تصور نمیکرد نگارش این رمان تخیلی نوجوانان، برای او شهرتی جهانی و ثروتی غیرقابل تصور به ارمغان آورد. کتاب منتشر شد و به رغم آنچه تصور میشد، مورد استقبال نه تنها مخاطب انگلیسی که مورد توجه مخاطب جهانی قرار گرفت. کتابها به زبانهای مختلف ترجمه شد و به ایران هم راه پیدا کرد. چندی پس از ترجمه و استقبال از کتابهای هری پاتر، کارشناسان این پرسش را مطرح کردند که آیا رمانی که سحر وجادو در آن به چنین شیوه پررنگ و جذابی گنجانده شده است، برای نوجوانان ایرانی مطلوب است؟ اما این پرسش وقتی پررنگتر شد که در بازار کتاب با انبوهی از تقلیدهای بیشتر متوسط نویسندگان ایرانی از هری پاتر روبه رو شدیم و این پرسش مطرح شد که وقتی شاهکارهایی مانند شاهنامه که پر است از تخیل و مضمونهای متنوع در ادبیات کهن ما وجود دارند، چرا نویسنده ایرانی به سراغ فرهنگ غنی خودش نرود؟ برای پاسخ به این پرسشها به سراغ ابراهیم زاهدی مطلق رفتیم. از وی تا به حال کتابهای «نسل باروت»، «رضای زهرا»، «تسبیح و بولدوزر»، «یک جعبه پر از دروغ»، «ترکش حرف شنو»، «آقای اسدی»، «دانشمند کوچک»، «سقوط در سکوت»، «این هم پول ماهی» و «احمد آرام» منتشر شده است.
گفت و گوی ما را با این نویسنده و روزنامه نگار بخوانید.
با توجه به تعاریف متفاوتی که از فانتزی در حیطه ادبیات، بخصوص ادبیات نوجوان ارایه شده است، تعریف شما از این نوع ادبی که بیشتر برای مخاطب نوجوان نوشته میشود، چیست؟
- به نظر من هر چیزی که فرا واقعیت باشد، در تعریف فانتزی میگنجد؛ عالم خواب، جادو ارواح و یا تخیل.
چقدر نویسندگان با توجه به ساختار فرهنگی ما به فانتزی نویسی روی آورده اند؟
- واقعیت این است که تکیهگاه و پشتوانه فانتزی در ادبیات ما داستانهای غربی و فانتزیهای «هانس کریستین اندرسن» بوده است. یعنی فانتزی نویسان ما به جن و پریهای داستانهای مادربزرگمان توجه نکردهاند و جن و پریهای نویسندگان غربی را وارد داستانها کردهاند.
نویسندگان کمی بودهاند که با توجه به پشتوانه فرهنگی ما داستان نوشتهاند، مثلاً محمدرضا یوسفی، جن و پریهایش بر طبق افسانههای ایرانی بوده است و نه افسانههای ملل دیگر. این نویسنده داستانهایش را بر طبق افسانهها و ضرب المثلهای خودمان نوشته است، اما در چند سال اخیر بخصوص بعد از ترجمههای داستانهای هری پاتر، نویسندگان ما برای نوشتن داستانهایشان نگاهی به داستانهای غربی و ترجمهها داشته اند.
این تقلیدها صرفاً به خاطر توجه به ترجمهها بوده است؟
- نه، فقط ترجمه نیست. علتش سهل الوصول بودن است. نویسنده به جای اینکه کتاب بخواند و فرهنگ و افسانههای خودش را بشناسد، چند ترجمه را میخواند و از روی آنها کپی میکند.
داستان نویس اگر اعتقاد داشته باشد که باید براساس فرهنگ خودش داستان بنویسد، داستانها را میخواند، اما تقلید نمیکند. داستان ایرانی نوشتن سخت است و تخصصها و مطالعات خاص خودش را میخواهد که از عهده هر کسی بر نمیآید.
شرایطی حاکم شده که نویسندگان علاقهای به خواندن آثار یکدیگر ندارند.
- بسیاری از نویسندگان یکدیگر را میشناسند و از دیدگاههای هم باخبر هستند، بنابراین یکی از دلایلی که آثار یکدیگر را نمیخوانند، همین است که میدانند فرای شناخت آنها مسأله جدید و نویی در کتاب وجود ندارد. چون میدانند چیز تازهای یاد نمیگیرند، دوم اینکه به هر حال بهترینهای خارجی معمولاً ترجمه میشود و خواندن این آثار جذاب است.
همه ما به جهان ناشناخته تمایل داریم و بیشتر به سراغ جهان ناشناخته میرویم. مسأله دیگر هم این است که باید بپذیریم کپی از روی دست نویسنده خارجی راحتتر است و لو نمیرود!
واقعیت این است که آفتی در این سالها در حوزه ادبیات کودک و نوجوان وجود دارد. نویسنده مبتکر و خلاق کمتر دیده میشود و اگر نویسنده خلاق باشد، اثر خلاقانه آفریده نمیشود؛ نویسندگان افتادهاند به ورطه بازاری نویسی. نوگرایی، رو به جلو بودن و تازگی در آثار نویسندگان امروز دیده نمیشود.
یکی از نقدهایی که به ادبیات نوجوان شده همین مسأله تقلید است، مثلاً تمایل نویسندگان فانتزی نویس ما به نوشتن داستانهایی با موضوع جادو به تقلید از داستانهای هری پاتر. نظر شما در این خصوص چیست؟
- کسانی که فکر میکنند هری پاتر کتاب جادوست، کتاب را نخواندهاند. زیرساخت این اثر جادوست، اما رسانه و سیاست هم در آن هست. کتاب از جلد دوم به بعد شروع میشود به پیچیده شدن و مخاطب تا جلد چهاردهم آن را دنبال میکند.
به خاطر جهان داستانی که نویسنده آفریده است.
- دقیقاً همین طور است. رولینگ جادوگری را تجلیل نمیکند، اما به آن توجه دارد، به همان نسبت که به رسانه و سیاست توجه کرده است. اما آنچه کتاب را پیچیده و جذاب کرده، محتوای دیگری به جز جادو است؛ جادو به محتوای اثر طعم و جذابیت داده است. مخاطب به خاطر تعلیق اثر را دنبال میکند و همه جلدها را میخواند. کتاب با همه عناصر، با دنیای همه نوجوانان جهان ارتباط برقرار میکند. کتاب چنان نوشته میشود که مخاطبش را پیدا میکند، بنابراین فقط تبلیغات آن را پرفروش نکرده است و بعد از شناخته شدنش مورد اقتباس قرار گرفت و فیلم هم به فروش بیشتر آن کمک کرد.
به نظر شما کتابی مانند «هری پاتر» خوراک خوبی برای مخاطب نوجوان است؟
- من تأکید میکنم همه آدمها اعم از نوجوان و بزرگسال کتابهای «هری پاتر» را بخوانند. این کتاب، داستان خوبی است. با توجه به اینکه نقدهای منفی برای آن میشود، اما من نقد خودم را دارم. بسیاری میگویند، این کتاب تبلیغ جادوگری کرده و در فرهنگ ما جادوگری مذموم است، اما نظر من این است که این کتاب جادو را ترویج و تبلیغ نمیکند، ضمن اینکه نوجوان ما باید جادو را بشناسد، حتی اگر مذموم باشد.شناخت، چیز بدی نیست. ما چه طور میتوانیم به پرفروشترین کتاب دنیا بیتوجه باشیم. این کتاب باید خوانده شود، اما با نگاه خودمان تحلیل شود.
چرا زیرساختهای فرهنگی برای پدید آمدن چنین آثاری مهیا نمیشود؟
- رولینگ یک آدم معمولی بوده است. او به نوشتن علاقه داشته و غنی و پولدار نبوده است. نویسندگان ما میگویند، نویسنده تا تأمین نباشد نمیتواند بنویسد، در حالی که داستایوفسکی هم غنی نبوده، او مینوشته تا قرضهایش را بدهد. نویسنده باید بتواند در هر شرایطی بنویسد.
در حال حاضر ما نویسندگانی داریم که مینویسند و کتابهایشان هم فروخته میشود و مخاطبان هم با علاقه میخوانند، مثلاً فرهاد حسن زاده، نویسندهای است که مینویسد و مخاطبان او را میشناسند و کتابهایش را میخوانند.اما بعضیها واقعاً نویسنده نیستند، باید گزارشگر روزنامه یا مستندنویس میشدند و به اشتباه رفتهاند و نویسنده شدهاند حالا نمیتوانند بنویسند و بهانه میآورند. مثلاً شاعر با کسی که شعر میگوید، فرق دارد. شاعر شوریدگی خاص خودش را دارد، مثل قیصر امین پور و حسن حسینی.
بعضی هم نویسنده کودک و نوجوان نیستند و اشتباه به این فضا آمدهاند، نمیتوانند بنویسند و میگویند، فضا و بستر مهیا نیست. در حالی که به نظر من امکانات و زیرساختها و بستر مناسب فقط ابزار نویسنده است و نه عامل نویسندگی. نویسنده واقعی در هر شرایطی مینویسد، اصلاً نمیتواند ننویسد.
به هر حال یک نویسنده اگر مطمئن باشد کتابش با شمارگان بالا چاپ میشود و به فروش میرود و مخاطب استقبال میکند، با اطمینان بیشتری مینویسد.
- کتاب باید خودش دیده شود. رولینگ اگر در جامعه ما بود، باز هم رولینگ میشد، چون او ذاتاً نویسنده است و در هر شرایطی مینویسد.حالا یک پرسش؛ مگر مخاطب ما مخاطب کتاب خوان حرفهای انگلیسی است که به دنبال ظهور چنین نویسندهای در ایران است؟!
شمارگان کتاب در جامعه ما همین است و اگر اثری بهتر نوشته شود، در همین شرایط به چاپهای متعدد میرسد.
با این شرایط آثار ما چطور میتوانند در مقابل داستانهای ترجمه به مخاطب نوجوان خودی نشان دهند و عرض اندام کنند؟
- آثار وابسته به نویسنده است. نویسنده باید باسواد باشد و مطالعه کند. نویسندهای که تعداد کتابی که نوشته از تعداد کتابهایی که خوانده است، بیشتر است، چیزی برای عرضه ندارد .
نظر شما