۱ تیر ۱۳۹۴ - ۲۳:۴۲
کد خبر: 290994

احمد عبداله‌زاده مهنه - تصویر جلد کتاب «عقاید مکتب تشیع» را روی صفحۀ فیس‌بوکش گذاشته و با کلی ذوق‌وشوق نوشته: «کتاب جدیدم. الحمدلله!»

خراب کردم، ولی ناامید نیستم!

در نوشتۀ دیگری این سؤال را مطرح کرده است: «نمی‌فهمم. اگر افراد ملحد، وجود خدا را قبول ندارند، چرا این‌قدر از او بدشان می‌آید؟»

از همه جالب‌تر، عکس مُهر تربت با نقش «یا شهید کربلا» را روی صفحه‌اش گذاشته و زیرش نوشته: «لطفاً یکی بگوید روی این مهر چی نوشته.»

«اعظم نسیم جانسون»، پیرمرد 61سالۀ آمریکایی، از دوستان فیس‌بوکی است که همین دو ماه پیش مسلمان شده و امسال تازه دارد طعم ماه مبارک رمضان را می‌چشد. دریافتش از اولین ماه رمضان را در صفحۀ گروه «انجمن تازه‌مسلمانان» چنین به یادگار گذاشته است:

امروز اولین روز از اولین ماه رمضان من است. البته اولین باری نیست که روزه می‌گیرم. بعضی را می‌بینم که برای رسیدن افطار مدام به ساعت نگاه می‌کنند. من هم بار اول همین کار را کردم؛ ولی آن را کنار گذاشتم، چون روزه را کشدارتر و سخت‌تر می‌کند. در این اولین ماه رمضان کارم مدام خواندن قرآن و ادعیه است. راستش نمی‌دانم دعا و قرآنم را درست می‌خوانم یا نه. کتابی دارم به اسم «گلچین رمضان» که از روی همان عمل می‌کنم. این کتاب اعمال و دعاهای هر روز ماه رمضان را جمع‌آوری کرده است.

اما دربارۀ احساسم: ای... می‌گذرد! خراب کردم، ولی ناامید نیستم! رفتم چیزی توی یخچال بگذارم که چشمم به یک تکه گوشت کبابی افتاد و شروع کردم به خوردن. تازه یادم آمد که روزه بوده‌ام! قضایش را می‌گیرم ان‌شاءالله! [باید خوشحالش کنیم و به‌ش بگوییم که خوردن سهوی روزه را باطل نمی‌کند.] چه خوشتان بیاید و چه نه، به نظر من خدا غفور و رحیم است.

از لحاظ معنوی هم احساس خوبی دارم و از خواندن نماز و قرآن لذت می‌برم. لحظه‌شماری می‌کنم که بالاخره بتوانم به مسجد بروم و نمازهایم را با مفهوم بالاتری به جا بیاورم. قصد دارم برای زندگی به شهری بروم که مسجد شیعیان داشته باشد. خوشحالم و منتظر روزه‌گرفتن در بقیۀ روزهای ماه رمضان هستم. موقع ظهر واقعاً بغض گلویم را می‌گیرد و اشک در چشمانم جمع می‌شود.

الآن نزدیک نماز عصر است. پس عصر به‌خیر به همۀ برادران و خواهرانم! خدا به همه‌تان خیر و برکت کثیر عنایت فرماید.

*****

«کریستوفر دِیل»، برادر آمریکایی دیگری است که شش ماه پیش مسلمان شده است. ایمیلش را با «سلام احمد، و رمضان کریم!» شروع کرده و از حال‌وهوای اولین ماه رمضان عمرش چنین می‌گوید:

من در دسامبر سال 2014 مسلمان شدم. همین 27 ژوئن امسال، حدود یک هفته بعد از آغاز ماه رمضان، 56ساله می‌شوم.

من با دو حس متفاوت به این ماه مبارک پا گذاشتم. هم خوشحال بودم که می‌توانم وقتم را به دعا و تفکر بگذرانم و هم ناراحت، چون ده روز اول ماه رمضان باید در کنار مادر، خواهر و دو برادرم می‌ماندم.

پدرم کاتولیک بود و 13 ژانویۀ همین امسال در نودسالگی درگذشت. قرار بود که در ماه ژوئن، همین ماه، به کالیفرنیای جنوبی برویم و خاکستر پدر را در صومعه‌ای دفن کنیم. تصمیم گرفته بودم که همین روزها مسلمان‌شدنم را با خانواده در میان بگذارم و در این سفر نماز بخوانم و روزه بگیرم.

همین هفتۀ پیش، مادرم دچار شکستگی مچ دست و لگن شد. شیکاگو به کلیولَند رفتم تا در بیمارستان از مادرم مراقبت کنم. چهار روز در کنار مادر بودم و روز اول ماه رمضان به شیکاگو برگشتم. ساعت سه صبح برای سحری بیدار شدم و برای شفای مادرم دعا کردم. سختی روزه در برابر حال وخیم مادرم چیزی به نظر نمی‌رسید. در مسجد سرشار از حس ناراحتی به‌خاطر وضعیت مادرم و نیز زیبایی و عظمت نماز بودم. دوباره به کلیولند برگشتم و قصد دارم ده روز پیش مادرم بمانم. برنامه‌ام از این قرار است: روزه‌ام را می‌گیرم، نماز صبح را می‌خوانم، به بیمارستان می‌روم، نماز ظهر را همان‌جا می‌خوانم، برای نماز مغرب به مسجدی در همان حوالی می‌روم و امیدوارم افطار هم همان‌جا گیرم بیاید. خدا را شکر می‌کنم که در اولین ماه رمضانم کاری کرد که به فکر نیازهای دیگران باشم. امیدوارم خدا مادرم را شفا عنایت کند.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.