حمیدرضا شکارسری - «دماوند / صداوندی است / که صامت به نظر می‌آید»*

خوانش شعری از مریم گرجی؛ سند فرهنگی

هر شعری به ترتیبی خاص و با تمهیدی ویژه، می‌کوشد توجهِ مخاطب را از معنای تحت‌الفظیِ کلمات به سویه‌ای دیگر از آن‌ها معطوف نماید. سویۀ دیگرِ کلمات، گاهی معنایی ضمنی است که متن را ایهامی می‌کند. معناهای ضمنیِ کلمات می‌توانند متن‌ها را استعاری، نمادین یا اسطوره‌ای سازند.

امّا سویۀ دیگرِ کلمات، دالِ آن‌هاست که موجبِ ایجاد رشتۀ تداعی‌ها می‌شود. به‌عبارت دیگر، شکل و صوت دال، فارغ از مدلول یا مدلول‌های آشنای آن، موجبِ تداعیِ کلماتی دیگر می‌شود. در این وضعیت، دال‌ها، شیء‌گونه به نظر می‌رسند و از حالتِ نشانه‌های آشنای زبانی با وظیفۀ عادیِ معناسازی فاصله می‌گیرد.

«مریم گرجی» با دماوند برخوردی متعارف و معناشناسانه (نثری) نداشته است، بلکه از تکه‌ای از این دال، کلمه‌ای دیگر را تداعی کرده و از این راه، یک واژۀ تازه ساخته است. تداعیِ صدا از دما به‌عنوان بخشی از دال دماوند، واژۀ تازۀ «صداوند» را ایجاد کرده است؛ واژه‌ای بی‌معنا که در متن این شعر و تنها با تمهیدِ دال‌گرایانۀ شاعر معنا می‌یابد و در ساختار این شعر، نقش‌مند می‌گردد. با این نقش‌مندیِ بدیع، «گرجی» تنها نیمی از راه را آمده است و یک کاریکلماتور ساخته است. سطر سوم و اشارۀ شاعر به سکوت دماوند به‌عنوان یک آتشفشان خاموش، ناگهان آن بازیِ زبانیِ بین دماوند و صدا و آن واژه‌سازیِ خلاقانه را غایت‌مند می‌کند. به این ترتیب، متن از یک کشفِ سادۀ درون‌متنی به یک فرامتن متوجه می‌شود و از سطحِ زبان به لایههای درونی‌ترِ زبان نفوذ می‌کند.

اگر تمهیدات فرمیِ این متن در همان حدّ بازیِ زبانی و واج‌آرایی می‌ماند، می‌توانستیم این اثر را حتی تصادفی خلاقانه بدانیم، امّا غایت‌مندیِ این تمهیدات فرمی، اثر را به متنی معنامند و به سندی فرهنگی چون شعر ارتقا می‌بخشد.

*زن نباید شکسته دیده شود/ مریم گرجی/ انتشارات هنر رسانۀ اردیبهشت/ صفحۀ 37

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.