قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: بار الها! بر این قوم، گواه باش كه به جانب ایشان، نوجوانى رهسپار است كه در صورت و سیرت و گفتار، شبیه ‏ترین مردم به پیامبرت محمّد (صلى الله علیه وآله) است و ما، هرگاه مشتاق دیدار پیامبرت بودیم، به چهره او مى‏ نگریستیم.

اوّل شهید آل‏ ابوطالب در روز عاشورا

به گزارش قدس انلاین، اوّل كسى كه از خاندان پیامبر (صلى الله علیه وآله) در روز عاشورا آماده نبرد شد، على اكبر فرزند امام حسین (‏علیه السلام) بود. او زیباترین و خوشخوترین مردم زمان خود بود كه از عمر شریفش، نوزده یا هیجده یا بیست و پنج بهار مى‏گذشت. او اوّل شهید آل‏ ابوطالب در روز عاشورا بود كه خدمت پدر آمد و اذن میدان خواست و امام‏ اجازه داد و چون رهسپار میدان شد، امام حسین (‏علیه السلام) با ناامیدى بر او نگریست و اشك، از دیدگان مباركش جارى شد.

خوارزمى مى‏گوید: چون امام حسین (‏علیه السلام) او را دید كه رهسپار میدان است، صورت بر آسمان داشت و عرض كرد: بار الها! بر این قوم، گواه باش كه به جانب ایشان، نوجوانى رهسپار است كه در صورت و سیرت و گفتار، شبیه‏ترین مردم به پیامبرت محمّد (صلى الله علیه وآله) است و ما، هرگاه مشتاق دیدار پیامبرت بودیم، به چهره او مى‏نگریستیم. خدایا! بركات زمین را از اینان، باز دار و ایشان را سخت پراكنده و پاره پاره ساز و به راههاى گوناگون، بیفكن و والیان را هرگز از آنان راضى مدار كه آنان، ما را خواندند تا یارىر‏مان كنند. چون پاسخ دادیم ستم كردند و ما را كشتند. سپس به عمر سعد ندا داد: خدا نسلت را قطع كند و كارت را بىر‏بركت سازد و پس از من، كسى را بر تو بگمارد كه در بسترت بكشد. به همان ‏سان كه نسل مرا قطع كردى و حرمت پیوند مرا با پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله)، نگه نداشتى. سپس با صداى رسا تلاوت فرمودند: حقّا كه خدا، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر عالمیان برگزید. ذرّیه ‏اى كه برخى از نسل برخى دیگرند و خدا، شنوا و داناست.

 پس على اكبر (علیه السلام) بر آنان، یورش برد و این را رجز مى‏خواند:

أنا علیُّ بن الحسین بن علی

نحن وبیت الله أولی بالنّبی‏

 والله لایحكم فینا ابن الدَّعیّ

‏أطعنكم بالرُّمح حتّی ینثنی‏

 أضربكم بالسّیف حتی یلتوی

‏ضرب غلام هاشمیّ علوی

 منم على، فرزند حسین‏ (علیه السلام) فرزند على‏ (علیه السلام)، كه ما - سوگند به خانه خدا - به پیامبر اكرم‏ نزدیکتریم. به خدا سوگند! هیچ ناپاك سرشتى، در ما خاندان نور و نبوّت حكم نراند. با این نیزه، آن قدر بر شما ناكسان زخم افكنم تا كج شود. در حمایت پدرم با این شمشیر - چونان ضربت نوجوان هاشمى علوى - ، شما را سخت درهم كوبم.

پس آنچنان دلاورانه با كوفیان، جنگید كه از بسیارىِ كشتگان، به ضجّه افتادند! او با تشنگى كه داشت، صد و بیست نفر را كشت. سپس در حالى كه زخمهاى بسیار برداشته بود، به سوى پدر برگشت و گفت: پدر جان! تشنگیم كشت و سنگینى سلاح، توانم را برد. آیا آبى هست تا بر دشمنان نیرو گیرم؟ پس امام حسین (‏علیه السلام) گریست و فرمود: فرزندم! بر محمّد (صلى الله علیه وآله) و بر على (‏علیه السلام) و بر پدرت، گران است كه ایشان را بخوانى و پاسخت ندهند و به دادشان طلبى و به فریادت نرسند. فرزندم! زبانت را پیش آر. پس آن را مكید و انگشتر خود را به او سپرد و فرمود: این انگشتر را در دهانت بگذار و به نبرد دشمن برگرد كه بزودى، جدّت با جامى سرشار از نوشیدنى - كه پس از آن، هرگز تشنگى نیابى - تو را سیراب كند. در روایتى آمده است كه امام حسین (‏علیه السلام) فرمودند: فرزندم! زمانى كوتاه نیز بجنگ! چه زود است جدّ خود محمّد (صلى الله علیه وآله) را دیدار كنى، تا با قدحى لبریز از نوشیدنى - كه پس از آن، هرگز تشنگى نیابى - تو را سیراب كند.

همچنین ابوالفرج، از امام باقر، او از امام سجّاد (علیهما السلام) نقل كرده كه فرمود: اوّل شهید آل ‏ابوطالب كه در ركاب حسین‏ (علیه السلام) به شهادت رسید، فرزندش على اكبر (علیه السلام) بود. سعید بن ثابت گفته است: چون علىّ بن الحسین‏ (علیه السلام) به میدان رفت، اشك امام‏ جارى شد و عرض كرد: بارالها! تو خود بر این قوم، گواه باش كه به جانب ایشان، نوجوانى رهسپار است كه شبیه ‏ترین مردم، به رسول خداست. على اكبر سخت بر آنان حمله كرد و پس از مدتى، به سوى پدر بازگشت و عرض كرد: پدر جان! تشنگى! امام‏ فرمود: محبوب دلم! صبر كن، بزودى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) با جام خود، سیرابت مى‏كند. على اكبر (علیه السلام) پى در پى حمله مى‏كرد تا تیرى به گلویش نشسته، آن را شكافت و او، در خون خود غلتید و ندا داد: پدر جان! بر تو باد سلام. اینك این جدّم رسول خداست كه به تو سلام مى ‏رساند و مى‏فرماید: زود به سوى ما بشتاب. سپس آهى كشید و از دنیا رفت. 

 در برخى منابع آمده است كه: علی اکبر (علیه السلام) به میدان برگشت و حمله كرد و این رجز را خواند:

الحرب قد بانت لها حقائقُ‏

وظهرت من بعدها مصادقُ‏

 والله ربِّ العرش لا نُفارقُ‏

جموعكم أو تغمد البوارقُ

حقایق جنگ، آشكار گشت و پس از این نیز گواهان راستى آن، نمودار شوند. سوگند به خدایى كه پروردگار عرش است. از نبرد با سپاهیان انبوه شما، فاصله نگیریم تا شمشیرها در غلاف شوند.

  پس على اكبر (علیه السلام) سخت و پیگیر، جنگید تا دویست نفر را كشت. سپس منقذ بن مرّه عبدى، از كمین جست و چنان بر فرق آن بزرگوار زد كه بر زمین افتاد و دشمنان، گردش را گرفته و با شمشیر بر او مى‏زدند. سپس ناتوان شده، سر خود را روى یال اسب نهاد و اسب وحشت زده، او را به سوى سپاه دشمن برد و آنان، با شمشیرهاى خود او را قطعه قطعه كردند و چون آخرین لحظاتش فرا رسید، ندا داد: پدر جان! اینك، این جدّم رسول خدا (صلى الله علیه وآله) است كه با قدح سرشار خود، مرا شربتى داد كه پس از آن، هرگز تشنگى نیابم و مى‏فرماید: بشتاب! بشتاب! كه براى تو نیز جامى، فراهم است. پس ناله امام حسین‏ (علیه السلام) برخاست و فرمود: خدا بكشد، قومى را كه تو را كشتند. فرزندم! اینان چه بسیار، نسبت به خدا و هتك حریم رسول خدا (صلى الله علیه وآله)، گستاخ گشته‏اند.

همچنین حمید بن مسلم گفته است: گویا بانویى را مى‏دیدم كه همچون آفتاب درخشان، شتابان از خیمه ‏ها بیرون آمده، فریاد مى ‏زد: اى محبوب دلم! میوه قلبم! نور دیده‏ام. پرسیدم كه او كیست؟ گفتند: زینب دختر على‏ (علیه السلام) او آمد و خود را بر جسد بى‏جان على اکبر (‏علیه السلام) افكند و سخت گریست. سپس امام حسین (‏علیه السلام) آمده، دست خواهرش را گرفت و به خیمه ‏ها، برگرداند و رو به جوانان خود كرد و فرمود: برادر خود را بردارید. آنان على اكبر (علیه السلام) را برداشته، آوردند تا در خیمه ‏اى كه رو به روى آن، نبرد جریان داشت به زمین نهادند. ابومخنف گفته است: سپس امام حسین (‏علیه السلام)، سر فرزند خود را به دامن گرفت و خون از چهره او پاك كرده، مى ‏بوسید و مى‏فرمود: فرزندم؛ تو از رنج و اندوه دنیا، آسودى و به روح و ریحان رسیدى و پدرت، هنوز در دنیاست و چه زود است كه به تو بپیوندم. قندوزى گفته است: امام فرمود: فرزندم! خدا كشندگان تو را از رحمت خود، دور كند. اینان چه بسیار نسبت به خدا و هتك حریم رسول خدا (صلى الله علیه وآله) گستاخ ‏اند و اشك دیدگان امام حسین (‏علیه السلام)، جارى شد و شیون بانوان برخاست. پس امام‏ ایشان را ساكت كرد و فرمود: آرام شوید كه گریه ‏ها پیش رو دارید.

منابع:

1-امین، اعیان الشیعة، ج 1: 607.

2-خوارزمی، مقتل الحسین، ‏ج 2: 30.

3-علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 45: 42.

4-طبری، تاریخ الطبری، ج 3: 331.

5-شیخ مفید، الإرشاد: 239.

6-ابی مخنف، مقتل الحسین: 129.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.