با 56 قطعه شعر سپید از دریچه انتشارات مایا منتشر شده است؛ مجموعهای که هویّتِ ساختاریِ اغلبِ شعرهایش در ساختار عنوان مجموعه منعکس شده؛ آنجا که واژه «سوزن» در «سوزنبان»، «تکهدوزی» و «رفو» کردن را تداعی میکند.
ساختار تداعی زنجیرهوارِ کلمات، ساختار شکلدهنده اغلبِ شعرهای این مجموعهاند، چنانکه مثلاً در شعری جنگمحور که سرشار است از واژههای مربوط به حوزه جنگ، بعضی کلمات، کلمات دیگری را تداعی میکنند که در این حوزه نیستند، و شاعر بدونتوجه به این مسأله، واژههای تداعیشده را با فضای دیگرگونی که دارند، وارد شعر میکند و ساختار شعر را دستخوش تزلزل.
چنانکه در همین شعر جنگ محور، «پلاک» و «سیم خاردار» و «خاکریز» و... «جبههگیری» و «توپوتشر» را در ذهن شاعر تداعی میکنند و شاعر با کاربردشان، فضای جدیِ شعر را به بیراهه صحبتهای عاشقانه خودمانی میکشاند: «من از برق نگاه پلاکت میترسم/ شوق دیدارت آزارم میدهد/ برگرد/ جبههگیریهایت قبول/ با اینهمه توپ و تشرم/ یک گردان کاکتوس/ چشمانشان را جلو میکشند/ غیرتت رگبهرگ نشود/ زخمی نگاهشان نمیشوم».
یا در شعری با بنمایه کارگری، واژه «دست» که در شعر، دستی زحمتکش و نانآور است، به یکباره «فال» را در ذهن شاعر تداعی میکند: «مرد خانه هستم/ دستانم تنوری است که نان میآورد/ فالش را دیدهام/ حالا منم و سفرهایکه...» و شعر از اوجی مضمونی به حضیضی مفهومی تنزل مییابد.
درنهایت، توجه به زنجیره تداعی واژگان در مجموعه «سوزنبانیکه...» راهِ افراط میپیماید و شاعرِ این مجموعه در تلاش است تا از وصلهپینه کلمات، به شعر برسد.
نظر شما