قدس آنلاین-فاطمه فاطمی: طلاق در گذشته، نرخ پایین تر و علل و عوامل دیگری داشت و گاهی بر اثر مشکلات اقتصادی و رفتاری رخ می داد و به شدت مذموم بود اما با نگاهی که علوم انسانی برای ما به ارمغان می آورد نه تنها طلاق قبح ندارد بلکه می توان برای آن جشن هم گرفت!

سایه سنگین علوم انسانی بر سر خانواده ها/چرا مدارا و گذشت جای خود را به جشن طلاق می دهد؟!

به گزارش قدس آنلاین، خانواده از مقدس ترین و مهمترین نهادها در اسلام است که سعادت و خوشبختی فرد و اجتماع در سطح بسیاری بالایی به آن وابسته است، از این رو، تجویزهای متعددی برای ارتقای کارکردهای آن، تحکیم روابط در چارچوب هایش و استفاده بهینه از فضای خانواده برای رشد و تعالی فرد صورت می گیرد. با توجه به اهمیت این عنصر اجتماعی و نیز فرا رسیدن روز خانواده با حجت الاسلام والمسلمین قاسم ابراهیمی پور، استاد حوزه و دانشگاه، جامعه شناس و مولف کتاب های «شاخص های خانواده مطلوب از منظر متون دینی» و «راهبردهای تحکیم خانواده از منظر متون دینی» به گفتگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد:

 

خانواده در نگاه دینی چه جایگاه و کارکردی دارد و چرا بر تشکیل و حفظ بنیان های آن سفارش و تاکید فراوان می شود؟

اولویت و هدف اولیه آزمون های اسلام تغییر و تحول هنجارهای اجتماعی است، اسلام آمده تا مدل خاصی از خانواده را در جامعه ایجاد کند و عناصر نامطلوب آن را از بین ببرد، روشن است به میزانی که ارزش های اجتماعی مطابق با دین باشند، فرد و جامعه با چالش های کمتری مواجه می شوند اما هر گاه فرهنگ ما در مواجهه با دیگر فرهنگ ها دچار تغییر شود، دین نیز با چالش مواجه می شود.

 

اصلی ترین چالش هایی که خانواده امروزی با آنها دست و پنجه نرم می کند و ممکن است کارکردهایش را تقلیل دهند، کدامند؟

اصلی ترین چالش های پیش روی خانواده عبارتند از اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی اما مهترین و ریشه ای ترین چالش ها در میان آنها فرهنگی یعنی در سطوح بنیادین شامل عقاید، باورها و ارزش های اجتماعی است؛ چراکه اگر خانواده با چالش های اقتصادی مواجه باشد حل آن چندان سخت نیست اما اگر ارزش و ها باورهای افراد از دین فاصله بگیرند، چالش ها جدی و آسیب رسان خواهند بود.

برای مثال در گذشته جامعه با معنویت گرایی و نگاه های اخروی و اخلاقی اداره می شد اما پس از  مواجهه های فرهنگی، افراد به سوی رفاه طلبی و سودگرایی و لذت جویی سوق یافته اند که این چالشی اساسی در حوزه خانواده است.

 

با توجه به رواج علوم انسانی وارداتی در فضای علمی فرهنگی ما و اینکه بسیاری از برداشت های ما در حوزه های رفتاری، جامعه شناسی، روانشناسی و .. مبتنی بر داده های این علوم هستند، آیا می توان ریشه مشکلات امروزی خانواده ها را در این علوم یافت؟  

بله، علوم انسانی به طور کلی از مبانی معرفتی و غیرمعرفتی سیراب می شوند که عموما مغایر با فرهنگ دینی است، البته در غرب برخی مکاتب علوم انسانی نیز وجود دارد که با دین و آموزه ها و فرهنگ ما بیشتر همسو هستند اما متاسفانه به جامعه ما راه نیافته اند.

از این رو، علوم انسانی غربی وقتی در قالب علم و نظریه های علمی وارد عرصه علمی جامعه ما می شود مبانی معرفتی شامل نگاه به نظام هستی، انسان و معرفت را نیز با خود می آورد و این نگاه از طریق سیستم آموزش رسمی وارد فرهنگ ما شده و نگاه بومی و دینی ما را به عرصه هستی، معرفت و انسان به چالش می کشد.

بنابراین، عمیق ترین تاثیر علوم انسانی وارداتی در خانواده ها، تغییر در ارزش ها و هنجارها است.

 

پس مشکلاتی همچون طلاق به دلیل رواج و تاثیرگذاری این علوم است!؟

نه به طور صد درصد اما با این مکانیزمی که بیان شد تاثیر آن قابل انکار نیست.

باید توجه داشت طلاق قبل از این مواجهه فرهنگی، نرخ پایین تر و علل و عوامل دیگری داشت و گاهی بر اثر مشکلات اقتصادی و رفتاری رخ می داد و بشدت مذموم بود اما با نگاهی که علوم انسانی برای ما به ارمغان می آورد نه تنها طلاق زشت و مذموم نیست بلکه می توان برای آن جشن هم گرفت! چرا که انسان می تواند به راحتی تعهدات خود را زیر پا بگذارد و هر آنچه با نفس، شهوت، امیال و آرزوهای او مغایر است را ترک کند.

انسان مدرن معنویت را ترک گفته و هم و غم او لذت مادی و دستیابی به سود فراوان با هزینه کم است، از این رو، عفو و مدارا و گذشت برایش بی معنا است و در زندگی زناشویی با کوچکترین مشکل  نخستین راه انتخابیش طلاق خواهد بود.

 

آیا می توان آسیب ها و چالش هایی همچون ازدواج سفید را ناشی از رواج سبک زندگی غربی دانست در حالی که خود آنها در نسخه های تجویزیشان به بن بست رسیده اند؟

اولا نکته مهم این است که ما گاهی پدیده ها را از طریق توصیف و تبیین ارائه و تبلیغ می کنیم!

بحث ازدواج سفید و مصاحبه ها و گفتگوهایی که درباره آن حتی بعضا از سوی مسئولان می شود با توجه به آنکه هیچگونه آمار پیمایشی عرضه نمی کند،  نشان می دهد که ما با آن به عنوان یک پدیده اجتماعی مواجه نیستیم.

اگرچه روابط جنسی نامشروع و روسپی گری به ویژه در سنین پایین افزایش یافته اما در خصوص ازدواج سفید به نظر می رسد، بیشتر با نظریه پردازی، درصدد ایجاد آن هستیم.

اما به طور کلی امروز خانواده های ما با بحرانی مواجه شده اند که بخشی از آن باز می گردد به شیوع روابط نامشروع در جامعه که متاثر از انقلاب جنسی است.

دراین میان اگرچه انسان غربی از این مسیر که به فروپاشی خانواده انجامیده، به بن بست رسیده است اما تعبیر آنها از بن بست و راه رهایی از آن با نگاه ما متفاوت است یعنی آنها درصدد بازگشت از مسیر انحرافی خویش نیستند بلکه می خواهند مسیر جایگزین را بیابند که می تواند به مراتب بدتر از آنچه رخ داده است، باشد.

متاسفانه خانواده در غرب به قراردادی اجتماعی تقلیل جایگاه داده و به راحتی قابل فسخ است و تعهد و اصراری برای حفظ آن وجود ندارد، و این روابط خارج از چارچوب آنها بر فرهنگ ما نیز تاثیر گذاشته اما فرهنگ ما به دلیل برخورداری از سابقه غنی می تواند مقابل این موج های فرهنگی مقابله کند گرچه در مرحله گذار قرار دارد و هنوز آنطور که باید نتوانسته مقابل این موج ها قد عَلَم کند.

 

بنابر آنچه که بیان شد و در مقایسه تطبیقی نگاه اسلام و نگاه مکاتب غربی همچون لیبرالیسم به خانواده، چه نتیجه و کارکردی برای این نهاد اثرگذار و انسان ساز اجتماعی به دست می آید؟

همه اینها باز می گردد به تعیین هدف برای انسان و آفرینش او؛ از نظر اسلام هدف آفرینش انسان دستیابی به تکامل و سعادت است که تنها در بستر خانواده محقق می شود اما هدف خانواده عاطفه و آرامش است یعنی اصلی ترین کارکرد خانواده این است که جمعی عاطفی را تشکیل دهد تا انسان در آن به آرامش برسد و این خانواده تنها در جامعه ای که سمت و سوی آن عدالت اجتماعی است استمرار می یابد.

با چنین نگاهی خانواده بستر است نه هدف و نگاه قدسی فرد به خانواده باعث می شود در سن مناسب ازدواج کرده و بچه دار شود و مسئولیت بپذیرد و مدارا و تحمل بالایی برای حفظ خانواده و جلوگیری از طلاق داشته باشد؛ چنین خانواده ای می تواند جامعه را سروسامان دهد.

باید توجه داشت تعامل افراد در خانواده در جامعه اسلامی گرم، عاطفی و نامتقارن است یعنی اعضاء خدمات را با بار عاطفی به یکدیگر ارائه می کنند و انتظار جبران همچون قراردادهای اجتماعی را ندارند.

اما در غرب هدف فرد منفعت و منزلت و امور مادی است و فرد به عنوان اصل اگر اهداف خود را قابل دستیابی نبیند، دلیلی برای ادامه این تعامل نمی بیند چراکه تعامل افراد در خانواده مدرن کاملا متقارن و مبتنی برقرارداد اجتماعی است، از این رو، دختر و پسری که ازدواج کرده و بچه دار می شوند دلیلی نمی بیند که سرمایه های مادی و معنوی خود را برای دیگری هزینه کنند بلکه با دید اقتصادی و سودجویانه به ازدواج می نگرند، البته هنوز هم در غرب مکاتبی هست که خانواده را مقدس می داند.

بنابراین، هدف فرد از زندگی در غرب و جامعه اسلامی با یکدیگر متفاوت و این هدف در تعاملات انواع خانواده اثرگذار است.

انتهای خبر/

 

 

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • م IR ۱۴:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۹
    0 0
    خودخواهي بجاي مسوليت پذيري - بيكاري - اولويت بندي نكردن مشكلات