و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز امتداد حرکت خود را در سینما پیگرفته و خیلی زود به یکی از مهرههای ارزشمند عرصه تصویر بدل شود.
علی نصیریان در سالهای اخیر کمکارتر از قبل شده است و هر سه یا چهارسال یکبار در یک فیلم سینمایی بازی میکند. او همین فاصله زمانی را برای ایفای نقشهای تلویزیونیاش هم درنظر میگیرد و شاید برای همین است که هیچگاه تماشای بازیاش تکراری نمیشود.
نصیریان حدوداً یکدهه قبل در سریالی مناسبتی به نام «میوه ممنوعه» به کارگردانی حسن فتحی ایفای نقش کرد؛ سریالیکه در شبهای رمضان روی آنتن میرفت و بهواسطه داستان پرپیچوخم و کاراکترهای پرداختشدهاش خیلی زود موردتوجه مخاطبان قرار گرفت.
در روزگاریکه در سالیان اخیر، حتی یک ملودرام احساساتبرانگیز مانند «میوه ممنوعه» در سبد رمضانی تلویزیون ندیدهایم، به سراغ نصیریان رفتیم و درباره این سریال با او گپ زدیم.
*نکتهای که درباره سریال «میوه ممنوعه» و کاراکتر «حاج یونس» این سریال بارها مطرح شده، مشابهت آن با داستان «شیخ صنعان» است. این ایده الهامگیری از آن داستان را چهکسی وارد کار کرد؟ شما یا حسن فتحی یا نویسندگان کار؟
به همان اندازه که من با «منطقالطیر» عطار نیشابوری و حکایات آموزنده موجود در آن آشنایی داشتم، حسن فتحی هم به اندازه خود از این کتاب و حکایت شیخ صنعان بهعنوان منبع الهام سریالاش استفاده کرده بود. شیخ صنعان از آن زاهدانی بود که سالها ریاضت کشیده بود و به مقامی رسیده بود که صدها مرید داشت، امّا یک خواب آشفته و تلاش برای تعبیر خواب بود که شیخ صنعان را وارد کارزار عشق دنیوی کرد و شرایطی را بر او روا داشت که سالیان سال است دربارهاش گفتهاند و شنیدهایم. انصافاً علیرضا نادری و علیرضا کاظمیپور نویسندگان «میوه ممنوعه» هم خیلی خوب این حکایت را آداپته کرده و در زندگی شخصیت حاج یونس قرار داده بودند.
*جذابیت داستان «میوه ممنوعه» از همین مشابهت آغاز شد و به ایفای نقش شما در کار انجامید. آیا هیچگاه فکر میکردید بعد از یک دهه، این نقش جزو ماندگارترین کاراکترهای زندگیتان شود؟
راستش را بخواهید به کارگردانی فتحی ایمان داشتم، بهخصوص که پیش از این کار در سریال «ملاصدرا» هم کارش را دیده بودم و میدانستم که به زیبایی میتواند حتی سادهترین داستانکها را هم دراماتیک کند. برای همین وقتی پیشنهاد همکاری مطرح شد و حتی با اینکه فیلمنامه کامل نبود، امّا باز هم قبول کردم کنارش باشم. یادم میآید بعضی اوقات فیلمنامه در آخرین لحظات نزدیک به فیلمبرداری میرسید و من هم مجبور میشدم در فشردهترین زمان تمرین کنم و جلوی دوربین بروم، امّا اعتقاد قلبی به مفهومیکه فتحی دنبال تداعیاش بود باعث شد این فشردگیها اثر منفی بر سریال نگذارد.
* بهلحاظ پیچوخم دراماتیک هم «حاج یونس» یکی از سهل و ممتنعترین کاراکترهای کارنامهتان است. پیش از شما هم مثلاً در آثاری چون «دنیا» این زوال تدریجی آدمها بهدلیل درگیری در عشقی غیرمتعارف را دیده بودیم و بعد از شما هم همچنان داستان «عشق پیری گر بجنبد...» سوژهای است برای سناریستها. چرا کاراکتر شما از همه این شخصیتها مجزا شد؟
شاید بهخاطر اینکه منبع الهام ما یک منظومه ادبی فاخر ایرانی و داستان شیخی بود که بیش از هرکس دیگری وجه عرفانی زندگی را درک کرده بود. اینکه یک آدم عادی باشی یا حتی ظاهرالصلاح، و یک شبه درگیر عشقی شوی که ربطی با تو ندارد، چندان عجیب نیست، امّا اینکه یک مرید حق باشی و مرتب کوشیده باشی درباره اسرار الهی غور کنی و به ناگاه یک خواب طومار زندگیات را به هم بریزد، بهشدت غریب است و البته ایفای نقش در قالب چنین شخصیتی بهشدت سخت و در عینحال لذتبخش است. کشمکشی که در این شخصیت میان ایمان و عشق شکل میگیرد، عیناً از داستان شیخ صنعان الهام گرفته شده و شاید یکی از سختترین ویژگیهای کاراکتر برای اجرا، همین برونریزی این کشمکش بود.
* در خلق این کشمکش چقدر از فیلمنامه بهره بردید و چقدر از بداهههای شخصی برای کمک به شخصیپردازی استفاده کردید؟
من از آن بازیگرانی هستم که سعی میکنم با کارگردانانی که کار را بر بداهه میگذارند، کار نکنم؛ چون فکر میکنم کارگردانی که بدون فیلمنامه کار را کلید میزند و امیدش به بداهههایی است که جلوی دوربین شکل میگیرد، خودش هم هدفش را از کارش نمیداند. البته وضعیت علی حاتمی فرق داشت که همهچیز را در ذهنش دکوپاژشده داشت و چون در ژانر تاریخی کار میکرد، مختصات ویژه خودش را داشت. در «میوه ممنوعه» اتکای من به فیلمنامه خیلی زیاد بود و اگر جز این بود، از فاصله کوتاه میان نگارش فیلمنامه تا ضبط گلایه نمیکردم. انصافاً ایده اولیه کار خیلی خوب توسط گروه فیلمنامهنویسان پرداخت میشد و کافی بود آنها وقت بیشتری داشته باشند تا کیفیت کار به مراتب بالاتر برود.
* شما در درام «دیوانه از قفس پرید» احمدرضا معتمدی نیز کاراکتری کمابیش مشابه حاج یونس «میوه ممنوعه» را ایفا کرده بودید. آیا به این واسطه حضور در سریال فتحی تکراری برایتان محسوب نمیشد؟
در فیلم معتمدی من ایفاگر شخصیتی مکمل بودم و برای توسعه کامل شخصیت آن قدرها دستم باز نبود. نقش کوتاه بود امّا گویایی خود را هم داشت و در عینحال درباره جزییات کاراکتر میشد بسیاری چیزهای دیگر را اضافه کرد که نه فرصتش بود و نه اصلاً هدف فیلم. امّا در «میوه ممنوعه» فضای کافی برای پرداخت فیلمنامه وجود داشت تا مخاطب بهدرستی با پیشینه این کاراکتر، دلیل افعالش و حتی ذهنیاتی که نسبت به مسائل مختلف دارد آگاه شود. من میگویم توسعهیافته کاراکتر «دیوانه از قفس پرید» را در «میوه ممنوعه» میبینید و البته با شاخ و برگ فراوان درباره عاقبت چینن شخصیتی.
* شما بازیگری هستید که مدیومهای مختلفی را از سینما تا تئاتر و تلویزیون تجربه کردهاید. اگر بخواهید در میان نقشهای مختلفی که ایفا کردهاید به «حاج یونس» نمره بدهید، چه امتیازی مدنظرتان است؟
برایم باعث خوشحالی است که تقریباً هرنقشیکه ایفا کردهام بهاندازه کافی اثرگذار بوده و در خاطر مخاطب مانده است. از «هزاردستان» بگیرید تا «شیرسنگی» و «بوی پیراهن یوسف» و همین «میوه ممنوعه» همیشه کاراکترهایی را بازی کردهام که مخاطب برای بهخاطر سپردن آنها به اندازه کافی خاطره داشته باشد. من هیچگاه دچار بازی تیپیکال نشدهام و حتی یکنواختترین نقشها را هم با استخراج فراز و فرود کاراکتر به شخصیت بدل کردهام. از بازیگرانی هم نیستم که کیفیت بدِ فیلم یا سریال را فقط به کارگردان نسبت دهم و همواره فکر کردهام اگر فیلمی بد میشود، حتماً من هم بهعنوان بازیگر نقش داشتهام.
«حاج یونس» یکی از دوستداشتنیترین کاراکترهای مخاطبان است؛ چراکه خیلی خوب فاصله میان ایمان و هوس را به تصویر میکشد و مصداق این بیت از عطار است: «این یقین از جان و دل باید شنید/ نه به نفس آب و گل باید شنید».
نظر شما