قدس/لیلا کردبچه: در تاریخ ادبیات ما از دوره پیدایش نخستین شعرها و شاعرها، همواره بودهاند شاعرانی که بازیچه سیستم سیاسی شده باشند و هر کتاب تاریخ ادبیاتی را که ورق بزنیم، پر است از شاعران محبوب این دولت و مغضوب دولت بعد، یکیشان بیچاره مسعودسعد که به هر دستگاه حکومتی که نزدیک میشد و پادشاهش را مدح میکرد، آن حکومت بهسرعت سقوط میکرد و دولت بعدی همینکه بر سر کار میآمد، اولینکاری که میکرد این بود که ستایشگران پادشاه قبل را زندانی کند و همین بود که مسعود سعد تا از قلعه «سو» آزاد میشد و فرصت میکرد کسی را مدح کند، اسیر قلعه «دهک» میشد و تا از آنجا بیرون میآمد و قلم به دست میگرفت، میآمدند میبردندش به قلعه «نای».
تاریخ ادبیات پر است از شاعرانی که بازیچه عوامل قدرت شدهاند و عمرشان را بر سر مدح پادشاه و هجو دشمنان پادشاه گذاشتهاند و با عوضشدن صحنه قدرت، حسابشان با کرامالکاتبین افتاده است، اما وای از آن روزی که شاعران بخواهند خودشان صحنهگردان بازی سیاست شوند. آنوقت فریبخوردگان بازی، مخاطبان بیچارهاند و زمین شعر از ایندست بازیها بسیار دیده است.
بیچاره شعر! که هنرپیشههای عرصه سیاست پشت نقابش پنهان میشوند.
در سالهای اخیر کم ندیدهایم شاعرانی را که هر اتفاقی هرجای کشور بیفتد، به خودشان و جایگاه رفیع ادبیشان ربط میدهند. مثلاً اگر خدابیامرزی که مدتی مسؤولیتی در یک انتشارات داشت، با دوستان دوران سربازیاش برود شمال و در دریا غرق شود، سروکله این هنرپیشهها پیدا میشود و بانگ برمیدارند که «آی ایّهاالناس! آن زنده یاد برای گرفتن مجوز نشر کتاب من رفته بوده ارشاد، و از آن لحظه به بعد ناپدید شده». یا اگر مثلاً دزد مادرمردهای جیب این دوستان را بزند بانگ برمیدارند که «ایّها الناس! لپتاپم را برای بار صدم دزدیدند»، یا اگر مثلاً از شاهین نجفی لعنهالله چندروزی خبری نشود، دوستان فریاد برمیآورند که «ایّها الناس! برادرم شاهین را بهجرم خواندن اشعار من کشتند» و...
جالب اینجاست که این گونه آدمها همیشه ادای آدمهای دموکرات و طرفدار آزادی بیان را در میآورند حتی وقتی وسایل اشکآور و دردآور از خانهشان کشف میشود، البته لازم است بدانیم که این وسایل در راستای آزادی بیان و ادبیات و انسانمداری و اینها به کار میآمده و مدیونید اگر فکر بد کنید!
روزی ناله سر میدهند که به جرم دستدادن با نامحرم برای ما فلانمقدار حبس و شلاق بریدهاند و نوجوانان غیور مملکت را تحریک میکنند تا فضای مجازی را منفجر کنند، و هنوز یقههای پارهشده را رفو نکردهاند خبر میرسد دوستان که مثلاً ممنوعالخروج بودهاند، دستی به جام باده و دستی به زلف یار، به دامن گروههای تجزیهطلب مستقر در کشور دوست! و همسایه پناه بردهاند و دوستانشان ناله سردادهاند که «آه! تو تنهایی را انتخاب کردی و من ترسیدم چون میدانم باید یک عمر با خودت بسازی و...» و یکی نیست بگوید «عزیزم! تنها نرفته! دقت کن»! و بهراستی پرچم کشور بیگانه چه ابهتی دارد! که همینکه تحت حمایتش قرار میگیرند، شجاع میشوند و شروع میکنند به داد و بیداد و فریاد و یادشان میرود که تا چند روزپیش با ریش انبوه و چادر مشکی برای رفع مشکل به شاعران انقلابی رو میزدند. یک زمانی باید به شاعران میگفتند فریب سیاست را نخورید و وارد اینجور بازیها نشوید! حالا باید به بچههای مردم بگوییم گول این مثلاً شاعرها را نخورید و بهجای گریهکردن بالای قبری که در آن مرده نیست، به درس و مشقتان برسید!
۲۶ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۳
کد خبر: 338662
تاریخ ادبیات پر است از شاعرانی که بازیچه عوامل قدرت شدهاند و عمرشان را بر سر مدح پادشاه و هجو دشمنان پادشاه گذاشتهاند و با عوضشدن صحنه قدرت، حسابشان با کرامالکاتبین افتاده است
نظر شما