گروه سیاسی- مسعود بصیری: «محمد حسن قدیری ابیانه» چهره شناخته شده ای برای اصحاب رسانه و سیاست است.

 نمایشگاه مجسمه های کذایی ؛ دوستان می گفتند، سخت نگیر!

 

 او اگرچه با ماجرای مسلمان شدن «ادواردو آنیلی» بیشتر در صدر اخبار قرار گرفت، اما پیش از آن هم فردی ناشناخته نبود. خیلی ها به یاد دارند که او از سال 1373 یعنی 17 سال پیش بر ضرورت هدفمند سازی یارانه ها تاکید می کرد و مرتباً در این زمینه سخن می گفت و می نوشت؛ طرحی که پس از 17 سال در دولت محمود احمدی نژاد اجرایی شد.
او حدود یک سال است که از سفارت ایران در مکزیک به کشور بازگشته، اما بیست سال پیش از آن هم، سفیر ایران در استرالیا بوده است.
صحبت با «قدیری ابیانه» می تواند به پنجره های زیادی از حوزه های گوناگون متصل شود. حوزه هایی که اتفاقاً قدیری می تواند در آنها حرفهایی بزند که قابل تأمل باشد.
وی دارای مدرک فوق لیسانس معماری از ایتالیا و دکترای مدیریت استراتژیک از ایران است. چند کتاب نیز در مورد اسلام و مسیحیت به زبانهای فارسی، اسپانیایی و انگلیسی از وی منتشر شده است.
آنچه در پی می خوانید حاصل گفتگوی او با خبرنگار قدس است که از نظرتان می گذرد.

*اگر موافق باشید صحبت مان را از حوزه ای شروع کنیم که شما در آن، سفیر بوده اید. روابط ایران و مکزیک را چگونه ارزیابی می کنید؟ به نظرتان افزایش سطح تجارت به چه شکلی می تواند انجام شود؟ بیشترین حجم مبادلات چیست؟
**بحران سالهای اخیر در آمریکا، ضربه زیادی به اقتصاد مکزیک زده است، چرا که اقتصاد این کشور خیلی به آمریکا وابسته است. اکنون مقامات مکزیکی بیش از گذشته به ضرورت تنوع در روابط خارجی خود پی برده اند. این تنوع در حوزه کشورهایی همچون ترکیه یا امارات متحده عربی برایشان مشکل ساز نیست، چون آمریکا نسبت به آنها حساسیت ندارد و به همین علت سفر مقامات مکزیکی به این کشورها بیشتر شده است.
بین ایران و مکزیک هم می توان راهکارهای افزایش مناسبات اقتصادی را پیدا کرد، منتهی اقتصادیون دو کشور، باید سفرها و دیدارهای بیشتری داشته باشند، اما متأسفانه این کار چندان انجام نمی شود. مثلاً یادم هست از نمایشگاه بین المللی مشهد، 20 نفر تاجر آمده بودند، اما برخی ها حتی یک کاتالوگ یا بروشور همراهشان نبود.
ان شاء ا... اگر سفیر جدیدی اعزام شد، بتواند با تلاشهای خود راهی را برای بهبود روابط اقتصادی پیدا کند.
در مکزیک ما با حجم زیاد فرصتهای مختلف فرهنگی مواجه بودیم، آنقدر که گاهی نمی دانستیم به کدام یک از اینها بپردازیم. امکانات به اندازه کافی برای ما فراهم نبود تا به همه خواسته ها پاسخگو باشیم.
*اخیراً در جایی خواندم که درخصوص اقدام اخیر آمریکایی ها در متهم کردن ایران برای تلاش به ترور سفیر عربستان در آمریکا صحبتهایی را مطرح کرده بودید و نمونه ای را در زمان سفارت خود در مکزیک بیان کرده بودید. ماجرای این اتفاق چه بود؟
**روزنامه اونیورسال که یک روزنامه دست نشانده آمریکا در مکزیک است، حدود سه سال قبل، تیتر تمام صفحه اول خود را به داستان سرایی در مورد آموزش باندهای مافیایی مکزیک توسط سپاه پاسداران ایران اختصاص داده بود و در آن مدعی شده بود که اعضای سپاه قدس ایران با زنان مکزیکی ازدواج می کنند تا پاسپورت مکزیکی بگیرند و سپس نام خود را به مکزیکی تغییر می دهند تا بتوانند راحت به آمریکا تردد کنند و در آنجا به عملیات تروریستی دست بزنند. در آن جا مدعی شده بودند که سپاه قدس از دو سال قبل پایگاه هایی را برای آموزش باندهای مواد مخدر در شمال مکزیک راه انداخته است و به آنها در مورد به کارگیری سلاح های پیشرفته آموزش می دهد و داستان پردازی های بیشتر در این ارتباط.این مطالب را به نقل از مقامی در سازمان مبارزه با مواد مخدر آمریکا که خواست نامش فاش نشود، نوشته بود.
بلافاصله اطلاعیه ای از طرف سفارت صادر و این ادعاها را رد کرده در اختیار رسانه ها قرار دادم.
من در آن زمان سفیر بودم و از قبل، ملاقاتی با مقامات وزارت امور خارجه را در برنامه خود داشتم به مطلب منتشره در روزنامه اشاره کردم و گفتم که آیا اولین مطلبی است که در این ارتباط مشاهده می کنید، آن را تأیید کردند. پرسیدم تاکنون مقامات آمریکایی گزارشی در این ارتباط به شما تسلیم کرده بودند؟ گفتند «نه». گفتم فکر نمی کنید اگر آنها اطلاع داشتند که ایران دو سال است در شمال مکزیک پایگاه زده و به آموزش نظامی باندهای مواد مخدر می پرداخته، باید به شما منعکس می ساختند تا شما جلوی آن را بگیرید؟
تأیید کردند که اگر چنین چیزی می بود، حتماً به آنها منعکس می شد. با تاکید بر داستان پردازی های آنها، گفتم که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرموده اند که «جوهر قلم عالم از خون شهید بالاتر است» بنابراین اگر رسانه ای، رسالت خویش در انعکاس اخبار صحیح و آگاه سازی مردم را هدف قرار داده و به بیان حقایق بپردازد، جوهر قلمشان ارزشمند است، لیکن اگر به قلم فروشی بیفتد، مثل روزنامه ال اونیورسال، و صفحات خودش را در اختیار پنتاگون و سازمان سیا قرار دهند، ما آن را فحشای قلم می دانیم و فحشای قلم بدترین نوع فحشا از نظر ما محسوب می شود و ما شدیداً اعتراض خود را به وجود فحشای قلم در مکزیک و عملکرد این نوع رسانه های قلم فروش اعلام می داریم.
به آنها گفتم از شما رسماً می خواهم سریعاً از آمریکایی ها بخواهید آدرس این پایگاه های مورد ادعای آموزش باندهای مواد مخدر را به شما اعلام کنند و نیز از اداره مهاجرت بخواهید بررسی کنند، کدام ایرانی پس از ازدواج با مکزیکی ها نام خود را تغییر داده است.بلافاصله بعد از مراجعت به سفارت، سراغ انعکاس بیانیه صبح را گرفتم. گفتند ادعای روزنامه مذکور انعکاس گسترده ای داشته و پاسخ سفارت هیچ انعکاسی نداشته است.
بیانیه جدیدی تهیه کردم که در آن ملاقات با مقامات وزارت امور خارجه و سفیر اعتراض به وجود فحشای قلم در مکزیک تاکید کرده و ضمن بیان حدیث مذکور، فحشای قلم را بدترین نوع فحشا دانسته و دلایل متعددی مبنی بر این که آن ادعاها کذب محض است و درخواست از وزارت امور خارجه مکزیک برای اینکه آمریکایی ها آدرس مکان های آموزشی و نام ایرانیان مورد ادعا را که تغییر نام یافته اند اعلام کنند، ذکر کرده و برا ی رسانه ها ارسال کردم. این بار این بیانیه منعکس شد.
اقدام فوری نمایندگی، مکزیکی ها و آمریکایی ها را در انفعال قرار داد. فردای آن روز، همان روزنامه اونیورسال در صفحه دوم خود در خبری کوتاه به نقل از مقامات وزارت امنیت مکزیکی نوشت که این وزارتخانه با مقامات رسمی آمریکایی تماس گرفته و آنها داشتن اطلاعات در چنین مواردی را رد کرده اند.
این یک پیروزی فوری برای سفارت بود که اعتبار آن روزنامه و ادعاهای آن را زیر سؤال برد. دوستان مکزیکی، بسیاری از روزنامه نگاران و نیز تعدادی از شخصیت های احزاب مکزیکی در ملاقات با اینجانب، واکنش فوری و خرد کننده سفارت را مورد تمجید قرار دادند و اظهار داشتند که شما عبارت «فحشای قلم» را وارد ادبیات مکزیک کردید که نسبت مناسبی برای قلم به مزدان هست.
اقدامات سفارت را به وزارت امور خارجه ایران گزارش کردم. جالب است که از این ور جواب آمد که استفاده از عبارت «فحشای قلم» مناسب نیست.
*حوزه مکزیک یک بار دیگر هم در دوره سفارت شما خبر ساز شد. ماجرای مجسمه های مستهجن در نمایشگاه مکزیک چه بود؟
**وقتی بتازگی به مکزیک رفته بودم، روزهای پایانی نمایشگاه مفصلی از آثار تاریخی ایران برقرار بود. با تعجب مشاهده کردم که چندین مجسمه مستهجن، از جمله معاشقه عریان زن و مرد را به عنوان آثار تاریخی ایران به نمایش گذاشته اند! اعتراض کردم و گفتم که در نمایشگاه بعدی نباید باشد که با مقاومت رئیس وقت میراث فرهنگی و مسؤولان موزه ملی مواجه شد.برخی دوستان می گفتند سخت نگیر، مشایی دارای نفوذ است و ماموریتت را دچار اختلال می کند. آقای مشایی هم پیغام داده بود که سختگیری نکنید. گفتم من اجازه نمی دهم. فکر می کردم مسأله تمام شده است، ولی با تعجب در روز افتتاح نمایشگاه دیدم که مجسمه های مستهجن را طوری قرار داده اند که اولین مجسمه ای که هنگام ورود به موزه می بینند همین مجسمه های مستهجن بود. آقای بقایی، قائم مقام ایشان آمده بود برای افتتاح. به او گفتم من به شما و آقای مشایی و سازمان میراث فرهنگی اعلام جنگ می کنم؛ بچرخ تا بچرخیم. تعجب کرد و گفت چه شده است. اینگونه به نظر می رسید که از موضوع مجسمه ها بی اطلاع است. به هر حال با دیدن مجسمه ها دستور جمع آوری آن را داد. بتازگی مطلع شدم که آقای مشایی در انتخاب مجسمه ها نیز نقش داشته است. به هر حال بنده هم حاضر نبودم به خاطر حفظ موقعیت تن به این اقدام ضد اسلامی بدهم؛ البته ماموریتم را ادامه دادم؛ ولی تبعات آن را اکنون احساس می کنم.
*منظورتان چیست؟
**بگذریم. من راضی به رضای خدا هستم و به مقاومتم و پایبندی ام به اسلام و ولایت افتخار می کنم. این موضوع را بگذاریم برای فرصتی دیگر.
*راست است که می گویند پای سخنرانی های شما در مکزیک حدود 300 نفر هم مسلمان شده اند؟
**بله همینطور است. البته من از خودم چیزی ندارم اما تجربه نشان داده است، اگر معارف ناب دینی به خوبی عرضه شود، گروه های مختلف فکری دسته دسته به اسلام روی می آورند و اینجانب شاهد اسلام آوردن رؤسا و استادان دانشگاه ها، معلمان، شخصیت های رسانه ای و حتی کمونیست ها و فمنیست ها در مکزیک و یا کشورهای دیگر بوده ام. با همه این حرفها، اما این را هم بگذاریم برای فرصتی دیگر.
* چرا برای انتخابات مجلس، نامزد نمی شوید؟
**راستش را بخواهید خودم فکر می کنم می توانم در مجلس مفید باشم. اما می دانیم که در تهران مردم به لیست رأی می دهند. از قضا دوستان هم معتقدند که حضورم در لیست به آن لیست کمک خواهد کرد، در عین حال کسی که خارج لیستها باشد، عملاً نمی تواند وارد مجلس شود. اما من، باورم این است که ملاک گروه های منتسب به اصولگرایی، انتخاب اعضایی از بین خودشان است، بنابراین به دلیل استقلال از احزاب، زمینه ای برای ورود به لیست نمی بینم و به همین دلیل هم برنامه ای برای نامزد شدن ندارم. به دادن لیست جداگانه هم چون مورد سوء استفاده منحرفین و فتنه گران و عوامل نفوذی بیگانگان قرار خواهد گرفت، اعتقادی ندارم.
*خب چرا شما به یکی از گروه ها و احزاب موجود نمی پیوندید ؟
**علتش این است که من به دلیل عضویت در وزارت امور خارجه قانوناً نباید به عضویت هیچ حزب و گروهی در بیایم و گرنه تحزب را فی نفسه منفی نمی دانم، بلکه اگر خدمتگزاری به اسلام و جامعه اسلامی مطرح و در پیروی از ولایت صادق و محکم باشند و ملاک های اصولگرایانه را سرمشق خویش قرار دهند، تحزب را امری مثبت می دانم.
* نظر شما در مورد گروه 8+7 چیست؟
**من معتقدم که باید اصولگرایان به تفاهم برسند و لیست مشترکی را ارائه دهند. اینکه انتخاب شوندگان اصولگرا باشند کافی نیست. باید انتخاب اعضای لیست بر اساس اصولگرایی باشد یعنی اصلح انتخاب شود. من نگرانم که احزاب و گروه های اصولگرا به جای انتخاب اصلح به فکر انتخاب اعضای خود باشند و بنابراین جایی برای شخصیت های مستقل از احزاب و در عین حال توانا و پیرو ولایت نماند؛ البته وجود شخصیتی مثل حضرت آیة ا... مهدوی کنی دلگرم کننده است، اما آیا احزاب و گروه ها حاضرند از گنجاندن نام اعضای خود صرفنظر کنند و ملاک انتخابی اصلح را الگوی خود قرار دهند باورش برایم سخت است.
*چه پیشنهادی دارید؟
**پیشنهادم این است که درصدی از افراد را بویژه در لیست تهران به مستقلین از احزاب که پایبندیشان به ولایت ثابت شده باشد اختصاص دهند، یعنی یک حداقلی را. مثلاً یک سوم لیست را.
*نظرتان در مورد جبهه پایداری انقلاب اسلامی چیست؟
**آنها را اصولگرا می دانم تا حدی که برای ماندن در مناصب خویش حاضر به تمکین از جریان انحرافی نشدند، یعنی در پیروی از ولایت از پست خود گذشتند و این امتحان خوبی بود که دادند. به نظرم آنها باید جایگاه مناسبی در لیست اصولگرایان داشته باشند.
* اما آنها شرایطی گذاشته اند که قبولش برای 8+7 ظاهراً میسر نشده .
**برخی از شرایطشان معقول است. مثلاً آنها می گویند، چرا باید لاریجانی و قالیباف نماینده داشته باشند. اگر به عنوان فرد حضور دارند که معنی ندارد و اگر به عنوان مسؤولیتی که دارند، عضو هستند که بدتر. چرا باید مجلس و یا شهرداری که سازمان های رسمی هستند و از بودجه عمومی ارتزاق می کنند در تعیین لیست نمایندگان نقش داشته باشند؛ این خلاف است، مگر اینکه گفته شود آنها دارای گروه های طرفدار خود هستند که در آن صورت نیز نماینده گروه آنها باید عضو 8 +7 شوند که عملاً نماینده دارند. به هر حال معتقدم این ترکیب باید اصلاح شود.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.