فرهنگ/ عبدالله کاردان‏منش : همین هفته قبل با خبر گذشتن شمارگان کتابش «نامیرا» از مرز ۱۱۳ هزار نسخه خبرساز شد. صادق کرمیار که در کنار فعالیت‌های سینمایی‌اش، در داستان‌نویسی فعال است، اما داستان برای او تفریح و سرگرمی نیست. نویسنده‌ای که معتقد است هر چه کمتر منتشر کند، موفق‌تر خواهد بود.

 مدعیان پست مدرنیسم  ادا  در می‌آورند

وقتی از او می‌پرسیم بسیاری از منتقدان می‌گویند داستان‌های تازه شما چند لایه است. آیا باید فکر کنیم که به دنبال بستر تازه‌ای برای داستان می گردید؟ پاسخ می‌دهد: داستان، شخصیت‌ها و کاراکترهایی برای حرف زدن دارد و صریحاً می‌گویم که اگر آنها جز آن چه برایشان مقدر شده حرف بزنند و رفتار بکنند، عمل آنها و در نتیجه داستان، باورپذیر نخواهد بود. حالا اگر آنها بی‌پرده یا در لفافه صحبت می‌کنند به من ربطی ندارد. حتماً در موقعیتی قرار دارند که باید این‌گونه رفتار کنند. کاراکترها هستند که حرف می‌زنند نه نویسنده. اگر نویسنده بخواهد حرف بزند قاعدتاً باید مقاله بنویسد نه داستان.

 دغدغه رکود در جامعه ایرانی
او در توضیح بیشتر این صحبتش به تعریفی که از داستان دارد، بر می‌گردد و می‌گوید: داستان و رمان معمولاً موقعی تعریف جامع به خودش می‌گیرد که یک شخصیت ویژه و منحصر به فرد داشته باشد.  این شخصیت، آدمی است که هنجارهای اجتماعی پیرامون خودش را نمی‌پذیرد، معترض است و هنجارهای جامعه خودش را قبول ندارد، با نابسامانی‌ها مقابله می‌کند و همیشه در ستیز با زمانه خودش است. این شخصیت در هر زمانی می‌تواند وجود داشته باشد. مهم این نابهنجاری‌هاست که به صورت ساختاری و گاه سطحی در جامعه وجود دارد.

 ردپای یک ناهنجاری
کرمیار گریزی به آثار خود می‌زند و اضافه می‌کند: وقتی می‌گویید رمانی مانند نامیرا یا دشت‌های سوزان حرف امروز را می‌زند، دلیلش این است نابهنجاری‌هایی که ما سال‌ها و حتی قرن‌ها در جامعه داشته‌ایم، هنوز سرجایش است. این جای تأسف دارد. این حرف یعنی  بدنه  جامعه ما  و فرهنگ مردم در صد سال گذشته رشد نکرده است. به باور من اگر جامعه این رشد را نداشته باشد و خواننده من حس کند که شخصیت رمان من الان هم می‌تواند وجود داشته باشد این جای تأسف دارد چون یک نابهنجاری سال‌ها وجود داشته است، این نشان  می‌دهد که این شخصیت در جامعه ما و در هر مقطعی می‌تواند باشد و این  یعنی رکود جامعه.

 کسی شما را مجبور کرد «نامیرا» را بخوانید؟
از او می‌پرسیم خیلی‌ها می‌گویند «زمانه، زمانه داستان نویسی مدرن یا پست مدرن است.»
آیا فکر نمی‌کند رمان‌های او که زبانش اهل این سبک‌ها نیست، مخاطب را پس بزند؟ و او پاسخ می‌دهد: کسی شما را مجبور کرد کتاب دشت‌های سوزان یا نامیرا را بخوانی؟ خودتان شروع کردید به خواندن. فکر می‌کنم خوانندگان ادبیات داستانی ایران، امروز حتی از پسامدرن نیز عبور کرده‌اند. آنها تنها دنبال این هستند که داستان بخوانند. این حس همچنان در سرشت بشر وجود دارد و هیچ‌وقت هم از بین نمی‌رود. ممکن است شکل‌های مختلف پیدا کند ولی بحث هسته داستان همین است.
نظر او درباره تحولات سبکی خواندنی و البته رندانه است: ما این را در سبک‌ها و ساختارهای متفاوتی تعریف می‌کنیم و حتی می‌رسیم به پست مدرن، بعد می‌بینیم این هم جواب ما را نمی‌دهد، پس برمی‌گردیم به داستان‌های کلاسیک و زندگی شخصیت‌های داستان برایمان اهمیت پیدا می‌کند. این نه تنها در داستان بلکه در سینما هم اتفاق افتاده است، حتی هالیوود هم به جایی بازگشته که از داستان‌های کلاسیک فیلم می‌سازد و مخاطب پیدا می‌کند، پس سرشت بشر است که تغییر پیدا نکرده است و این ما هستیم که با علائق شخصی خود می‌خواهیم سرشت را تغییر دهیم.

 ترجمه ما را به پست مدرنیسم رسانده است
نظرش را هم درباره نویسندگان مدعی پست مدرنیسم به صراحت بیان می‌کند و می‌گوید: الان نویسنده‌ای که بگویید من می‌خواهم با فرم پست مدرن داستان بنویسم دارد ادا در می‌آورد. در میان نویسنده‌های غربی که پست مدرن می‌نویسند یک بستر تاریخی- اجتماعی وجود دارد که آنها را به این سبک رسانده است، اما تحولات اجتماعی ما هنوز به این جایگاه نرسیده است. ما به وسیله ترجمه به این سبک رسیدیم و با ادا درآوردن می‌خواهیم به آن سبک بنویسم. تا وقتی ما با سیر تحولات اجتماعی و سیاسی کشورمان حرکت نکنیم ادبیاتمان در همان سطح باقی می‌ماند.

 شما نیستید که تصمیم می‏گیرید
کرمیار با تایید این گفته که رمان باید بازتابی از زندگی اجتماعی مخاطبش باشد، اضافه می‌کند: به عنوان مثال وقتی اطلاعات انبوه می‌شود و ما فرصت خواندنش را نداریم آن وقت داستان مینی‌مال شکل می‌گیرد.
شما تصمیم نگرفتید داستان مینی‌مال بنویسید، بلکه مخاطب، شما را به آن واداشته است.
او دیگر حوصله خواندن داستان ده، بیست جلدی را ندارد و شما مجبورید برای اینکه او را نگه دارید برایش مینی‌مال بنویسید. این تحول اجتماعی شما را به این سبک و فرم نوشتن وادار می‌کند، پس شما نیستید که تصمیم می‌گیرید چه بنویسید، شرایط شما را به آن وادار می‌کند.
بگذارید خلاصه‌اش کنم؛ ما اگر عدالتی نبینیم نمی‌توانیم راجع به آن بنویسیم و اگر بنویسیم همان ادا درآوردن است. به نظرم تکلیف روشن است دیگر.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.