گروه هنر- لیلا کردبچه - چگونه می‌توان مخاطب را خنداند، وقتی فضای کار، یک فضای کاملاً عادی است، وقتی شخصیّت‌ها، شخصیّت‌های کاملاً عادی‌اند و منطقِ حاکم بر کنش‌ها و واکنش‌هایشان نیز، کاملاً منطبق بر کنش‌ها و واکنش‌های عادی‌اند؟

طنزنویسی که شما را با عنکبوت و جسد می‌خنداند

 آیا صِرفِ استفاده از زاویه دیدِ دانای کُل، و إشراف بر مافی‌الضمیرِ شخصیّت‌ها و نشان دادنِ تضاد و تقابلِ درونیِ آن‌ها با فضای موجود، می‌توان ایجاد طنز کرد و مخاطب را خنداند یا نکته دیگری در کار است؟

باید پذیرفت که طنز(چه ایجادِ آن و چه درک و دریافتِ عمقِ آن) نیازمندِ داشتنِ ذهنیّتی متفاوت از ذهنیّتِ فراگیر جامعه است؛ یعنی داشتنِ نوعِ نگاهِ خاص و ویژه و مسلّح بودن به چشم‌هایی متمرکز بر زوایایِ دیدِ خاص برای ایجاد طنز ضروری است، و از سویی، داشتنِ ذهنیّتی که درک و دریافت و هضمِ آن نوعِ نگاه و آن زاویه دید را میسّر کند، برای مخاطب لازم است. مجموعه داستان «وقتی شعله‌ها شما را در بر می‌گیرد»، نوشته «دیوید سداریس» و ترجمه «نادر قبله‌ای» که نشر مروارید آن را منتشر کرده است، نمونه‌ای از این دست آثار است؛ یعنی آثاری‌ ‌که  با نوعی نگاهِ خاص و ویژه نوشته شده و درکِ طنزِ موجود در آن‌ها نیز وابسته به درک مخاطب از آن نوعِ نگاه است.

 

 بسیار سفر باید تا طنزنویس شود «سداریس»

دیوید سداریس، طنزنویس، کمدین، مجری رادیو و نویسنده آمریکایی، در سال 1956 متولد شد. از او مجموعه داستان‌های بسیاری منتشر شده که از میانِ آن‌ها، مجموعه داستان کوتاه «وقتی شعله‌ها شما را در بر می‌گیرند»، در سال 2008، در فهرستِ پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک ‌تایمز قرار گرفت. جذابیّتِ داستان‌های دیوید سداریس، در صراحتشان است؛ شخصیّت‌های داستان‌های او اغلب، شخصیّت‌های واقعیِ زندگیِ خودش هستند(بیشترِ اوقات اعضای خانوادهاش). او با این سادگیِ شخصی، که خود آن را از ریشه یونانی‌اش می‌داند، پدر و مادر و خواهر و برادرِ خود را وارد داستان‌هایش کرده، و آن‌ها را موضوع شوخی‌های شخصیِ خود می‌کند. او در داستان‌هایش که در مجلات معتبر منتشر می‌شده و بسیاری از آن‌ها را نیز در برنامه‌های تلویزیونی‌اش اجرا می‌کرده، به مسایل گوناگونی از قبیلِ اتفاقاتی‌که در دوران جوانی‌اش افتاده، زندگیِ خانوادگی‌اش، تحصیلاتش، تقابلش با فرهنگ‌های دیگر کشورهای جهان، مشکلاتِ داخلی آمریکا، روابط انسان‌ها، برخوردِ آن‌ها با مرگ و... می‌پردازد.

دیوید سداریس، سفرهای زیادی به کشورهای گوناگون داشته و همین مسأله بر تواناییِ او در شخصیّت‌پردازیِ داستان‌هایش افزوده است. درحقیقت سداریس، به‌واسطه سفرهایش به کشورهای گوناگونِ جهان، و گاهی سال‌ها زندگی‌کردن در آن کشورها، براحتی مردمِ این کشورها را وارد داستان‌هایش می‌کند و از آن‌ها، موضوعاتی برای خلقِ داستان‌ها و فضای داستان‌هایش می‌آفریند که مخاطب را وامی‌دارد تا بدونِ داشتنِ کوچکترین اطلاعی از پیشینه فرهنگیِ مردمی‌که در داستان‌های او هستند، به تضاد و تناقضِ موجود در رویدادها و رفتارها بخندد.

نکته جالبِ توجهِ داستان‌های دیوید سداریس، موقعیّتی است که شخصیّتِ اصلیِ آن، یعنیِ خودِ نویسنده در آن قرار می‌گیرد و طنز و فکاهی ناخواسته از همین موقعیّت خلق می‌شود؛ خواه این موقعیّت در پروازی شبانه از آمریکا به فرانسه باشد، یا حضور عنکبوتی در زندگی‌اش. او هرگز سعی‌ نمی‌کند، موقعیّت را در داستان‌هایش ایجاد کند، بلکه این موقعیّت‌ها هستند که داستان‌های او را خلق می‌کنند. از سویی، با وجود آنکه شخصیّتِ اصلی در تمام داستان‌های کوتاه مجموعه مذکور، یک نفر هست (نویسنده اصلی)، سداریس با ایجاد تغییراتی در موقعیّت‌های سنّی، اجتماعی، خانوادگی، تحصیلی و...، هربار موقعیّتِ فکاهیِ تازه‌ای خلق میکند. مثلاً جایی شخصیّتِ اصلی، مردی جاافتاده است و در محل کارش، با اجسادی که برای کالبدشکافی آورده‌اند مواجه است، و از زاویه دیدِ مردی تقریباً چهل ساله، تضاد و تقابلِ ذهنیِ چنین شخصِیتی را با جامعه، به موقعیّتی طنزآمیز بدل می‌کند، و جایی که شخصیّتِ اصلی، نوجوانی است در فضای محدودِ خانواده، با همان زاویه دید به تماشای فضای پیرامون می‌پردازد و با منطقِ حاکم بر ذهنِ نوجوانی متعارض با محیط، مثلاً آنجاکه از وجود «کرم پیوک» در پای زنی می‌نویسد، اینگونه با بیان موقعیّت ذهنیِ خود، ایجاد طنز می‌کند: «اگر من بچه بودم و می‌دیدم چیزی از سوراخی از پای مادرم بیرون می‌خزد، رژه‌کنان به نزدیک‌ترین یتیم‌خانه می‌رفتم و خودم را برای فرزندخواندگی به آن‌جا معرفی می‌کردم؛ تمام عکس‌هایکه از مادرم داشتم، می‌سوزاندم، هرچیزی را که به من داده بود از بین می‌بردم و همه‌چیز را از اول شروع می‌کردم، چون این نفرت‌انگیز است. پدرها اجازه دارند بین انگل‌ها بخزند و این کار هیچ اشکالی هم ندارد، ولی برای یک مادر، نه؛ واقعاً غیرقابل بخشش است».

دیوید سداریس، در اغلبِ داستان‌هایش، اعضای خانواده‌اش را به‌عنوان شخصیّت‌های داستان، دستمایه ایجاد موقعیّت‌های طنزآمیز کرده و نارضایتیِ آن‌ها را  شرح می‌دهد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.