ضرورت بازشناسی ادبیات داستانی در غرب و ایران

ادبیات داستانی در دنیای امروز پیشرفت چشمگیر و قابل ملاحظه‌ای کرده است. در دوران کنونی ادبیات داستانی با تخصصی شدن و پرداختن به مضامین و بن‌مایه‌های رشته‌های خاص علوم انسانی راه تکامل خود را طی نموده است و باعث شده تا داستان‌های روانشناختی، فلسفی، سیاسی، دینی، تاریخی، اجتماعی، عرفانی و... ظهور کنند.
طبیعی است پيدايش نوآوری درگستره ادبيات داستاني بنا به مناسبات علّی و مشخصی چون  نو‌اندیشی، کسب تجارب ناب، شناخت دقیق ساحت هستي، ژرف‌انديشي و تحلیل عقلاني بدون بغض و غرض بستگي دارد. بی‌شک «نوآوري»، لازمه حيات ادبيات، خاصه ادبيات داستاني به حساب مي‌آيد و در تمامي مقاطع و دوره‌هاي مختلف، نويسندگان، اديبان و شاعران بسياري ظهور كرده‌اند كه در زمان خود طرحی نو در‌انداخته‌ و در عرصه ادبيات نوآوري كرده‌اند. آن‌چنان كه سعدي، حافظ، مولوي، ابوالفضل بيهقي، نيما و... در زمان خود، نوانديش به حساب می‌آمدند. متأسفانه در ایران با شعار «نوآوری و نو‌اندیشی» از شیوه‌های نامتعارف داستان نویسی و نحله‌های ادبی‌ غرب گرته بردارى و تقليد كوركورانه می‌شود. اين گرايش هم طرح و اسكلت بندى داستان‌های ایرانی را دچار دگرگونى كرده است و هم عاملی شده تا بن‌مایه‌های گنگ و غیرقابل درک مطرح شوند. این افراد برای پنهان کردن ضعف‌های خویش معمولاً عناصرى چون زمان، مكان، حادثه و... را به بازى می‌گیرند و خواننده را در لامكان‌ها و لازمان‌ها، سرگردان و حيران نگاه می‌دارند. بسيارى از صاحب‌نظران عرصه ادبيات براين اصل تأكيد دارند كه ناتوانى در ارائه يك داستان قدرتمند با نظام بيرونى و درونى قوى، عامل اصلى اين گرايش داستان‌نويسان به ظاهر نوانديش است، چرا كه با برهم زدن طرح اصلى داستان يعنى ناديده گرفتن عناصر اصلى داستان چون زمان، مكان، شخصيت و... سعى در پنهان كردن ضعف‌هاى عمده خود دارند. تحلیل و بازشناسی انواع داستان‌های مدرن، نحله‌ها و شگردهای داستان‌نویسی مدرن در غرب می‌تواند تأثیر عمیقی در شناخت اصول و مبانی برتر داستان‌نویسی و تفکیک آن از شیوه‌های نادرست و نابسامانی که مدتی است دامن‌گیر ادبیات داستانی ایران شده است، داشته باشد. جدای از این نام و آوازه برخی نویسندگانی غربی ‌در ایران بسیار بر سر زبان‌ها افتاده است. این در حالی است که بسیاری از هواداران این افراد آثارخلق شده آنها را نخوانده‌اند و با زندگی و روند شکل گیری باورهای آنها ناآشنا هستند. در میان این افراد آثار پائلو کوئیلو بیشتر از سایرین مطالعه و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. این در حالی است که همین افراد از پیشینه او، باورهایش و اهداف و مقاصدش بی‌اطلاع هستند. از این رو آثار و باورهای نویسندگانی از این دست می‌بایست به بوته نقد سپرده شود تا تصویری شفاف و عاری از هر گونه یک‌سویه نگری‌های رایج در نقد ادبی‌ معاصر ارائه شود؛ باشد تا بسیاری از باورهای نادرست شکل گرفته در ایران فرو ریزد و در بستر جامعه ادبی‌ کشور جریان‌های اصولی و بنیادینی شکل بگیرد. توجه به این مسأله ضروری است که در غرب نیز آن‌چنان توجهی به برخی جریان‌های نوظهور و قوام نیافته معاصر نمی‌شود. بی‌شک پژوهش پیرامون ادبیات داستانی در غرب و ایران می‌تواند به نویسندگان کمک کند تا تحولی منطبق با فرهنگ ایرانی در وادی ادبیات داستانی ایران ایجاد کنند.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.