قدرتمندی جهت معرفی الگوهای صحیح رفتاری خصوصا الگوی زن مسلمان در اختیار دارد. از سویی دیگر، ارائه این الگو در شرایطی که دنیا تشنه معرفی شأن و شخصیت واقعی زن است، اهمیتی مضاعف خواهد داشت.
نهاد خانواده بهعنوان مرجع مهم در تربیت و هویتسازی برای نسل آینده اهمیت ویژهای دارد. لذا چگونگی بازنمایی و پرداخت سینما به هویت و جایگاه او و همچنین نقشهای مشخص در نظام خانواده مثل نقش مادر یا پدر بودن، فرزند بودن و روابطی که بین آنها شکل میگیرد، امری مهم و اساسی است. هرآنچه نهاد خانواده را در حفظ و تداوم به اضمحلال و نابودی بکشاند، تهدید جدی برای جامعه و نسل آینده آن است تا مشکلات جدی و جبرانناپذیری برای افراد یک خانواده و همچنین جامعه داشته باشد و متقابلا سینما بستر مناسبی است تا با شکلدهی درست به تصویر ذهنی افراد به آموزش حل مسائل آنان کمک کند.
در قرن اخیر با استفاده از ابزاری به نام سینما، تلویزیون و رسانههای جمعی، نفوذ و سلطهی این نقش دهیها و اجبارهای فرهنگی بیشتر شده است و هویت زن بهمانند یک موم در دست اسباب رسانه به شکل دلخواه آنان و اربابان و سرمایهگذاران آنان درآمده است.
از آنجا که رسالت عمده سینمای پس از انقلاب تبلیغ و تبیین دیدگاهها و ارزشهای اسلامی و بسط فرهنگ دینی بوده و ابلاغ پیام از طریق این رسانه قابل درک، لمس و استفاده بیشتر میباشد؛ لذا ترسیم سیمای زن مسلمان از این طریق ضروری میباشد. زیرا سینما به عنوان هنر هفتم ابزار قدرتمندی جهت معرفی الگوهای صحیح رفتاری خصوصا الگوی زن مسلمان در اختیار دارد. از سویی دیگر، ارائه این الگو در شرایطی که دنیا تشنه معرفی شأن و شخصیت واقعی زن است، اهمیتی مضاعف خواهد داشت.
زن در سینمای ایران
۱_سینمای قبل از انقلاب
عمده فیلم های ایران در قبل از انقلاب را فیلم فارسی تشکیل میدادند که مملو از فساد به شکل سطحی و وقیح بودند و زنان در مرکز سو استفاده قرار داشتند به طوری که تصویر نادرستی از آنها ارائه میشد که با واقعیت تفاوت چشمگیری داشت.در سینمای ایران قبل از انقلاب فیلمسازان بزرگترین توهین را در حق زن ایرانی روا داشتند،زیرا تنها یک چهره از زن،یعنی زن منحرف در پرده سینما نقش می بست.موجودی که به راحتی فریب می خورد.رقاصه و آوازه خوان و خود فروش میشد تا روزی فرشته نجات در قالب جاهل کلاه مخملی یا آواره بزن بهادری در سر راهش قرار بگیرد کشید ه ای توی گوشش بخواباند و آب توبه بر سرش بریزد و رستگارش کند. البته جامعه سنتی این وضعیت را به شدت دفع کرد به همین دلیل این زنان نمی توانستند مورد پذیرش قرار بگیرند از این رو یا در انتها توبه میکردند یا هویتی منفی در کل اثر پیدا میکردند .
سازندگان فیلمهای تجاری با نمایش این نوع تیپ هدف دو گانه ای را دنبال می کردند:
الف) به وسیله جاذبه های ظاهری،تماشاگر محروم را ارضا می کردند.
ب) با نمایش دادن این تیپ با باورها یسنتی جامعه ،مخیلانه همدلی میکردند.
۲_سینمای بعد از انقلاب
سینمای قبل از انقلاب با ظهور انقلاب اسلامی به سرعت تغییر کرد . آن بخش مبتذل بدنه سینمای ایران که مربوط به تصویر زنان بود از میان رفت و زنان از حالت شی بودن خارج شدند. با حذف زن زشت کار مسئله درگیری بین نیروی خیر و شر در فیلمهای ایرانی شکل دیگری به خود گرفت،دربعضی ملو درام رفتارهای سطحی بعضی از زنان ناقص العقل در برابر درایت شوهرانشان مطرح شد وحسادتها و رقابتهای زنانه در چارچوب خانواده یکی از مضامین غالب در این دوره بود.
فمنیسم ها در سینما
فمینیسم از جمله اندیشههای اجتماعی است که جهت احقاق حقوق زنان در غرب شکل گرفت. این دیدگاه با نگاهی افراطی به زن محصول شرایط نامساعد زنان در غرب بوده است و متأسفانه امروز در کشور ما برداشتهای نادرست و ناقصی از آن اندیشه مطرود در غرب، اصول و مبانی فقه اسلامی را در مورد حقوق زنان زیر سئوال میبرد. به طور مثال در زمینه حق طلاق، حضانت، .... این حرکت با ارائه مقالات در جراید مطبوعاتی آغاز گردیده و به تدریج در محتوای فیلمهایی که یک نوع نگاه افراطی به زن دارند، به چشم میخورد. در واقع این قبیل فیلمها با هدف ملموس کردن این دیدگاه برای عام مردم ساخته میشود. در غرب نیز مشابه چنین حرکتهایی انجام شده است و تدریجا در میان افرادی که از غرب الگو میپذیرند، نفوذ نموده و توسط سیستمهایی ترغیب کننده و تشویق کننده در داخل کشور مورد استقبال و حمایت قرار میگیرد. این دیدگاه با تساوی طلب موهومی که تفاوتهای ماهوی میان زن و مرد را نادیده میگیرد تضاد و شکاف میان این دو جنس را افزایش میدهد. اما در مجموع همانطور که گفتم غرب؛ و از سویی صهیونیسم بوسیله نفوذی که بر عرصه سینما دارند، از این دیدگاه فکری و نیز از این نوع فیلمها حمایت میکنند. در شرایط فعلی جامعه نیز حرکاتی که در راستای تبلیغ بر علیه مبانی اسلامی انجام میگیرد توسط برخی از افراد که قبله گاه آنها غرب است، مورد حمایت قرار میگیرد.
نظریه های فمنیستی
لارا مالوی، از بنیانگذاران مطالعات فمینیستی فیلم میگوید سالهای مدید بدون اینکه متوجه باشیم با مردان قوی روی پرده احساس همدلی میکردیم و پذیرفته بودیم مرد و مردانگی یعنی همین رفتار خشونتآمیز و همراه با اقتدار. در این مواقع هیچکس خودش را جای زنی که به فرض سیلی خورده نمیگذارد. چرا نمیگذارد؟ چرا این انفعال رخ میدهد؟ بین تماشاگر و روایت و دوربین که صحنه را بازسازی میکند و کارگردان که فیلم را میسازد، چه روابطی وجود دارد؟ نظریه فمینیستی فیلم کمک میکند به درک این مسائل و اینکه اگر چهرهپردازیهایی از زنان متفاوت در سینما ببینیم بیتفاوت از کنار آنها نگذریم و با توجه به هدفهای جنبش فمینیستی آنها را تحلیل کنیم. این نظریه هنوز ادامه دارد؛ چون هنوز هزاران فیلم به همان سبک و سیاق ساخته میشود. بسیاری از این فیلمها در حکم جاانداختن جنسپرستی است و در نوع بازنمایی خود به تماشاگر القا میکنند که خوبی و مادری و پاکدامنی ارزشهای ابدی زنان است که هرکس رعایت نکند، جدا از اینکه چه زمینههایی مانع از ایفای این نقشها شده، باید مجازات شود یا طرد شود و مانند آن. اما اینجا این سؤال پیش میآید که اگر تماشاگر بخواهد عمق قضایا را ببیند، آیا دیگر نباید از تماشای فیلم لذت ببرد؟ آیا باید خود را از لذت سینمای روایی محروم کند؟ به این معنا همه سینماروهای جدی خیلی این نظریه فمینیستی فیلم را برنمیتابند.
استقبال محافل غربی از موضوع زن در سینمای ایران
علت این استقبال جهانی بررسی تغییر و تحولات ایران توسط محافل غربی است. آنها مایلند درخصوص وضعیت ایران و انقلاب اسلامی اطلاعاتی به دست آورند. لذا وقتی فیلمی از ایران در خارج کشور نمایش داده میشود، توجه عمومی را به خود معطوف میکند. زیرا اساسا انقلاب و حکومت اسلامی برایشان مهم است و سئوالاتی در این مورد در ذهنشان وجود دارد. بررسی محتوای فیلمهایی که در طول دوره ۲۰ ساله در ایران ساخته شده، میتواند تغییر و تحولات را نشان دهد. اما در مجموع میتوان گفت هر کسی که خلاف اسلام و آرمانهای انقلاب سخن بگوید، فیلم بسازد، مقاله بنویسد، ... و با روشهای مختلف بخواهد این مطلب را القا نماید، که در ایران خفقان و استبداد وجود دارد، بگوید که جامعه اسلامی، ضد آزادی است، خشن است، حقوق افراد را تضییع میکند،... حمایتش میکنند، تحویلش میگیرند و عکس و تصویر از او تهیه میکنند و با او مصاحبه مینمایند. به طور مثال یکی از فیلمسازان در فیلمی که در مورد یک گروه موسیقی ساخته بود یک صحنه از رقص وجود داشت که حذف شد. آنها در بوق و کرنا کردند که آزادی وجود ندارد و .... همین عمل او نامش را در صدر جدول قرار میدهد ولی اگر همان فیلمساز فیلمی بسازد که در آن از صهیونیستها انتقاد نماید حذف میشود، دیگر قابل تحمل نخواهد بود، دیگر فیلم او جایزه اول را نمیگیرد. در غرب نیز اساتید، هنرمندان و اندیشمندان نمیتوانند حرفی خلاف نظر صهیونیستها بزنند، زیرا به طور کلی بایکوت میشوند.
اهمیت بازنمایی زنان در سینما
آنچه قبل از جنسیت اهمیت بیشتری دارد حفظ و تدوام نظام خانواده به عنوان اولین نهاد تربیتی به شکل صحیح و درستِ آن است. اهمیت جنسیت به طور عام و زنان به طور خاص از آنجایی شکل میگیرد که یکی از نقشهای اصلی در نظام خانواده نقش زنان است که از قضا در دنیای امروز اولین نقش تربیتی را بهعنوان مادر در خانواده به عهده دارند. از گذشته تا امروز دختران و زنان علاوهبر نقش غیرمستقیمی که در جامعه خود ایفا میکردند به حضور مستقیم و فعالتری در اجتماع روی آوردند و با چالشهای بیشتری مواجه هستند. درواقع آنچه دخترانِ نوجوان و جوان امروز را بهچالش کشانده است نوعی بیهویتی در نسبت با جنسیت خود و ایفای نقش است. در نتیجهی این بیهویتی لازم است به راهکارهای مناسبی در جهت شکلدهی درست به این نوع از هویت برای مردم بهویژه دختران سرزمینمان برسیم.
آنچه ما امروز از زنان در سینمای کمدی و سریالهای نمایش خانگی با آن مواجه هستیم شخصیتهای متفاوت از زنان است که از قدرت نسبتاً بالایی برخوردارند. اما این میزان از قدرت در شخصیتهای متفاوتی نمود پیدا میکند؛ آنچه در سریالهای اخیر بازنمایی میشود مانند سریالهای آنتن، روزی روزگاری مریخ و سینماییهایی چون دینامیت و خوب بد جلف و... زنانی هستند که عمدتا با مردان ناتوانی در مدیریت خانه و خانوداه مواجه هستند که عمدتاً زنان را مجبور به اهانت و تحقیر مردان خود میکند. در مورد مقابل وجه دیگری از زنان بازنمایی میشوند که عمدتا زنان بیمنطق و زورگویی هستند که بیتوجه به تصمیمگیریهای درست و غلطشان، مردان از آنها میترسند و بالاجبار فقط به دلیل جنسیت از آنها اطاعت میکنند و بهنوعی مردان در جایگاه حقارت در مقابل آنها قرار دارند.
مفهومی به نام «زیباشناسی زنانه» یا «فیلمِ زنانه»
جنسیت با سبک و اصول زیباییشناسی پیوندهای مشخص عینی دارد. مثلا کارهای دستی زنانه از اصول زیباشناسی زنانه پیروی میکنند چون شمار عظیمی از زنان در زیباسازی منزل/فضای خصوصی نقش داشتند و طبع و سلیقه خاص خود را در آن دخیل میکردند. یا مثلا تاریخ هنر غرب سرگذشت زنانی را توصیف میکند که در قرنهای ۱۸ و ۱۹ بهناچار در استودیوهای بزرگ نقاشی و مجسمهسازی کار نمیکردند؛ بلکه با نقاشی روی قابهای کوچک در منزل به بازنمایی اشیا و روابط دوروبر خود میپرداختند یا اصلا رماننویسی در آغاز خود ژانری زنانه بود و از مناسبات درون خانه و متکی به تخیل برای بازنمایی به وجود آمد. مالوی در سینما به کاربرد دوربین ۱۶ میلیمتری اشاره میکند؛ اینکه این دوربین به لحاظ فنی ظرفیت و محدودیتهای خود را برای بازنمایی دارد و در نتیجه با معیارهای زیباییشناسی دوربین ۳۵ میلیمتری نباید آن را سنجید و آن را «تحقیر» کرد.
البته بعضیها مایل نیستند خودشان را سینماگری زنانه بنامند، لزوما نه از روی ملاحظات خاص (در جوامعی که ابراز عقیده به شکل صراحتآمیز پیامدهای سیاسی، حقوقی، اجتماعی و حرفهای دارد)؛ بلکه چنین برچسبزدنی را بر اثر خود، مفیدِ هیچ فایدهای که نمیدانند؛ بلکه مضر میدانند (شاید به دلیل آنکه میپندارند بهاینترتیب بازار کارشان و مخاطبشان محدودتر میشود) و تمایل ندارند تماشاگر به طور دائم آنها را در آن قالب ببیند و تا ابد از او همان انتظار را داشته باشد. دراینصورت، از این زاویه چه بسا دیگر نتوان گفت اصول زیباشناسی فمینیستی سفت و سختی وجود دارد که آثار سینماگران زن را باید با آن اصول سنجید و نظرهای همبسته و یکسان دربارهشان عرضه کرد.
استفاده ابزاری ،استفاده محوری
گاهی غرض از نمایش فیلم رضایت تماشاگر است یعنی سینما بدون تماشاگر معنی ندارد یعنی هر فیلمی که متناسب بادرک مخاطبین خاص خود ساخته می شود، باید خواست آنان به گونه های منطقی طراحی شده و ابراز شود.اما نباید فراموش کرد که تماشاگر نتیجه فیلم است نه محور آن. محور فیلم موضوعی است که تماشاگر به دیدن آن می آید و نتیجه وحاصله را به تماشا مینشیند و مسلما نمی توان تمام تماشاگران را راضی نگه داشت. اما کارگردانانی وجود دارند که گونه ای جدید به نام گونه گیشه را به سینما معرفی کرده اند در این نوع فیلم نه موضوع بلکه گیشه محور اصلی فیلم است از این رو تماشاگران باید راضی از سالن سینما خارج شوند و کارگردان گونه رایج در دوره خود را که ممکن است گونه ملودرام یا جنگی و...باشد را به عنوان پوسته انتخاب کند تا تماشاگر را به سینما بکشاند و در آن فیلم که به آش شله قلمکار بیشتر شباهت دارد انواع شخصیت ها با کنشهای متفاوت نمایش داده میشود تا هیچ تماشاگری ناراضی نباشد.در این جاست که استفاده ابزاری از انسان مخصوصا زن مصداق می یابد.هر چند استفاده ابزاری با استفاده ابزاری که موضوع را محور قرار داده اند متفاوت است.گرچه انسان در این فیلم ها جز ابزار اصلی قرار می گیرد اما جایگاه او خارج از منطق و محور اصلی نیست و همه چیز سیری منطقی را دنبال میکند.اما با توجه به محور اصلی چیزی خارج از فیلم نیست ،بلکه اینگونه استفاده ابزاری در خدمت محور اصلی خواهد بود که مسلما شخصیت پردازی افراد دخیل در این فیلم ها حالتی کاملا منطقی دارد.بسیاری تصور میکنند که شخصیت پردازی صحیح از زن منوط به واگذاری نقش های اجتماعی بسیار بالا به اوست و گروهی میپندارند که زن میتواند نقشی را به خوبی ایفا کند که در خانواده به عنوان مادر،همسر،دختر و به صورت ذاتی در نهاد او وجود دارد و البته گروهی هم هستند که زن را بسان گاو نه من شیرده فرض کرده اند و رتبه زن را تا مرز حیوانیت دون شمرد ه اند.نتیجه اینکه نگاه انسانی به زن مستلزم نگاه منطقی به اوست وآن این است که ما یک زن را با تمام گذشته،حال،آینده،محیط؛خلق و خو و تمامی مسائل دخیل در زندگی منطقی افراد مشاهده کنیم .شخصیت زن در قالب منطقی نه به قهقرا میرود و نه حضوری غیر قابل باور پیدا می کند،او خودش است با تمام خصوصیات فردی که در فردی دیگر وجود ندارد.با توسل به این قالب از افتادن در ورطه تکرار مضامین و شخصیت پردازی افراد جلوگیری میشود. بدین ترتیب شخصیت زن هم وسعت و هم عمق پیدا می کند این شخصیت هم فیلم را جذاب میکند و هم از تکرار موضوعی،مفهومی و صوری،جلوگیری به عمل می آورد.
نیایش احمدی _ خبرنگار تحریریه جوان قدس
نظر شما