پیشنهاد سردبیر

گروه فرهنگي- زهره کهندل - بسياري به اين اميد وارد دانشگاه مي‌شوند که با گرفتن مدرک، موقعيت شغلي بهتري برايشان فراهم شود، ...

دانشجو کار مي‌خواهد، نه سخنراني

اما ماجراي بيکاري دانشآموختگان دوره کارشناسي، ميل به سمت تحصيلات تکميلي را بيشتر کرده و باز هم، اين اميد وجود دارد که با گرفتن مدرک بالاتر ممکن است شغل بهتري بيابند. در روزي که به نام دانشجوست، پرسشهايي از جنس دغدغههاي دانشجويي را مطرح کرديم و در پي پاسخ آنها رفتيم. آيا دانشجويان متناسب با نياز کشور در رشتههاي تخصصي تربيت ميشوند؟ آيا کشور براي يکي دو دهه آينده به صدها هزار کارشناس ارشد و دکتر نيازمند است؟ بازار کار چقدر ميل به جذب دانشآموختگان دارد؟ چرا نرخ بيکاري در ميان دانشآموختگان دانشگاهي بيشتر از ديپلمههاست؟ چرا تب مدرک گرفتن اين قدر بالا گرفته است؟

دکتر رضا منصوري، معاون پيشين پژوهشي وزير علوم و استاد دانشگاه معتقد است: کسي که وارد دانشگاه ميشود، فکر ميکند بايد تمام مراحل را پيش برود، بنابراين فقط به کارشناسي اکتفا نميکند و فکر نميکند که براي چه دارد ادامه تحصيل ميدهد.

 تربيت دانش آموختگان بيکار

آيا براي دانشجويي که وارد دانشگاه ميشود، تدبير شده که بعد از دانشآموختگي برايش موقعيت شغلي ايجاد شود؟ منصوري ميگويد: چه وزارت علوم، چه دستگاههاي ديگر و چه خانوادهها براي اين موضوع فکري نکردهاند، حتي انتظار چنين شرايطي را هم نداشتهاند. به گفته او، تصورعامه اين بوده کسي که درس ميخواند، بعد از پايان تحصيلات و گرفتن مدرک، شغل پيدا ميکند؛ شايد اين ماجرا در اوايل انقلاب درست بود، اما بعدها مشخص شد که چنين تصوري درست نيست.  اين استاد دانشگاه معتقد است: بدنه صنعتي کشور که بايد بسترهاي توسعه بازار کار را ايجاد کند، نميداند کشور به چه سمتي ميرود، مثلاً براي بيست سال آينده بايد چقدر شغل در چه زمينههايي ايجاد شود و به چه تعداد نيروي انساني در چه حوزههايي نيازمند است. دانشجوي دکتري تربيت ميکنيم، اما نميدانيم براي چه؟ نه رئيس دانشگاه، نه معاونان وزير، نه وزير علوم و نه رئيس جمهور نگفتهاند  که چه تعداد دانشجو در فلان رشته بايد تربيت شود، چون براي20 سال آينده، اين نياز را براي کشور داريم. کدام يک از رئيسان جمهور از نيروي انساني مورد نياز کشور سخن گفتهاند،  جز اينکه رئيس جمهور دولت نهم و دهم مجوز پذيرش
بي رويه دانشجوي ارشد و دکتري را صادر کرد.

 

 کارشناسان هشدار داده بودند

ميل به ورود در مقاطع تحصيلي بالاتر در ميان دانشجويان کارشناسي و ارشد به اين دليل  است که بسياري آرزوي کسب کرسيهاي استادي را در سر دارند. منصوري ميگويد: عدهاي گمان ميکنند که استادي دانشگاه، شغل مطمئني است، ولي مگر فکر شده که ايران براي چند سال آينده به چه تعداد دانشگاه، استاد يا پژوهشگر احتياج دارد؟ اگر در گذشته چنين چيزي پيشبيني ميشد، اکنون با اين مشکلات مواجه نميشديم. مطالعات جمعيت شناسي دهه هفتاد نشان ميداد که دهه هشتاد و نود چه خواهد شد؟ آن موقع جمعيت شناسان از احتمال مشکل بيکاري در اين دهه سخن ميگفتند، اما کسي گوش شنوا نداشت. در دهه هفتاد ميدانستيم که در دهه نود فشار بر روي تحصيلات تکميلي، زياد ميشود، اما اين موج تا چند سال آينده تمام ميشود. آرام آرام به اين سمت ميرويم که دانشجوي دکتري خوب پيدا نميکنيم. اکنون در برخي از رشتهها، دانشجوي دکتري نيست. اينها نياز به آيندهنگري دارد، اما مگر در ايران آيندهنگري ميشود؟! ما با مشکلات مواجه ميشويم، سپس کاسه چه کنم چه کنم به دست ميگيريم.  او عيب اصلي را بيبرنامگي سياسي کشور دانسته و اضافه ميکند: حالا مشکلات خودش را نشان داده است. بحران امروز ايران فقط بحران آب نيست، بحران نيروي انساني هم داريم. آيا دولت برنامه ريزي کرده که کشور براي پنجاه سال آينده به چه تعداد نيروي انساني متخصص در چه حوزههايي احتياج دارد؟

 

 ذهنيت جامعه بايد تغيير کند

دکتر سعيد سهراب پور، قائم مقام بنياد ملي نخبگان و عضو هيأت علمي دانشگاه صنعتي اميرکبير مشکل را در جاي ديگري هم مي بينيد و آن تلقي اشتباه جامعه از علم و دانش است. وي معتقد است: يک فضاي کاذب فرهنگي در کشور ايجاد شده که همه ميخواهند دکتر شوند، در حالي که اين همه دکتر به چه درد کشور ميخورد؟

او با بيان اينکه وضعيت اشتغال در بين تماميدانشآموختگان نامناسب است، ميافزايد:  تمام هم و غم مسؤولان کشور صرف اين شده که مسأله بيکاري را حل کنند. اقتصاد ما از چند سال پيش متوقف شد و به بيکاري در جامعه دامن زد بويژه بيکاري دانشآموختگان دانشگاهي. دکترمنصوري هم با تأييد اين نظر، مشکل را در ذهنيت به جا مانده از گذشته ميداند و ميگويد: هميشه اين تصور در عامه جامعه وجود داشته که اگر درس بخواني، کارمند دولت ميشوي، يا اگر بيشتر درس بخواني، استاد دانشگاه ميشوي. در حالي که يک فرد عادي هم ميداند اين حجم دانشجو که شرايط شغلي براي آن ها مهيا نيست، به بحران تبديل ميشود. اين بحران، بيست سال پيش قابل پيش بيني بود.  او ادامه ميدهد: اکنون افتخار ميکنيم که حدود پنج ميليون دانشجو داريم، ولي در کجا و چه بخشي براي آنها شغلي پيش بيني شده است؟ کدام شغل براي آنها ايجاد شده است؟ انتظار داريم که همه آنها بروند و براي خودشان شغل بيافرينند و کارآفرين شوند. مگر چند درصد دانشآموختگان در دنيا، کارآفرين بودند؟  به گفته اين استاد دانشگاه، مسأله ايران، فقط برجام نيست. هيچ تدبيري براي اين حجم از دانشجويان و دانشآموختگان دانشگاهي نشده است. بايد از سازمان مديريت و برنامه ريزي پرسيد که براي برنامه ريزي کشورچه کردهاند؟ آيا تدبيري براي اين مسايل داشتهاند؟ جز اينکه برنامههايي را راه انداختهاند  و خودشان هم آنها را منحل کردهاند!

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.