این مشکل ممکن است زمانی ایجاد شود که مدرسان در تولید یک کتاب تألیفی یا ترجمهای ناتوان هستند، بنابراین به دانشجو بهعنوان ابزاری برای ارتقای درجه علمی خود نگاه میکنند ، این در حالی است که در نظام آموزش عالی در دنیای مدرن انتظار بر این است که مدرس داشتههای خود را به دانشجو آموزش دهد و برای ارتقای دانشجو تلاش کند. از سوی دیگر اگر محصولی از همکاری مدرس و دانشجو مانند کتاب یا مقاله منتشر شد که دانشجو سهم بیشتری از آن داشته، اسم دانشجو در ابتدا درج خواهد شد.
وجود این آسیببه دو عامل دیگر نیز مرتبط است؛برخی مدرسان در برخی نقاط کشور چندان توانمند نیستند و براساس رابطه در سیستم آموزش عالی جذب شدهاند و گاهی با وجود توانمندی فرصت کافی را برای فعالیت در حوزه نشر ندارد. در صورت وجود دلیل دوم این پرسش به ذهن متبادر میشود که چرا مدرسی با وجود مشغلههایی در حوزه اجرایی، دانشجوی علاقهمند به تألیف و ترجمه را میپذیرد که در نهایت منجر به تضییع حقوق دانشجو شود؟
برخی از مدرسان دانشگاه معتقدند قابلیت کافی در دانشجو برای تولید کتاب وجود ندارد حال آنکه به هیچوجه با این دیدگاه موافق نیستم، چراکه معتقدم برخی دانشجویان از برخی مدرسان که در نظام آموزشی مشغولاند، پرکارتر و باسوادتر هستند.
اما از سوی دیگر، طبیعی است که توانمندی و کیفیت کار یک مدرس دانشگاه با 10 سال سابقه و ارایه دهها مقاله و کتاب در مقایسه با دانشجویی که به تازگی وارد عرصه پژوهش شده و البته فردی تلاشگر نیز هست، بالاتر باشد.
دانشجو برای کسب تجربه وآموختن در کنار مدرس دانشگاه قرار میگیرد تا در آینده با توانمندی بیشتر جانشین وی شود،اما متأسفانه در نظام آموزش عالی کشور، نوعی ترس از دست دادن موقعیت وجود دارد که مانع از همیاری و کمک به دانشجوی توانمند شده است.
علاوه بر اعتقاد به ظرفیت علمی دانشجو در حوزه نشر معتقدم که مدرسان باید در مقایسه خود با دانشجو، گذشت داشته باشند؛ یعنی دانشجو را از نظر توانمندیهای علمی با خود مقایسه نکنند. بنابراین مدرس دانشگاه میتواند از ضعیفترین دانشجو، فردی با قابلیتهای یک استاد تربیت کند.
* احمداسماعیلزاده/پژوهشگر برتر سال 93 کشور
نظر شما