قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: یکی از ویژگی های جنگ های صدر اسلام، بیان رجزهایی بود که در پی آن جنگجویان حاضر در میدان به معرفی خود و بیان شجاعت خویش می پرداختند.

رجزخوانی های منحصر به فرد حضرت عباس(ع) در کربلا!

معمولاً این رجزها بدین دلیل خوانده می شد تا جنگجویان خودشان را معرفی و اعتقادات خود را در قالب آن بیان نمایند و بر همین اساس در واقعه کربلا حضرت عباس (ع) در قالب ادبیات شعری رجزگونه؛ اعتقادات، اندیشه، هدف و هویت خویش را معرفی نمودند، به نحوی که قدرت الله عفتی در این باره می نویسد: حضرت ابالفضل (ع) در واقعه کربلا چندین بار به میدان جنگ رفت و بازگشت؛ از جمله اینکه پس از شهادت برادرانش (فرزندان امیرمؤمنان (ع)) به میدان جنگ رفت و این رجز را می خواند و می جنگید:
أقسَمتُ بالله الأعَزّ الاعظم                 و بالحُجُور صادقاً و زَمزمٍ
و ذُوالحَطیم والفنا المُحَرّم                  لَیُخضَبَنّ الیوم جسمی بالدّم
اَمامَ ذی الفضل و ذی التّکرُّم              ذاکَ حُسَینُ ذوالفَخَار الأقدم
قسم به خداوندی که عزیزترین و عظیم ترین است، قسم به حجر، صداقت و زمزم.
قسم به صاحب حطیم، قسم به فنا، قسم به محرم؛ امروز تنم با خون خضاب می شود.
پیشاپیش کسی که صاحب فضیلت و کرامت است و آن فرد، حسین (ع) صاحب افتخارات و مقدم بر همه است. (الفتوح، ج5: 125؛ ابصار العین: 30؛ مقتل الحسین، ج2: 30)

هنگامی که، همه اصحاب امام حسین (ع) شهید شدند و عطش بر کودکان غالب شد. آن گاه آن حضرت به حضرت عباس (ع) فرمود: «مشک را بردارید و برای کودکان آبی بیاورید.» این در صورتی بود که چهار هزار نفر از شریعه فرات محافظت می کردند و حضرت ابالفضل (ع) باید تنهای تنها به آب می رسید.
سقای کربلا، با مشکی بر شانه و عَلَمی در دست و شمشیری در دستِ دیگر وارد میدان جنگ شد و به سوی فرات حرکت کرد. لشکر عمر بن سعد، منظور وی را فهمیدند و به صورت جمعی و گسترده، به ایشان حمله کردند. حضرت عباس (ع) در این هنگام، این رجز را می خواند و می جنگید:
اُقَاتِلُ الیومَ بِقلبٍ مَهنَدٍ                  اَذُبُّ عن سِبطِ النَّبی احمدٍ
اَضرِبُکُم بِالصَّارِمِ المُهَنَّدِ                 حتّی تَحِیدُوا عَن قتال سیّدی
إنّی اَنَا العَبَّاسُ ذُو التَّوَدُّدِ                نَجلُ عَلَیّ الطّاهِرِ المُؤیَّدِ
امروز با اطمینان کامل، جنگ سنگینی با شما می کنم، و در دفاع از فرزند پیامبر (ص) جانفشانی می کنم.
آن قدر با شمشیر هندی بر شما می زنم تا دست از جنگِ با مولا و سرورم بردارید.
من عباس، صاحب عشق و محبت اهل البیت هستم، فرزند امام علیِ طاهر و پاکیزه (ع) و تأیید شده خداوندم. (مقتل الحسین و مصرح اهل البیت: 90)
قندوزی حنفی نوشته است: آن حضرت، زمانی این رجز را می خواند که تیرهای فراوانی به بدنش اصابت کرده بود.

حضرت عباس (ع) با نگهبان های شریعه فرات جنگید و 80 نفر از آن ها را کشت. وی زخم های زیادی برداشت و تیرهای زیادی بر بدنش اصابت کرد و خون از بدنش جاری بود. او با این وضعیت وارد شریعه فرات شد، مشک را پر از آب کرد، کفی از آب برداشت و به لبان خشکیده اش نزدیک کرد؛ ولی چون به یاد تشنگی امام حسین (ع) و اطفالش افتاد، آب را بر روی آب ریخت و از شط فرات بیرون آمد. سپس به سوی خیمه ها حرکت کرد تا آب را به خیمه برساند؛ ولی دشمن، مسیر را بسته بود. در آن هنگام، حضرت ابالفضل (ع) این رجز را می خواند و می جنگید و به پیش می رفت:
یا نَفسُ مِن بعدِ الحسین هُونی                و بعدَهُ لاکُنتَ أن تَکُونِی
هذا الحُسَینُ واردُ المَنُون                         و تَشرَبینَ بارِدَ المَعین
هیهاتَ مَا هَذَا فِعالُ دِینِی                        و لافِعَالُ صادِقِ الیَقِینِ
ای نفس! زندگی پس از امام حسین (ع) چه معنایی دارد؟! بعد از او زنده نباشی که زندگی را ببینی.
این امام حسین (ع) است که در مشکلات افتاده است؛ تو می خواهی آب خنک و گوارا را بیا شامی؟!
این کار در آداب و فرهنگ من هرگز وجود ندارد. این عمل از فرد صادق حقیقی به دور است. (مقتل الحسین و مصرع اهل بیته: 91؛ بحارالانوار، ج45: 41)

لشکر ابن سعد اطرافش را گرفتند و تیربارانش کردند؛ به گونه ای که تیرهای بسیاری بر بدنش بود. حضرت، این رجز را می خواند و می جنگید تا آب را به خیمه ها برساند:
لا أرهَبُ المَوتَ إذا المَوتُ رَقَا                      حَتَّی اَواری فی المَصَالیتِ لَقَی
نفسی لِنَفس المُصطَفی الطُّهرِ وَقَا             إنّی أنا العبّاسُ اُغدُو بِالسَّقا
                                  و لا اَخَافُ الشَّرَّ یوم المُلتَقَی
زمانی که مرگ فراگیر شده و از سر و کله آدم بالا می رود، من از مرگ فرار نمی کنم تا اینکه با مرگ روبرو شوم و آن را بپوشم.
جانم به فدای جانِ پیامبر پاک (ص) (یعنی امام حسین (ع)) باد که در خطر واقع شده است. من عباس هستم که پیمان سقائی بسته ام.
در روزی که نیکی و زشتی با هم ملاقات می کنند و درگیر می شوند، من از سختی ها نمی ترسم و با آن روبه رو می شوم. (عوالم المعلوم، ج17: 273؛ مناقب آب ابی طالب ج4: 117).

آن حضرت می جنگید و راهش را به سوی خیمه ها باز می کرد. دشمن از هر سوی برایش تیر می انداخت، بر بدنش تیرهای فراوانی بود؛ ولی همچنان می جنگید، تا اینکه زید بن ورقا با کمک حکیم بن طفیل و دیگران از کمین بیرون آمدند و ناگاه شمشیری بر دست راست وی زد و دست راستش قطع شد، حضرتش فوری شمشیر را با دست چپ گرفت، می جنگید و به سوی خیمه می رفت تا آب را به اطفال برساند؛ آن هنگام بود که این رجز را می خواند و می جنگید:
والله إن قَطَعتُمُوا یَمِینی إنّی                   اُحامی أبداَ عَن دینی
و عَن امام صادق الیقین                        نجلِ النّبی الطّاهر الأمین
به خدا قسم! گرچه دست راستم را قطع کردید، من همیشه و در هر حال از دینم حمایت می کنم.
و از امام صادق و برحق، و پسر پیامبر طاهر و امین (ص) حمایت می کنم. (مقتل الحسین و مصرع اهل بیته: 337؛ بحارالانوار، ج45: 40)

حضرت ابالفضل (ع) با دست چپ می جنگید و به پیش می رفت؛ در حالی که دست راستش را نداشت و خون زیادی از ایشان رفته بود. در این هنگام، حکیم بن طائی با همدستی عبدالله بن شیبانی و نوفل الازرق از کمین بیرون آمد و ضربه ای را بر دست چپش زد و آن را قطع کرد. با وجود این، علمدار کربلا (ع) به سوی دشمن حمله می کرد تا راه را به سوی خیمه های باز کند و آب را به خیمه برساند. آن جناب در این زمان، این رجز را می خواند:
یا نفسُ لاتَخشَی مِنَ الکُفّار                 و اَبشری برحمة الجبّار
مع النّبیّ السّیّد المختار                     قَد قَطَعوا بِبَغیِهِم یَساری
                             فأصلِهِم یا ربّ حَرَّ النّار
ای نفس! از کفار نترس، تو را به رحمت خداوند جبار بشارت می دهم.
و در بهشت، به هم جواری با پیامبر (ص) که آقا و برگزیده است، بشارت می دهم. این ها با سرکشی و طغیان [در دین،] دست چپم را قطع کرده اند.
خداوندا! این ها را به آتش سوزان جهنم داخل کن. (مناقب آل ابی طالب، ج4: 117؛ عوالم المعلوم، ج17: 284)

عمر بن سعد در این هنگام فریاد زد و گفت: «مشک را هدف قرار دهید، اگر آب به خیمه برسد و حسین، آب بیاشامد، یک نفر از شما زنده نخواهید ماند. آن گاه فردی مشک را با تیر زد و آبش بر زمین ریخت. سپس تیری دیگر بر سینه ابالفضل (ع) نشست که رمق را از حضرت گرفت. لشکر ابن سعد، آن حضرت را محاصره کردند و هر کسی ضربه ای می زد. در این بین یکی عمود آهنین بر سر آن جناب زد و ایشان از اسب افتاد و صدا زد: «یا اباعبدالله علیک منی السلام.» امام حسین (ع) خود را به ایشان رساند، سرش را بر دامن گرفت، گریه کرد و فرمود: «الآن کمرم شکست و چاره و تدبیرم گسسته شد.» (مقتل الحسین و مصرع اهل بیته: 91، 93؛ منتهی الآمال، ج1: 464)

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 24
  • نظرات در صف انتشار: 12
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • نوکر عباس IR ۰۸:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۳
    27 2
    واي که هر وقت اسم حضرت عباس و امام حسين (ع) مي آيد . غيرت و اشک هم جوان مي شود . درود بر آناني که مرام مردانگي و فتوت دارند .
  • sara IR ۱۹:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۳
    17 4
    تشنه آب فراتم اي اجل مهلت بده.... تا بگيرم در بقل قبر شهيد کربلا. التماس دعا
  • ali IR ۱۹:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۳
    17 2
    السلام عليک يا ابا عبدالله الحسين من نالايق اگر تشنه ي ديدار توام از طفوليتم ارباب گرفتار توام نيستم مستحق اين همه لطف و کرمت تا نفس ميکشم اي شاه بدهکار توام السلام علي الحسين و علي علي ابن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين خوش به حال محبين حسين(ع)
  • تهامي IR ۰۹:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۴
    17 2
    يا باب الحوائج.
  • مسعود IR ۱۰:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۶
    17 2
    ياابالفضل اي علمدارکربلاکمکم کن
  • محمد صالح IR ۱۲:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۶
    15 2
    سلام يا قمر بني هاشم
  • محمد حاجي زاده IR ۱۳:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۶
    14 2
    قيزيل انگشتره ياقوت نشان داش ياراشار/ نجه آق صورت سورمه چکيلن گاش ياراشار/ بير حسيني که اونا يخدي بو دنياده نظير/ ايله مولايه ابلفظلي تکي گارداش ياراشار. يلبيک يا ابلفضل
  • کلب الحسین IR ۲۱:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۷/۲۳
    12 1
    بی دست کربلا دست مرا بگیر .
  • رضا IR ۱۳:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۳
    10 2
    يا فرمانده ي بي لشكر مدد يا باب الحواؤج
  • سعید IR ۲۱:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۳
    9 1
    سلام بر علمدار حسین دستم را بگیر گرچه گنهکارم
  • خادم العباس IR ۱۲:۲۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۲
    6 3
    اگه عباس بود هیچکی جرات نمیکرد به بی بی جانمان خانوم فاطمه ی زهرا احانت کنه
  • ابوالفضل IR ۱۳:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۳۱
    6 0
    ياعلمدار كربلا شب اول قبر وپل صرات ويوم حساب شفاعتم كن .
  • زرنگارپور IR ۱۹:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۷
    3 0
    جونم و زندگیم فدای مرامت ای دستگیر بی دست یا ابوالفضل
  • سپهر.... IR ۲۰:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۸
    2 0
    جوونیم فدای قمر بنی هاشم،حضرت عباس (ع)
  • فرامرز خسروی IR ۰۰:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۳۰
    1 0
    خدای احساس یعنی عباس.عشق فقط عباس
  • ستاره IR ۱۲:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۸/۰۱
    1 0
    عباس( ع) اسطوره ای تکرار نشدنی ست
  • morteza IR ۱۸:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۸/۰۲
    0 0
    ای ساقی معرفت که دو دست رو دادی دو دست عالم به سوی توست
  • سیدمیثم IR ۱۵:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۸/۰۷
    1 0
    توکل دنیا ندیدم به مرام عباس...اقاجان دستم بگیر
  • علی IR ۰۷:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۱
    3 0
    جانم فدات یا اباالفضل
  • عاشق حسی!ن IR ۰۴:۴۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۹
    0 0
    یا عباس دستم را بگیر ای بی دستی که بال هایت آسمان را می‌پوشاند.کمکم کن بی دست علمدار.به حق مادرت زهرا
  • حمید IR ۱۳:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۹
    2 0
    ای‌که‌ره‌بستی‌میان‌کوچه‌ها‌بر‌فاطمه...گردنت‌را‌ می‌شکست‌ آنجا‌اگر‌عباس‌بود
  • مهدی IR ۲۳:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۰
    0 0
    نه خدا توانمش گفت،ن بشر توانمش خواند/در حیرتم چ نامم شه ملک لافتی را الحق که خون علی تو رگاته.جونیوم،نفسم،زندگیم فدای رجز خوانی هایت یا اباالغوث
  • مرید امیرالمومنین IR ۱۳:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۵
    0 0
    برادر من که گفتی اگر حضرت عباس بود کسی جرات نداشت به نورچشم پیامبر اهانت کنه عزیزم فراموش کردی اسدالله حضرت حیدر بودند اما ماموریت اهل بیت اون روز صبر کردن بود وگرنه به نعره حیدری امیر المومنین کسی جرات نداشت از کوچه تردد کنه چه برسه به جسارت.
  • رضا IR ۲۱:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۷
    2 0
    یا نفس! من بعد الحسین هونی.....